سعیدمعیدفر جامعه شناس: نبود آمار دقیق در مورد میزان خودکشی باعث شده تحقیقات موثری در این زمینه صورت نگیرد. در واقع یکی از مسائل اساسی ما این است در کشوری زندگی میکنیم که انتشار آمار تهدید به شمار میرود. در حالی که معمولاً در کشورهای توسعهیافته هم مراکز مهم آمار در همه زمینهها وجود دارد و هم آن آمارها به طور علنی در دسترس پژوهشگران قرار میگیرد و میتوانند بر افزایش یا کاهش آن نظارت کنند.گاهی ارائه آمار نوعی سیاهنمایی تلقی میشود؛ در واقع مسئولان بر این باورند که اگر آمار معضلات اجتماعی را منتشر کنند، عملکرد خودشان زیر سوال میرود و از همین روست که همیشه این آمارها دور از دسترس قرار دارند.به عنوان جامعهشناس اگر قرار باشد تحلیلی درباره دلایل خودکشی، روشهایی که استفاده میشود و… ارائه دهم، نیازمند آمار دقیق هستم؛ تا زمانی که این آمار را نداشته باشم نمیتوانم به قطع و یقین در این زمینه اظهارنظر کنم. در بسیاری از موارد تحلیلهای ما بر اساس اخبار غیررسمی است و این میتواند اصل درستی تحقیقات را زیر سوال ببرد.در حال حاضر همین آمار غیررسمی و اخبارهای ضدونقیض بر این اصل استوار است که علت درصد بالایی از خودکشی در کشور ما فقر است. کارگرانی که از کار بیکار میشوند، رزیدنتهای پزشکی که معیشت خود را همیشه در خطر میبینند، پرستاران که مطالباتشان سالهاست نادیده گرفته شده است. اما مساله اینجاست که قطعاً در بین قشرهای دیگر هم این اتفاق رخ میدهد. اگر آمارها دقیق باشد، مساله میتواند بهتر بررسی شود.فردی که تصمیم میگیرد به زندگی خود خاتمه دهد قطعاً در وضعیت نرمال روحی و روانی نبوده است و فرد نرمال هیچوقت دست به چنین عملی نمیزند؛ حتی زیر بار فشار اقتصادی. پس مشکل اصلی مسائل روحی و روانی است و دلایل زمینهای ذیل مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تعریف میشود.تحقیقات دورکیم، انسان را موجودی اجتماعی و وابسته به گروه میدانست و طردشدگی او را عاملی برای بروز این اقدام بنابراین انسان موجودی فعال در بین گروههای اجتماعی مختلف به حساب میآید و به میزانی که او در این گروهها فعالتر است و پیوستگی و نقش بیشتری دارد، احساس سلامت روحی و روانی بهتری دارد و چنین افرادی کمتر به خودکشی فکر میکنند. ولی وقتی حس طردشدگی در فرد افزایش پیدا میکند افکار خودکشی نیز تقویت میشود.