بی تردید هر اقدامی یا ارائه طرح و ابتکاری از سوی یک کشور دوست برای شکستن بن بست در ارتباط با برجام و مذاکرات بین ایران و غرب میتواند مفید باشد. اما مادامی که طرح ژاپن انتشار نیافته یا مهمتر از آن خود ژاپنیها در مورد آن صحبتی نکردهاند، نمیتوان قضاوتی داشت. آقای امیرعبداللهیان گفته است که در جریان سفر به ژاپن از ابتکار آن کشور مطلع شده است. البته با توجه به اینکه بیش از یک ماه و نیم از سفر ایشان به توکیو گذشته، فکر میکنم اگر ژاپن در این مورد جدی بود، باید تاکنون سخنی از آنها میشنیدیم. آقای وزیر 28 تیر نیز گفته بود که طرح عمان را برای بازگشت به برجام دریافت کردهایم و اخیر در نیویورک هم گفته بود که طرح عمان همچنان روی میز است. در این مورد نیز مشکل این است که از عمان یا آمریکا مطلبی نشنیدهایم. صرف نظر از محتوای این طرحها، من بعید میدانم که با توجه به مجموعه مسائل موجود، این بار کاری از دست کشورهای دوست بر بیاید. صورت مسئله کاملاً روشن است و ایدهای نیست که کاویده نشده و مسیری نیست که طی نشده باشد. جوزپ بورل در ژوئیه گذشته در یک مقاله در فایننشیال تایمز در این مورد گفته بود که “هر کاری که میشد انجام شود طی 15 ماه گذشته انجام شده است.” مسئله این است که طرفین باید امتیازاتی بدهند و برخی اولویتهای دیگر را که در ارتباط با شرایط داخلی و دیگر مسائل دارند، نادیده بگیرند؛ کاری که تاکنون نشده است.
بنابراین من فکر نمیکنم توافقات موردی که در کانال «تفاهم نانوشته» حاصل شده ربطی به مستقیم یا غیرمستقیم بودن مذاکرات در آینده داشته باشد. بعید میدانم که برای طرف آمریکایی هم خیلی مهم باشد که مذاکرات مستقیم باشد یا غیر مستقیم.
کار ما با آمریکا پیچیدگیهای خاص خود را دارد و هیچ کشوری اعم از عمان، ژاپن و چین به اندازه خود ما و خود آمریکا از این پیچیدگیها مطلع نیست. سیاست داخلی دو کشور، سوابق گذشته و برخی مسائل منطقهای و بین المللی در زمره عوامل و موانع بسیار مهم هستند. در رابطه ما و آمریکا، کشورهای میانجی تنها عمدتاً میتوانند به لحاظ لجستیک و فراهم کردن محل مذاکرات و رفت و آمد بین طرفین و مسائلی از این قبیل کمک کنند نه در امور محتوایی. این قضیه با قضیه ایران و عربستان تفاوت اساسی دارد. اولاً ایران و عربستان از یکی دو سال قبل در عراق مشغول مذاکره بودند و صورت مسائل کاملاً روشن بود ثانیاً چین روی هر دو کشور اهرم فشار قابل توجه داشت. اما کشورهایی مثل عمان و ژاپن روی ایران و آمریکا نفوذی ندارند. اهرم فشار چین هم تنها روی ایران میتواند کار کند. ضمن اینکه سؤال این است که آیا چین اساساً مایل به نزدیکی ایران و آمریکا است یا خیر.
درباره اینکه برخی مدعی شدند امیرعبداللهیان در پایان سفر خود به نیویورک قصد سفر به واشنگتن را داشته که این اجازه صادر نشده معتقدم با توجه به سوابق، قابل انتظار بود که چنین مجوزی برای وزیر جهت بازدید از دفتر حفاظت منافع صادر نشود. به ندرت برای چنین هدفی مجوز سفر به واشنگتن دادهاند. دادن مجوز به مقامات ما برای سفر به واشنگتن بیشتر بستگی به هدف سفر دارد. آقای ظریف در زمانی که نماینده دائم بود، چند بار برای ملاقاتهایی در کنگره مجوز گرفت و آن نیز به این صورت بود که معمولاً طرفهای کاری در کنگره موافقت دولت را میگرفتند و بعد درخواست رسمی داده میشد. روسای بانک مرکزی و وزرای اقتصاد ما گهگاه برای شرکت در نشستهای بانک جهانی در واشنگتن مجوز گرفتهاند. شاید آقای خرازی یکبار در اوایلی که وزیر خارجه دولت آقای خاتمی بود مجوز رفتن به نیویورک را دریافت کرد.در مجموع فکر نمیکنم که این مجوز دادن یا ندادن خیلی تابع نوع روابط یا دورنمای روابط باشد. کلاً فرض بر این است که در غیاب رابطه، حضور مقامات ما تنها برای شرکت در نشستهای سازمان ملل یا دیگر نهادهای بینالمللی است و برای منظورهای دیگر معمولاً مجوز سفر نمیدهند. البته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم در پاسخ به سوالی در این مورد، اتهامات همیشگی مانند «گروگانگیری اتباع آمریکا»، «تروریسم» و مانند آن را مطرح و گفته بود که ما تکلیفی برای دادن مجوز سفر به واشنگتن نداریم.به هرحال تصور من این است که اگر تحولی اساسی رخ ندهد، فعلاً و تا بعد از انتخابات آمریکا و شاید تا بعد از “روز خاتمه” در 18 اکتبر 2025 رابطه دو طرف تنها میتواند در قالب همان «تفاهم نانوشته» باشد که برای ما در حکم همان گذران روزمره است و قرابتی با توسعه اقتصادی ندارد. در افق چیز دیگری مشهود نیست. مگر اینکه همانطور که گفتم تحولی اساسی در خط مشی طرفین یا یکی از طرفین انجام شود.