سامان سفالگر روزنامه نگار: هنوز زمان زیادی از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا نگذشته است با این حال، شاهد مطرح شدن سیلی از تحلیل و تفسیرها با محوریت رویکردهای احتمالی دولت آتی او هستیم. در این چهارچوب، تحلیلگران مختلف با اشاره به انتخاب چهرههای تندرو از سوی ترامپ برای سمتهایی نظیر وزیر خارجه، وزیر دفاع، نماینده آمریکا در سازمان ملل، مشاور امنیت ملی آمریکا و رئیس سازمان سیا، این گزاره را مطرح میکنند که ترامپ بار دیگر قصد دارد تا در عرصه سیاست و اقتصاد جهانی ایجاد چالش و آشوب کند و از این رهگذر، به زعم خود، منافع ملی آمریکا را تأمین کند.
به گزارش «نقش اقتصاد»؛در این رابطه، یکی از حوزههایی که با محوریت رویکرد احتمالی ترامپ و تیم متحد وی در قدرت در مواجهه با آن دیدگاههای مختلفی مطرح میشود، شناسایی مختصات سیاست او در قبال ایران است. در این چهارچوب، عمده تحلیلها به این مساله اشاره دارند که ترامپ کارزار فشارحداکثری علیه ایران را بار دیگر احیا میکند و از این رهگذر سعی در قرار دادن کشورمان در مسیر مطلوب خود خواهد داشت. راهبردی که ترامپ پیشتر نیز در دوره چهار ساله حضور خود در قدرت در فاصله میان سالهای 2016 تا 2020 نمودهای عینی آن را به نمایش گذاشت و با اقداماتی نظیر خروج از برجام و تحمیل سیلی از تحریم و فشارهای اقتصادی علیه ایران، مشکلات جدی را برای کشورمان در عرصه اقتصادی و متعاقباً کاهش رفاه عمومی مردم ایران ایجاد کرد. حال در وضعیت کنونی نیز با توجه به اینکه تیم ترامپ در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد و امنیت ملی، تندروتر از تیم سابق وی هستند، بخش زیادی از تحلیلها معطوف به این مساله است که شاهد احیا فشارهای آمریکا به اقتصاد ایران خواهیم بود. کما اینکه اخیراً گزینه ترامپ برای وزارت خزانه داری آمریکا هم در موضع گیری به این نکته اشاره داشته که باید اقتصاد ایران را ورشکسته کرد. با این همه، ورای تمامی این مسائل، نگاه به تحولات عینی و میدانی یک واقعیت را فریاد می زند و آن هم این است که ترامپ در احیا کارزار فشارحداکثری علیه اقتصاد ایران با یک چالش و مانع بزرگ رو به رو است. آن چالش نیز در تغییر برخی واقعیتها با محوریت رویکرد کشورهای عربی به ایران نهفته است. فراموش نکنیم که دور دوره چهار ساله پیشین حضور ترامپ در قدرت، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس این نگرش را داشتند که ایران در مواجهه با فشارهای سخت غرب و به طور خاص آمریکا و البته عنصر نیابتی آن یعنی رژیم اسرائیل، صبر راهبردی پیشه میکند و هیچ اقدامی را انجام نخواهد داد. موضوعی که به زعم برخی حکام عرب منطقه به آنها دست برتر را در مواجهه با ایران میداد و میتوانست منافع آنها را به ضرر کشورمان تأمین کند. درست در همین چهارچوب بود که شاهد بودیم در دوره چهار ساله پیشین حضور ترامپ در کاخ سفید، او سرمایه گذاری قابل توجهی را بر تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران در مناطق مجاور با کشورمان نظیر امارات متحده عربی و یا عراق معطوف کرد. فشارهایی که از حمایتهای جدی کنشگرانی نظیر عربستان سعودی نیز برخوردار بودند. با این حال، این دسته از بازیگران، پس از حمله موشکی پهپادی حوثیهای یمنی به تاسیسات نفتی آرامکو در سال 2019 و همچنین انجام یک حمله مشابه به بندر فجیره امارات و البته تحولات یک ساله اخیر در سطح منطقه، تا حد زیادی به این باور رسیدهاند که هزینه تقابل با ایران برای آنها سنگین است و ایران نیز صبر راهبردی را در مواجهه با جبهه رقبا و دشمنانش کنار گذاشته است. در این چهارچوب بیراه نبود که شاهد بودیم ابتدا عربستان سعودی به سمت امضای توافق تنش زدایی با ایران حرکت کرد و البته که اخبار مختلفی هم دال بر تلاشهای امارات جهت تنش زدایی از روابط خود با ایران منتشر شد. اکنون نیز که فضای منطقه ملتهب است، اعراب منطقه به خوبی متوجه شدهاند که دستوکارهای ضدایرانی آنها بدون پاسخ از سوی ایران باقی نخواهد ماند. از این رو، با توجه به حوزههای متعدد آسیب پذیری خود در برابر کشورمان، بعید است که ریسکهای جدی را به جان بخرند و در دوره جدید حضور ترامپ در کاخ سفید همچون دوره سابق، با وی علیه ایران همکاریهای عینی و میدانی داشته باشند. موضوعی که میتواند چالشهای امنیتی و راهبردی جدی را برای آنها ایجاد کند.