وحید شقاقی شهری استاد دانشگاه: در حال حاضر سه دسته اقتصاددان وجود دارد، دسته اول معتقدند بازار آزادی برای ارز وجود ندارد و بازار آزاد فعلی مصنوعی و غیر واقعی است و با ادبیاتی مثل بازار تلگرامی از بازار آزاد ارز یاد میکنند. رئیس کل بانک مرکزی هم جزو این دسته از اقتصاددانها قرار میگیرد و طبق اظهاراتش میبینیم که بههیچ وجه حاضر نیست که بازار آزاد را به رسمیت بشناسد.
رییس کل بانک مرکزی در مصاحبه اخیر هم حتی بحث افزایش قیمت بازار آزاد را موکول به گزارشگر صدا و سیما میکند و میگوید باید به مردم آگاهی بدهید و اطلاعرسانی کنید که قیمتهای بازار اینهایی نیستند که مردم با آن قیمت خرید و فروش میکنند.
در دسته اول، برخی اقتصاددانان به دلیل شرایط تحریمی تشکیل بازار آزاد ارز را غیر ممکن میدانند. حتی در درون دولت هماکنون برخی اشخاص هستند که در گذشته نظر میدادند و مدام تاکید میکردند که با ارز پاشی به میزان اندک، میتوانیم قیمت دلار را بسیار پایین آورده و تعیین کنیم. حتی در بین اقتصاددانان نهادگرا همچنان میگویند تعیین نرخ دلار در اختیار بانک مرکزی است و خود بانک مرکزی گران فروشی میکند.
دسته دوم، اقتصاددانهایی هستند که بازار آزاد را قبول دارند اما سهم بازار آزاد را در ایران، بسیار اندک میدانند و دسته سوم هم اقتصاددانهایی هستند که بازار آزاد ارز را در اقتصاد ایران قبول دارند.
فارغ از صحت و سقم نظریات دیگران، به بازار آزاد ارز اعتقاد دارم و معتقدم یکی ازوظایف مهم دولتها این است که شرایط بازار را فراهم کنند و تا حد امکان تلاش کنند شرایط بازار برای همه کالاها فراهم شود. در ذهنیتم چند اصل موضوع در اقتصاد وجود دارد؛ مبتنی بر شرایط اقتصاد ایران هم بازار آزاد ارز را میپذیرم و هم سهم این بازار را اندک نمیدانم. حداقل بیش از 30 درصد مبادلات تجاری و بحث حفظ قدرت خرید مردم به بازار آزاد وابسته است. ارز حاصل برای مبادلات تجاری به ویژه در واردات غیر رسمی از این بازار تأمین میشود و حفظ قدرت خرید با این بازار مرتبط است.
از آنجایی که اتفاقاً بازار آزاد سهم بزرگی در اقتصاد دارد، علامت هم صادر میکند. برای مثال روزانه ممکن است در تهران و سطح کشور طبق گزارش مرکز لرزهنگاری تعداد زیادی زلزله نیم تا یک و نیم ریشتری رخ دهد که احساس نمیشوند، اما معمولاً زلزلههای بالای چهار تا پنج ریشتر شوک برانگیز، نگران کننده و علامت دهنده است.
به گروه دوم اقتصاددانان که سهم بازار آزاد را اندک میدانند، میگویم که اگر این سهم اندک بود، طبیعتاً بازار مانند زلزلههای کم ریشتر باید هیچ علامتی از آن نمیگرفت اما از آنجایی که کالاها و خدمات مختلف از بازار آزاد ارز علامت میگیرند، نمیتوان اثر بازار آزاد را نادیده بگیریم.
بر اساس مطالعاتم در 12 سال گذشته، هر 10 درصد افزایش پایدار سه ماهه در قیمت دلار بازار آزاد، منجر به چهار درصد تورم شده است اگر افزایش نرخ بازار آزاد سه ماه ماندگاری داشته باشد، با فرض ثابت بودن سایر عوامل چهار درصد به تورم نقطه به نقطه اضافه میکند. در یک تا دو ماه اخیر، حدود بیش از 20 درصد ارزش پول ملی کاهش یافته و قیمت دلار بالا رفته است. نرخ بازار آزاد از حدود 50 هزار تومان، اکنون به بیش از 62 تا 63 هزار تومان رسیده یعنی عملاً بیش از 20 درصد کاهش ارزش پول ملی داشتیم و هشت درصد به تورم نقطه به نقطه اسفند ماه اضافه خواهد کرد.بنابراین، همانطور که گفته شد، درطول 12 سال گذشته قیمت کالا و خدمات کاملاً از بازار آزاد ارز تأثیر پذیرفتهاند و ما نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم.همچنین درباره تجربههای شکست خورده قیمتگذاری دستوری و تخصیص ارز ترجیحی باید گفت این تصمیمات سرشار از رانت بود و ما این تجربههای منفی را هم داریم و همین اخیراً چای دبش یک تجربه علنی است که درباره اختلاف قیمت دلار مرکز مبادله و بازار آزاد چای رخ داد.هماکنون در حوزه واردات فساد بزرگی در حال رخ دادن است. اکنون قیمت دلار در مرکز مبادله حدود 41 هزار تومان است، در بازار آزاد بالای 60 هزار تومان است. این دو نرخ بیش از 50 درصد اختلاف دارند و فاصله آنها با ارز 28 هزار و 500 تومانی خیلیزیاد است.
