تکلیف اصولگرایان در حمایت و جشن پیروزی زود هنگام گرفتن در ارتباط با عملیات حماس در غزه روشن است، هر چند که گذشت زمان سبب شد که آنان نیز کمتر سخن از پیروزی بگویند و بیشتر روی جنایات و توحش بکار گرفته شده توسط اسرائیل تمرکز کنند.اما مواضع برخی اصلاحطلبان در ستایش و غرور آفرین دانستن عملیات حماس جای تعجب دارد. از نگاهی پیروزی قلمداد کردن عملیات حماس از سوی برخی از اصلاح طلبان میتواند به هدف استفاده از این فاجعه در حال وقوع، به عنوان پلی برای آشتی و پذیرش مجدد در چرخه قدرت باشد. در شرایط فعلی که جریان حاکم با طوفان خالص سازی بزرگمرد آزادهای چون پزشکیان را رد صلاحیت کرده، باید گفت تحقق این هدف، خیالی خام است.همدلی با مردم غزه و محکومیت جنایات اسرائیل در قبال تحولات غزه برخواسته از وجدان انسانی بوده و کمتر کسی است که در کنار مردم غزه نایستد. در عین حال که این حس و حمایت از فلسطینیها شایسته تقدیر است، استفاده از حسهای جریحه دار شده برای طرح خود و یا بازگشت به چرخه قدرت عملی ماکیاولیوار است.بستر اجتماعی بخش مهمی از جامعه ایرانی واکنش و حس همدردی که شایسته آنها بود در قبال مردم مظلوم فلسطین نشان ندادند که دلایل آن کم و بیش روشن است اما کسانی که در خلوت سخنی دیگر و در محضر عمومی بر خلاف آن را می گویند نه کار اخلاقی میکنند و نه این عمل میتواند نتایج مورد هدف آنان را تأمین کند.جامعه تب دار ایرانی حتی نسل زد آن که روزه سکوت یا بی تفاوتی را به نمایش گذاشته است، بی شک اگر ملاحظات خاص نداشت، حتماً جلودار حمایت از فلسطین و فلسطینیها میشد.نباید با بازی روی جوی خون برای خویش فضای مانور ساخت که این عین ظلم، به مظلوم است.ما به عنوان ایران با وجود نشیبهای فعلی در کنار مردم فلسطین بوده و هستیم. حمایت از مردم غزه نباید عامل آن شود که بر اشتباهاتی پا فشاریم که نه تنها مردم غزه را با تاوان سنگین مواجه کند، بلکه بیم آن میرود که هر آن با یک خطای هدایت شده دامن ایران را نیز گرفتار کند.نکته آنکه تاکنون حاکمیت مواضعی متکی بر درایت و عقلانیت نسبت به غزه گرفته است و شاید اگر امروز اصلاحطلبان بر مصدر امور بودند برای اثبات و از فشار خارج کردن خود درایت اصولگرایان را به خرج نمیدادند و ایران را گرفتار شرایط ناخواستهای میکردند که حال و آینده برای ایران و ایرانیان بسیار پر مخاطره تر میشد.