استبداد رای و عدم توجه به دانش و علم در فرآیند تصمیمگیری مدیران کشورها میتواند تأثیراتی عمیقی بر اقتصاد هنر و صنایع دستی داشته باشد. تصمیمات غیرعلمی ممکن است سیاستهای اقتصادی را دچار گمراهی کنند و به کاهش سرمایهگذاری در زمینه اقتصاد خلاق منجر شوند. عدم احترام به دانش همچنین میتواند زیرساختهای اقتصادی را ضعیف کرده و توسعه این حوزهها را محدود کند. اگر علم و دانش در تصمیم گیری ها نادیده گرفته شود و یا جای خود را به شبه علم دهد، میتواند باعث ضعف زیرساختهای اقتصادی کشور شود و رشد این حوزهها را محدود کند. کشورهایی که به این الگوی تصمیمگیری غلط و توهمی پایبند بودهاند، با تجربه کاهش رشد و توسعه صنایع خلاق رو برو هستند، که این امر میتواند به ناکامی در بهرهمندی از فرصتهای توسعه و نوآوری در این حوزهها منجر شود.تصمیماتی که در حوزه سیاست و مدیریت یک کشور به طور استبدادی گرفته میشود و فضایی که به دور از علم و دانش در فرآیند تصمیمگیری وجود دارد، میتواند تأثیرات عمیق و گستردهای بر اقتصاد هنر و صنایع دستی این کشور داشته باشد. در فرآیند تصمیمگیری مدیران، عدم توجه به دانش و علم و استفاده از توجیهات غیرعلمی میتواند سیاستهای اقتصادی را به شکلی نادرست و ناسازگار با نیازها و ظرفیتهای هنر و صنایع دستی پیش ببرد. مثالهایی مانند کشورهایی که تصمیمات استبدادی و فراموشی از اصول علمی را در تصمیمگیریهایشان دنبال کردند، نشان میدهد که این روند به کاهش رشد و توسعه صنایع هنری و دستی منجر شده است. این نقصانها میتوانند باعث کاهش توسعه زیرساختهای اقتصادی شوند و در نتیجه، به توسعه هنر اجازه پیشرفت کافی را ندهند ، همچنین محدودیتهای برای آزادی بیان هنرمندان، نقصان در کیفیت آثار و کاهش تنوع در تولیدات هنری نمونههایی از این تأثیرات هستند. به عنوان مثال، کشوری که تصمیمات استبدادی توسط مدیران آن گرفته میشود، از لحاظ اقتصادی شاهد کاهش سرمایهگذاری در زیرساختهای فرهنگی و هنری بوده و نتیجه این موضوع، کاهش ارزش و کیفیت آثار هنری و صنایع دستی است.یکی از مثالهایی که میتوان به آن اشاره کرد، کره شمالی است. در این کشور، رژیم استبدادی و تمرکز بر ایدئولوژی سیاسی باعث شده است که اقتصاد و توسعه هنر و صنایع دستی به شدت ضعیف شود. در کره شمالی، تصمیمات اقتصادی بیشتر بر اساس نظرات سیاسی تصمیم گرفته میشوند تا بر اساس رویکردهای علمی یا بازاری. این سیاستها باعث شده تا توسعه صنایع دستی و هنر محدود شده و تحت کنترل دولتی قرار گرفته، که این موضوع منجر به کاهش کیفیت و نوآوری در محصولات و ابزارهای هنری شده است. همچنین، فشار سیاسی بر تولید هنر و فرهنگ موجب محدودیت در آزادی هنرمندان شده و باعث کاهش ارتقاء و پیشرفت هنری در کشور شده است. ایدئولوژی میتواند تأثیرات قابلتوجهی بر اقتصاد خلاق داشته باشد. زمانی که یک ایدئولوژی خاص به عنوان سیاست فرهنگی و هنری در کشورها ترویج میشود، ممکن است منجر به محدودیتهایی در تولید هنر و ارتقاء فعالیتهای خلاقانه شود. ایدئولوژیهای سیاسی یا فرهنگی میتوانند باعث تحتفشار قرار دادن هنرمندان، محدود کردن ابتکار و نوآوری، و از بین بردن تنوع فکری در هنر شوند.این امر منجر به تحریمها، ممنوعیتها و محدودیتهایی در ارتباط با اندیشههای هنری و فرهنگی میشود که در نهایت به ایجاد بستری برای ظهور نسخههای محدودتر و استانداردی از هنر و اقتصاد خلاق منجر میشود. این موضوع میتواند باعث کاهش ارتقاء و پیشرفت در زمینههای هنری شود و بهطور کلی به کاهش نوآوری و تنوع در اقتصاد هنری و خلاق انجامد.به عنوان مثال، در برخی ایدئولوژیهای سیاسی، هنرمندان ممکن است محدودیتهای فرهنگی و ایدههای محدودتری را تجربه کنند، که این موضوع به تحقق آثار خلاقانه و نوآورانه در هنر و اقتصاد را دشوارتر میکند. همچنین، فشار برای تطبیق هنر با ایدئولوژی ممکن است به کاهش آزادی بیان و تولید آثار متنوع و اصیل منجر شود، که این امر منجر به فقدان تنوع و غنای هنری و اقتصاد خلاق خواهد شد.بهطور کلی، تأثیرات منفی ایدئولوژی بر اقتصاد هنر و خلاقیت میتواند در کاهش تنوع، کیفیت و نوآوری آثار هنری و فرصتهای اقتصادی خلاق، مشهود باشد. همچنین، این مسائل میتوانند در شکلگیری یک محیط فشارآمیز برای هنرمندان و نوآوران ایجاد کنند که منجر به از دست دادن انگیزه برای ارائه آثار بیشتر و بهتر شود.در برخی کشورها، ایدئولوژیهای سیاسی یا فرهنگی تصمیمگیریهای هنری را تحت کنترل دولتی قرار داده و ممکن است باعث شود که هنرمندان نتوانند آزادانه آثار خود را تولید کرده و ارائه دهند. این موضوع میتواند به تضعیف نقش هنر در جامعه، کاهش ثروت فرهنگی و همچنین کاهش توانمندی هنرمندان در بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی منجر شود. در نتیجه، ایدئولوژیهای محدودکننده میتوانند باعث کاهش دانش و تجربههای متنوع فرهنگی و هنری شده و بهطور کلی به کاهش دسترسی عمومی به تنوع هنری و اقتصاد خلاق کمک کنند. این موضوعات میتوانند به کاهش توسعه و پیشرفت دستاوردهای هنری و اقتصادی در یک جامعه منجر شوند و از ظهور آثاری نوآورانه و متنوع در این زمینهها جلوگیری کنند.در نهایت، استبداد در تصمیمگیری و عدم توجه به دانش و علم میتواند به طور مستقیم به ضعف و کاهش توسعه اقتصاد هنری و صنایع دستی یک کشور منجر شود.