دولت پس از افزایش افسارگسیخته قیمت مسکن، نقدینگی را کنترل کرد. به همین دلیل شاهد هستیم حدودا چهار ماه است بازار مسکن در رکود به سر میبرد. این رویکرد در دولتهای قبلی هم تکرار شده، به طوری که هر زمان قیمت ارز بالا میرود، از طریق بانکها نقدینگی را کنترل میکنند و اجازه نمیدهند معاملهای انجام شود.
وقتی رکود بر بازارها حاکم میشود، یک عده فروشنده هستند و در مقابل خریداری وجود ندارد. به همین علت تا حدودی شاهد برگشت قیمتها هستیم و متعاقبا مسوولان خبر از ارزانی قیمت مسکن میدهند.
چون عرضه و تولید متناسب با نقدینگی رشد نکرده، وقتی نقدینگی توسط دولت کنترل نشود، شاهد جهش قیمتها هستیم. برای مثال از سال 91 تا 96 بازار مسکن در رکود به سر میبرد و نقدینگی تحت فشار کنترل میشد. زمانی که فنر قیمتها به یکباره رها شد، در سه مقطع شاهد افزایش قیمتها بودیم و دلار از 4 هزار تومان به 50 هزار تومان رسید. به همین میزان قیمت مسکن هم 12 برابر شد. فرمول حبس نقدینگی نهتنها در این دولت، بلکه در تمام دولتها تکرار شده و گویا نسخه دیگری برای کنترل تورم ندارند. متاسفانه یک فرهنگ اشتباهی هم که در ایران نهادینه شده، این است که وقتی با کاهش قیمت مواجه هستیم، متقاضیان استقبالی نمیکنند، اما با افزایش قیمتها به بازارها هجوم میآورند. از طرفی عدهای دیگر هم دست نگه میدارند تا تکلیف رکود بازار مشخص شود یا به عبارتی منتظر رسیدن قیمتها به کف هستند.
از آنجا که کنترل دستوری قیمتها، موجب آسیب به اقتصاد و بیکاری یک عده خواهد شد، از طرف دیگر به علت قفل شدن نقدینگی، بانکها دیگر توان بازپرداخت سود را نخواهند داشت. دولت زمانی که دست از کنترل نقدینگی برمیدارد، به دلیل اینکه یک مدت حبس بوده، یکباره در بازارها سرازیر شده و موجب افزایش قیمتها میشود. این در حالی است که دولت باید سرمایههای کلان و سرگردان را به سمت تولید هدایت کند و امتیازاتی را برای سرمایهگذاران قائل شود تا به جای خرید و فروش ملک و سوداگری، مسکن تولید کنند.