فردین آقابزرگی کارشناس بازار سرمایه:پس از وقایع سال 99 در بازار سرمایه عدهای از مسئولان در اتاقهای اقتصادی در مجلس و دولت این پیشنهاد را دادند که 200 تا 250 همت وارد بازار سرمایه شود و سهام سهامدار خرد را خریداری شود و بخش عمده بورس را به شستا، تأمین اجتماعی، بانکها و شبه دولتیها واگذار کنیم و شاهد آن هستیم این که این پیشنهاد در حال اجرا است.صرفاً بورس سبز، بورس خوب و بورس قرمز بورس بد نیست، بلکه شرایطی نامناسب است که حاکم بازی اعم از ارکان بورس یا دولت که به عنوان بزرگترین بازیگر در بازار سرمایه نقش ایفا میکند و 80 درصد این بازار در اختیار دولت و شبه دولتیها است و اساساً به این فضا نمیتوان بازار گفت بلکه در این شرایط و با این بازیگران این بورس نابازار است. در چنین شرایطی وقتی سهامدار خرد با ضرر و زیان پی در پی مشاهده میکند که تصمیماتی دربورس اتخاذ میشود که خلاف منافع سهامدار است، سرمایه خود را از این نابازار خارج و وارد بازارهای موازی میکند و بورس جای ماندن سرمایه نیست.طبق آمارهای ثبت شده، شاهد آن بودیم در سال 1399 بیش از 25 همت وارد بازار سرمایه شد و در سال 1400 بیش از 40 همت از این بازار خارج شد. در سال 1401 هم بیش از 60 همت خروجی پول از بازار داشتیم و در سال 1402 که بدترین سال بورس بود، خروج پول حقیقی به بیش از 85 همت رسید.در شرایطی که حقیقیها ریسکهای بازار سرمایه را میپذیرند اما دولت به صورت یکسویه در بورس حکمرانی میکند. متولیان این بازار هم به جز مذاکرات پشت درهای بسته اقدام دیگری در راستای حفظ منافع سهامداران حقیقی انجام ندادند، طبیعی است که در این شرایط مردم از بورس قهر میکنند.اقدام دولت در بورس دقیقاً شبیه به کسی است که شاخهای از درخت که بر روی آن ایستاده را اره میکند. در حالی که دولت میتوانست از طریق بورس تأمین مالی کند. اما این بیاعتمادی به جایی رسیده که در حال حاضر حقوقیها هم اوراقی که منتشر میشود را خریداری نمیکنند و حتی شبه دولتیها هم خریدار اوراق نیستند.برخی از مقامات امنیتی به این نتیجه رسیدند که اگر قیمتها در بورس بالا برود امکان بازگشت آن وجود ندارد و باید اقدامی انجام داد که مردم از بورس خارج شوند و برای تحقق این این هدف ابزارهای بومیسازیهای غیراستاندارد در دوره بورس بسیار دیدهایم.آقای رییسی در دوره انتخابات اعلام کرد که بورس را قلک نمیکنیم اما دیدیم که بورس برای دولت سیزدهم قلک شد.باید برای شنیدن صدای سهامداران یک تشکل واحد وجود داشته باشد، طبق قانون باید تشکلهای خود انتظام باید کانون و نظام خاص خود را داشته باشند. آقای دهقان دهنوی برای ایجاد کانون سهامداران حقیقی تلاش کرد اما عدهای اجازه ندادند این کانون شکل بگیرد چراکه از این هراس داشتند در این کانون موضوعاتی مطرح شود که در خلاف منافع دولت باشد.هر چند بورس در چند روز اول سال 1403 بازدهی خوبی داشت اما بلافاصله با برگشت شبه دولتیها ورق برگشت و دولتیها شروع به نظام دهی بازار کردند و نظامدهی به زعم انها به این معنا است که بازار بورس در کنار سایر بازارهای موازی هیچ جذابیتی نداشته باشد و در این شرایط هم سهامدار به مرور زمان از بازار خارج میشوند.در بیش از یک دهه گذشته مسئولانی داشتیم که گفتند بورس قمارخانه است و مسئولانی هم بودند که گفتند هر سرمایهای دارید را بفروشید و سهام بخرید، اما در تمام این مدت بورس کار خود را کرده و در حالی که در سال 96 شاخص 70 هزار بوده که الان به دو میلیون و 200 هزار واحد رسیده است یعنی بازدهی 30 برابری داشته است. اما در سه سال گذشته در دولت سیزدهم نگاه و اقداماتی انجام شده که بورس حتی برای دو ساعت دیگر هم قابل پیشبینی نیست و نمیدانیم آقای خاندوزی از پیشبینی اقتصاد کشور حرف میزدند دقیقاً منظور وی کدام کشور است چراکه در ایران حتی دو ساعت آینده هم قابل پیشبینی نیست چه برسد به فردا و روزهای آینده.