سعید قصابیان کارشناس اقتصادی: علینقی عالیخانی (98-1307) وزیر اقتصاد ایران 1در فاصله سالهای 48-1341 است. وی یکی از تکنوکرات های برجسته ایرانی ست که در دو دوره وزارت او، ایران به رشد اقتصادی 11.5 درصدی همزمان با نرخ تورم 2.6 درصدی دست یافت؛ عملکرد درخشانی که پس از او در هیچ دولتی تکرار نشد. به همین دلیل خاطرات او ارزش مطالعه دارد. خاطراتی که طی پروژه تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی مصاحبه، جمع آوری و منتشر 2شده است.
در اینجا تلاش شده برداشت هائی را از این کتاب که میتواند برای مدیران و مهندسان امروز مفید باشد در چند بخش بصورت دنباله دار بازنویسی شوند3. هر بار با یک موضوع.
درس امروز: حمایت از صنایع دستی
وقتی کار «سازمان بررسیهای وزارت اقتصاد» نظمی گرفت تلاش کردم که شخصی را پیدا کنم که بتواند کارهای صنایع دستی وزارت اقتصاد را انجام بدهد و خانم فرنگیس یگانگی به من معرفی شد و این زن را بسیار پسندیدم و کاملاً او را برای این کار شایسته تشخیص داده و در نتیجه از او دعوت به کار کردم. در آغاز فعالیت، او بعنوان یک بخشی از مرکز بررسیهای اقتصادی بود. او در دو اطاق با همکاری دو یا سه نفر شروع به کار کرد. یک اتومبیل در اختیارشان گذاشتیم که توانستند بیشتر نقاط ایران را بروند و تعداد زیادی فیش تهیه بکنند و بر آن اساس بتوانند تشخیص بدهند چه صنایع دستی در مملکت وجود دارد، چه مشکلاتی اینها دارند و چگونه میشود اینها را توسعه داد. بنابر این قسمت اول کار بیشتر بررسی و شناسائی بود. ولی پس از آن ما توانستیم این را توسعه خیلی زیاد بدهیم. وقتی که مطمئن شدیم که میتوانیم کارمان را توسعه بدهیم من طرحی به سازمان برنامه بردم و اجازه قانونی هم گرفتم برای ایجاد مرکز صنایع دستی ایران و تصمیم گرفتیم که یک فروشگاه در خیابان تخت جمشید درست بکنیم و فرآورده هائی را که به این تولیدکنندههای صنایع دستی در جاهای مختلف سفارش دادیم، در آن مرکز بفروش برسانیم که تسهیلی در کارشان بشود. این کار با استقبال عجیب مردم روبرو شد، برای اینکه مردم کالاهائی را که در خانهها دیده میشد از زمان قاجاریه داشتند و از آن پس فکر میکردند برای همیشه در ایران از میان رفته دو مرتبه در بازار دیدند. در واقع این کالاها هیچوقت از بین نرفته بود ولی احیاناً شماره تولید کنندگانش بجای صدها یا هزاران نفر تبدیل شده بود به کمتر از ده نفر و بنابراین این نوع صنایع دستی مورد علاقه مردم بود. در خود مرکز صنایع دستی هم البته چند نفر داشتیم که آنها مسئول طراحیهای نو بودند که بتوانیم یک مقدار این کالاها را تطبیق بدهیم با نیازمندیهای روز بازار ایران.
خاطرم هست روزی به اطاق بازرگانی رفته بودم و پس از پایان جلسه به آنها توصیه کردم دسته جمعی به فروشگاه صنایع دستی برویم و تقریباً این بازرگانان هر چه در فروشگاه بود خریدند. چند سال بعد از آن شبیه همان جنسها را در دهها یا صدها مغازههای تهران و سراسر شهرستانهای ایران میشد خرید و شماره کسانی که وارد این کارها شدند بدون هیچگونه مبالغهای بیش از بیست برابر گذشته شد و میلیونها دلار صادرات برای کشور ایجاد کرد. بنابراین یکی از کارهائی که از آن سال بصورت آن بازدید از بافندگان در نقاط مختلف ایران شروع شد و عاقبتش به «مرکز صنایع دستی ایران» رسید و مرکز صنایع دستی پله نخستین گسترش صنایع دستی ایران بود و تا پیش از انقلاب هم خبر دارید که این صنایع وضع بسیار درخشان و خوبی داشته و حتی شرایط زندگی اینها (صنعتگران) بینهایت عوض شده بود برای اینکه پس از یکی دو سال اول وقتی بازار وسیعتر شد و درخواست خیلی زیاد شد توانستند قیمتهای خودشان را بالا ببرند و دیگر مسئله یک درآمد بخور و نمیر مطرح نبود بلکه خیلی شرایط زندگی مرفه و خوبی پیدا کردند.
درس آموخته: توسعه صنایع دستی کشور از توجه و تمرکز بر صنعت گران و چندین مأموریت به قطبهای صنایع دستی و مشاهده میدانی شروع و با ایجاد «مرکز صنایع دستی ایران» ادامه یافت و نهایتاً به صادرات چند میلیون دلاری و رفاه صنعتگران منجر شد.
ادامه دارد