تهران باید از این دیدگاه اولویتبندی شود که پرخطرترین کلانشهر به لحاظ تأمین آب است، به طوری که برای 4 میلیون نفر از جمعیت این خطر را احساس میکنیم که با مشکل فراگیر کمآبی روبرو شوند.
ما در زمینه تقاضای آبی چهار محل مصرف آب کشاورزی، صنعت، مصرف آب شهری و روستایی یا شرب و زیست محیطی را داریم که بخش شهری و روستایی نیز شامل زیربخشهای فضای سبز، خانگی، ساخت و ساز، خدمات، کارگاههای صنعتی است و هر کدام هم تعرفههایی متفاوت دارند، به طور کلی بیشترین مصارف و تنشها هم مربوط به فصل تابستان است.واقعیت اینکه بخشی از این موضوع که هر سال تعداد زیادی از شهرها مسئله تأمین آب دارند، درست است بخشی هم میتواند از این زاویه باشد که شرکتها در نظر دارند اعتبار بگیرند و برای طرحهای انتقال آب توجیه داشته باشند.لزوماً نمیتوان با این پدیدهها برخورد آماری ساده داشته باشیم هر کدام از شهرها مسائل خاص خود را دارند مثلاً تهران باید از این دیدگاه اولویتبندی شود که پرخطرترین کلانشهر به لحاظ تأمین آب است، به طوری که برای 4 میلیون نفر از جمعیت این خطر را احساس میکنیم که با مشکل فراگیر کمآبی روبرو شوند، در سالهای اخیر هم در آستانه همین اوضاع حرکت کردهایم. درکل درست است که کلانشهرها تأمین آب میشوند اما در یک مسیر پرخطر حرکت میکنند اما در مورد شهرهای کوچک اینگونه نیست، برای شهرهای کوچک آبرسانی از هر طریقی انجام میشود، هرچند این شهرها هم چالش خاص خود را دارند مثلاً در طبس باتوجه به حضور انبوه کارگران فعال در معادن زغالسنگ؛ تقاضا برای ساخت و ساز و در نتیجه آب بالا رفته و جمعیت در این شهر در حال افزایش است، یعنی ما در یک شهر کوچک افزایش تقاضا ایجاد کردهایم که برداشت از چاههای روستاهای اطراف باعث خشک شدن قناتها شده است. بنابراین باید هرکدام از اینها را در جای خود به صورت منطقی حل و فصل کنیم معمولاً در حوزه آب شهری آمارهای کلی قابل تحلیل نیست، هر نقطهای مسائل خاص خود را دارد.از طرفی در واردات آب پدیدهای به عنوان انتقال آب از خط لوله به شهر مشخصی نداریم، آنهم برای کشور ما که 80 تا 100 میلیارد متر مکعب آب قابل استحصال داریم، حتی وقتی در زمینه پدیده انتقال آب که از خلیجفارس، عمان و خزر صحبت میشود، آیا جز این است که تنها یک تا 2 میلیارد متر مکعب آب از این مسیر تأمین میشود؟ اگر این هزینه انتقال را صرف تصفیه پساب و بازچرخانی و همچنین راهکارهای کاهش مصرف آب شهری کنیم؛ نتیجه بهتری خواهیم گرفت. اگر روی این بخشها سرمایهگذاری شود خیلی بیش از یک تا 2 میلیارد متر مکعب آب پسانداز و یا ذخیره خواهیم کرد و نیازی نیست که سرمایهگذاری چند هزار میلیارد تومانی سنگین انجام شده و انتقال آب صورت گیرد.از دیدگاه مدیریتی باید ارزانترین و پایدارترین مسیر را پیدا کنیم، واردات آب گزینه منطقی نیست، ما رودخانههای مرزی داریم که یکی از آنها نیز هیرمند است که میتوانیم سالی 850 میلیون متر مکعب یعنی 4 برابر سد کرج آورد آبی داشته باشیم و اگر این حقابه محقق شود چاهنیمههای سیستان و زابل پر میشود و با احداث خط لوله از چاهنیمهها نیاز آب زاهدان هم تأمین شود، بنابراین ما باید در ظرف حقوق بینالملل روی آبهای مرزی کار کنیم نه اینکه اینها را معطل باقی بگذاریم و بخواهیم از یک کشور دیگر و یا از دریاها آب را انتقال دهیم.
هرچند ما پدیده واردات و صادرات آب نداریم اما صادرات آب معدنی داریم که به لحاظ حقوقی قابل بحث است زیرا ما حق فروش مستقیم آب از چشمهها را نداریم در قانون هم وجود دارد که نمیتوان آب را بستهبندی و بفروش برسانیم ولی با اینحال میبینیم که نزدیک 100 کارخانه آب معدنی در کشور وجود دارد که کار صادرات انجام میدهند و آب را از چشمههای گرانبها برداشت و صادر میکنند، این موضوعات نیاز به نگاهی دارد که از منظر قوانین و مسائل حقوقی و پایداری منابع آب باید دیده شود و سپس تحلیل شود.در کل ما به واردات آب به معنای واردات آب شیرین نه تنها نیاز نداریم بلکه پروژههای انتقال آب هم که برای تأمین آب صنعتی، شهری و روستایی انجام میشود قابل توجیه نیست و نیازی نیست انجام شوند.