وقتی کالاهایی که ارز ترجیحی گرفتهاند را نگاه میکنیم، انگار که اصلاً ارز 28 هزار و 500 تومانی دریافت نکردهاند واگر از مرکز مبادله یا بازار آزاد ارز میگرفتند، عملاً نرخ یکسانی برای این کالاها تعیین میشد. انگار نه انگار که ارز ارزان برای برخی کالاها داده شده است.
وجود نظام سه نرخی در کشور و اختلاف قیمتها در این سه نرخ در حال افزایش است و یک رانت بزرگ درکشور برای واردکننده در حال شکل گرفتن است، به این ترتیب عطش واردات رو به افزایش است.
هر کس برای واردات ارز دریافت کند، رانت بزرگی نصیبش خواهد شد. برای هر دلار حداقل 20 هزار تومان رانت نصیب واردکننده میشود. پیشبینیها نشان دهنده روند افزاینده این رانت است. واردکننده میتواند کالا وارد کند و چند ما آن را نگه دارد و رانت بیشتری نصیبش شود.
با ارز ترجیحی، رانت بزرگی نصیب واردکننده میشود این تجربه را درباره ارز 4200 دولت گذشته داشتیم اما اصرار به تکرار این موضوع داریم. اخیراً برای ارز مسافرتی دیدیم که چه فاجعهای رخ داد. مردم به سفر خارجی هجوم بردند و دلیلش این بود که با این ارز ارزان حداقل بخش عمدهای از هزینه سفرشان رایگان حساب میشد.
به همین دلیل امسال یکی از سالهایی بود که بسیاری از مردم تلاش کردند که به کشورهای همسایه بروند و یک خروج شدید ارز رخ داد. همچنین خود بانک مرکزی وقتی حراج سکه را برگزار کرد، با قیمتهای بسیار بالا این کالار را ارزشگذاری میکرد.
مجموعه مسائل تشریخ شده نشان میدهد که نظام سه نرخی ارز پایدار نمیماند و به نفع بازار آزادشکسته خواهد شد. اصرار بیش از حد بانک مرکزی، جز اتلاف منابع، رانت و انحراف منابع، چیزی عاید کشور نخواهد کرد.
ما این تجربه را بارها و بارها شاهد بودیم. بانک مرکزی باید تلاش کند که در محدوده و کرانه بازار آزاد مداخله کند. مانند همان اتفاقی که آقای همتی رییس کل قبلی بانک مرکزی همین کار را انجام داد. او هم اوایل مقاومت میکرد اما با مشورت اقتصاددانها دریافت که تجربه اندوخت که در کرانه بالا و پایین بازار آزاد مداخله کند.
آقای همتی در یک شرایط بسیار سخت کشور یعنی در دوران ریاست جمهوری ترامپ، نفت زیر 35 دلار و کرونا توانست یک آرامش نسبی به بازار ارز دهد. با وجود اینکه نرخ ارز روند صعودی خود را طی میکرد اما با تلاطم اندک و شیب ملایم این مسیر طی و فضای رانت و انحراف منابع کم شد.
بانک مرکزی با مسیری که طی میکند تبعات بسیار سنگینتری بر اقتصاد ایران وارد میشود ما کارشناسهای اقتصادی مدام هشدار میدهیم و گوشزد میکنیم که راهبرد بانک مرکزی اشتباه است. قرار بود مرکز مبادله بتواند با آزادی عمل قیمتگذاری را انجام دهد، اما اکنون میبینیم که عملاً این اتفاق نمیافتد و این موضوع روشن است. واردات غیر رسمی زیادی داریم، خروج سرمایه بالایی داریم. بخشی از مردم دلار را بهعنوان یک ابزار حفظ قدرت خرید میدانند، این سه عامل موجب شده است که همچنان تقاضای ارز در بازار آزاد بیشتر باشد و تمام رخدادهای بینالمللی و داخلی اتفاقاً روی بازار آزاد اثرگذار هستند.
دوستانی که فکر میکنند این بازار تلگرامی است، پاسخ دهند که چرا از خرداد تا بهمن سال گذشته این بازار هیچ گونه افزایشی نداشت و حدود همان 50 هزار تومان در نوسان بود.
پاسخ این پرسش نشان میدهد برخی استدلالها درست نیست و ما همچنان به دلیل عدم فهم درست در اقتصاد ایران و تجربیات کشور، مسیر اشتباهی را طی میکنیم که تبعاتش مدام خود را به اشکال و انحای مختلف نشان میدهد و اتلاف منابع سنگینی در کشور در کنار رانتهای بزرگی به اقتصاد ایران تحمیل خواهد کرد.