مصطفی میرزاباقری کارشناس فرهنگی: مسئله گرانی موضوعی نیست که کسی از آن خبر نداشته باشد و حتی پولدارها هم از وضعیت گرانی مینالند. هر روز یک کالایی گران میشود، یک روز گوشت، یک روز نوبت مرغ است، یک روز نوبت میوه و روز دیگر گرانی مسکن و. هر روز یک موضوع در اقتصاد ما مطرح و به چالش تبدیل میشود.
این گرانیها به فرهنگ هم رسوخ پیدا کرده و به کنسرتها هم کشیده شده است. بلیت کنسرتها از روزهای اول سال به حدود یک میلیون تومان هم رسیده و این سؤال مطرح است که طی یک ماه گذشته مگر چه اتفاقی افتاده که بلیت کنسرت به صورت چراغ خاموش این همه افزایش قیمت داشته است؟
برگزاری کنسرت در بسیاری از جوامع امری رایج به شمار میرود و سالانه هنرمندان مطرح موسیقی در فصول مختلف سال در فستیوالها و یا تورهای کنسرت خود روی صحنه میروند؛ بدین ترتیب مردم میتوانند با حضور در این کنسرتها اوقات خوشی را تجربه کنند. هرچند که کنسرت رفتن حداقل در ژانرهای عامهپسند در سایر کشورها امری عادی به شمار میرود و کنسرت رفتن بجز در ژانرهای اپرا یا کلاسیک کالایی لوکس به شمار نمیآید، اما با بالا رفتن نرخ تورم، مردم عادی کمتر میتوانند در یک کنسرت شرکت کنند.
نکته تلخ ماجرا اینجاست که گرانیها وافزایش نامتعارف هزینهها از سبد فرهنگی خانوادههای ایرانی کاسته و بیشترین ضربه را به اهالی فرهنگ و هنر وارد کرده و کنسرتهای چند صد هزار تومانی باعث شده خیلی از خانوادهها خط قرمزی دور اینگونه برنامههای فرهنگی و شاد بکشند. در حال حاضر ارتباط با موسیقی فقط با دانلود و شنیدن آهنگ از سایتهای رسمی و غیررسمی اتفاق میفتد و فقط کسانی که توانایی مالی دارند میتوانند به کنسرت بروند.
باید قبول کرد که کنسرت هم به کالایی لوکس و لاکچری تبدیل شده که دیگر همگان امکان استفاده از این شرایط را ندارند و افزایش قیمت بلیط باعث شده مخاطبان بالقوه کنسرتهاهرگز به مخاطب فعال بدل نشوند و نیز از مخاطبان بالفعل موسیقی کاسته شود که در دراز مدت به نفع هیچکسی نیست.
وقتی بلیت کنسرتی حدود 900 هزارتومان باشد، یک خانواده چهار نفره باید سه میلیون و 600 هزارتومان هزینه کند. با احتساب پایه حقوق یک کارمند یا کارگر مطابق با پایه دستمزد وزارت کار، این رقم یک سوم میزان حقوقشان است.
گران شدنی هر کالایی منجر به ریزش مخاطبان آن کالا یا خدمات است، اما مردم مجبورند خود را با این شرایط وفق دهند و خود را با این شرایط سازگار کند نه اینکه عادت کنند و افزایش قیمتها باعث حذف کالای فرهنگی از سبد خانوارها شده است.
به هر حال با توجه به شعار امسال امیدواریم حتی مردم در صحنه هنر هم دخیل شوند و حتی برگزاری جشنوارههای موسیقی هم به بخش خصوصی واگذار شود و ارگانها، بنیادها و سازمانهای مربوطه با توجه به نامگذاری سال 1403 به عنوان «جهش تولید با مشارکت مردم» از سوی رهبر انقلاب برای کمک به تولید آثار ارزشمند هنری قدم برداردند.
اگر هزینه فعالیتهای فرهنگی بالا رود و اگر سینما و موسیقی کشور تعطیل شود، چه چیزی از فرهنگ باقی میماند؟
البته همه تقصیرها را نباید به گردن قیمت بلیت کنسرت انداخت و باید فرآیند اقتصادی برگزاری کنسرتها هم اصلاح شود تا شاهد حضور همه اقشار جامعه در کنسرتها باشیم.باید قبول کرد که کنسرتها تثیر بالایی در شادیبخشی دارند و باید پیش از هر چیزی برای ایجاد این شادی زیرساختهای اصلی مانند سالنهای مناسب ایجاد شود و سپس با حمایتهای دولتی نرخ قیمت بلیتها را کنترل کرد تا عامه مردم بتوانند حداقل سالی دو بار به کنسرت بروند و از شادیهای جمعی محروم نشوند.