با حمله 7 اکتبر، 15 مهرماه، حماس به اسرائیل چارچوبهای سیاسی و نظامی در سطح جهان به خصوص در منطقه تغییر محسوسی کرده و این تغییرات فرصتی استثنایی برای برخی کشورها ایجاد کرده است. در تحلیل اوضاع پیش رو، برنامه ریزی و رویکرد کشورهای مختلف نسبت به این موضوع حائز اهمیت است.
پس از آغاز جنگ روسیه – اوکراین، روابط آمریکا و اسرائیل با روسیه، به دلیل حمایتهای این دو کشور از اوکراین، دست خوش تغییراتی شده است. اکنون روسیه در مقطعی که افکار عمومی جهان معطوف به فلسطین است مجال تقویت قوای خود و فشار هرچه بیشتر بر اوکراین را پیدا کرده است. از سوی دیگر، حمایتهای ایالات متحده از اسرائیل باعث کاهش توانایی آمریکا در حمایت از اوکراین نیز میشود. روسیه بدون دخالت فعال در منازعه اخیر میان اسراییل و فلسطین میتواند به عنوان منجی صلح عمل کرده و فرصتهای سیاسی و اقتصادی بهتری برای خود به ارمغان آورد.
در روزهایی که گذشت روسیه در سطح سازمان ملل نیز تلاش وافری کرد تا در نقش منجی و عامل فعال صلح طلب، قطعنامهای را برای برقراری آتش بس فوری و ارسال کمکهای بشر دوستانه به تصویب برساند که با وتوی ایالات متحده همراه بود. پوتین در اظهارات خود، استقرار نیروهای نظامی غرب، بخصوص ایالات متحده، در اطراف مدیترانه و اسرائیل را نمادی از دخالتهای نابهجا و آتش افروزی غرب علیه ملتها دانسته و در تعمیم این مقایسه به اوضاع منازعه روسیه – اوکراین سعی داشته است.
در روزهای اخیر با بالا گرفتن احتمال ورود جبهه مقاومت از لبنان برای رویارویی با اسرائیل، همچنین تهدیدهای ایران نسبت به وخیمتر شدن هرچه بیشتر اوضاع در صورت استمرار حملات اسرائیل علیه مردم بیدفاع غزه، بی شک دولتمردان روسیه و چین نیز با حساسیت بیشتری پیگیر منافع خود از این منازعه هستند. در صورت تشدید درگیریها و ورود ایالات متحده به عرصه جنگ، هر چند به صورت محدود، روسیه و چین در سایه ابعاد رسانهای و سیاسی این درگیریها احتمالاً موفق به کسب امتیازاتی شوند که تا پیش از این نیل به آنها برای ایشان دشوار بوده است. از آنجا که ورود هر چند محدود ایالات متحده به این منازعه، ممکن است به جهنمی منتهی شود که خارج از پیش بینیهای انجام شده باشد، لذا ایالات متحده، که اکنون بیش از پیش تحت فشار لابیهای صهیونیست نظیر آیپک است، تلاش دارد اوضاع را به سمت و سویی سوق دهد که با کنترل هرچند محدود اسرائیل و تهدید دیگر طرفها، خود را گرفتار جنگی تمام عیار مانند آنچه در ویتنام، عراق و افغانستان رخ داد نکند و فرصت بی نظیر دیگری را در اختیار ابر قدرتهای روسیه و چین و حتی ایران قرار ندهد.
در این مسیر البته جاه طلبیهای بی حد و حصر مقامات اسرائیل در شوق به کشتار بیشتر و بالا بردن هزینه برای جبهه مقاومت عاملی است که به راحتی میتواند اوضاع را از کنترل ایالات متحده خارج کند و به معادلهای درست برعکس آنچه اسرائیل به دنبال آن است منتج شود. در حالی که اسرائیل در برخورد با جبهه مقاومت بارها و بارها در مورد برخورد قاطع با سر مار (ایران) سخن به میان آورده، در عمل این ایران است که با استفاده از گروههای نیابتی خود در حال وارد آوردن ضربات سنگین به سر مار در جبهه مقابل یعنی ایالات متحده است. در روزهای پیش رو شاهد موضع گیریها و تصمیمات حساس در دو سوی این منازعه خواهیم بود. مواضعی که ممکن است تقسیمات قدرت و حتی ژئوپولتیک منطقه را دستخوش تغییرات اساسی کند.