محمد محمودی دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی: در اکثر انتخاباتها، شرکای انتخاباتی غالباً تا آخر با هم نمیمانند. نه در شکست و نه در پیروزی!.
اگر امروز شکست خوردگان در انتخابات 1403، به جان هم افتادهاند، علتش این است که «همراه هم ماندن تا آخر» را بلد نیستند.
1- وقتی پزشکیان بعد از مسجل شدن انتخابش به عنوان رئیس جمهور منتخب ملت، گفت «تنهایم نگذارید»، مخاطبش فقط مردم نبودند. پزشکیان در واقع از همه شخصیتها، احزاب و جریانهای سیاسی خواست تا آخر، همراهش بمانند. همراه رئیس جمهور ماندن، قلبی بزرگ میخواهد. اما سینه مقابلش سپر کردن، قلبی بسیار بزرگتر میطلبد.
در اکثر انتخاباتها، شرکای انتخاباتی غالباً تا آخر با هم نمیمانند. نه در شکست و نه در پیروزی!. اگر امروز شکست خوردگان در انتخابات 1403، به جان هم افتادهاند، علتش این است که «همراه هم ماندن تا آخر» را بلد نیستند. البته این امر مختص شکست خوردگان نیست و احتمال دارد، همراهان پیروزی پزشکیان هم در همان قدم اول اعلام اعضای کابینه، دچار اختلاف بر سر تصدی فلان وزارت و فلان معاونت رئیس جمهور شوند و با تعبیر «آگه ما نبودیم…»، او را بنوازند و تنهایش بگذارند!.
2- اما چه باید کرد که اینگونه نشود؟. راستش را بخواهید برای اینکار هیچ راهکاری وجود ندارد، جز صداقت و معرفت ذاتی. برای اینکه موضوع ملموستر باشد برایتان. خاطرهای عرض میکنم که شاید برای امروز هم رهگشا باشد. انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و یوم المصادره پیروزی روحانی هم که تمام شد، محضر آقای هاشمی رسیدم، با یک سؤال ساده. که آیا سینه برای دولت منتخب ملت سپر میکنید، یا به همان حمایت انتخاباتی قانع شویم؟. برای من شنیدن پاسخ این سؤال بسیار تعیین کننده بود. چون مسیر آینده سایت شخصی ایشان برایم روشن میشد. آقای هاشمی آنروز بی لحظهای تردید گفتند، اگر پای منافع ملت در میان باشد حتماً حمایت میکنم، با هر هزینهای هم که باشد!.
همین پاسخ آقای هاشمی برای من کافی بود که در اوایل مهرماه 92، زمانی که فشارهای وارده به دولت روحانی بعد از تماس تلفنی اوباما با وی در نیویورک به اوج خود رسیده بود، با بازنشر بخشی از مصاحبه هاشمی با ماهنامه علوم ارتباطات با تیتر «امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند»، سیل فشارها را به سمت مردی برگرداندم که همیشه آماده بود سینهٔ خود را سپر پیکانها کند برای مردم.
این ابتکار عمل رسانهای به مدد اخلاص آقای هاشمی، آنگونه مؤثر واقع شد که عبدالباری عطوان روزنامه نگار مشهور جهان عرب چند ماه بعد که توافق هستهای انجام گرفت، در یادداشتی به آن اشاره کرد و نوشت: خاطرهای که راه توافق ژنو را گشود!.
3- البته این تنها حرکت ایثارگرانه آقای هاشمی در قبال دولت روحانی نبود و حمایت وی آنقدر بیدریغ و قوی ادامه پیدا کرد که یک مقام عالی در توصیفی دقیق در همان ایام گفته بودند: در قضیه هستهای، آقای هاشمی از دولت جلوتر است!.
جالب است این را هم بدانید آقای هاشمی در حالی خود را اینگونه هزینه میکرد تا دولت روحانی به اهداف خود در تأمین منافع ملت برسد که در بدنه همان دولت و حتی در بیخ گوش آقای روحانی، کسانی بودند که حتی حرمت نامههای آقای هاشمی را نگه نمیداشتند!. ولی شما فکر میکنید واکنش هاشمی به این بی وفاییها چه بود؟. هاشمی بازهم حمایتهایش را بیشتر میکرد چون همیشه حفظ حقوق مردم را بر حق خودش، رجحان میداد.
4- اگر این شاخصها را کنار هم بگذاریم. به نظرتان آیا الان کسی هست که- مثل هاشمی برای دولت روحانی-، خودش را برای دولت پزشکیان (بخوانید برای امید ملت) هزینه کند؟. واقعاً از میان تمام چهرههای شاخصی که این روزها به ملاقات رئیس جمهور منتخب ملت میروند، کسی هست که در آینده خیلی نزدیک، سینه خود را در بزنگاههای سخت، سپر پزشکیان کند؟.
باید منتظر ماند و دید که چه کسانی، پزشکیان را در سربالاییها، تنها میگذراند و چه بزرگانی خود را هزینه حفظ امید ملت میکنند و در میانه میدان میمانند تا سپر پیکانهایی شوند که تنها به سوی یک نفر هدفگیری میشوند. هدفی به نام مسعود پزشکیان. تا هم او را از نفس بیاندازند و هم انتقام خود را از رأی مردم در انتخابات 1403 بگیرند.