سینا عضدی استاد روابط بینالملل: پیرامون دلایل انتخاب مسیر مذاکره غیرمستقیم از سوی ایران و نتیجه مکاتبات ایران و ایالات متحده آمریکا با وجود تهدیدات نظامی باید گفت که دلایل متعددی برای غیرمستقیم بودن مذاکرات وجود دارد. یکی از این دلایل این است که با توجه به خروج آمریکا از برجام، دلیل رسمی ایران این است که مذاکرات باید به صورت غیرمستقیم انجام شود. اما فکر میکنم دلیل اصلی، نگرانی از ظاهر مذاکرات باشد، بهگونهای به نظر نرسد که ایران تحت فشار و تهدید به مذاکره مستقیم تن داده است.
خوبی مذاکره غیرمستقیم این است که حداقل ایران ظاهر قضیه را حفظ میکند و نشان میدهد تحت فشار مذاکره نمیکند. دوم اینکه از خطراتی که این نوع مذاکره دارد، مانند همان اتفاقی که در مذاکره زلنسکی و ترامپ افتاد، جلوگیری میکند. مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد، عدم اعتماد میان ایران و آمریکا است. استفاده از یک واسطه مانند عمان که سابقه خوبی در میانجیگری بین ایران و آمریکا دارد، میتواند تا حدی مشکل اعتماد را حل کند. بنابراین، به نظر میرسد که انتخاب مذاکره غیرمستقیم به دلیل حفظ ظاهر و جلوگیری از مذاکره تحت تهدید و مسئله اعتماد است.
در خصوص پذیرش مذاکره غیرمستقیم توسط آمریکا، مطمئن نیستم. نکتهای که در مورد ترامپ بسیار مهم است، علاقه شدید او به پوشش خبری و دوربین است. او تمایل دارد خود را بهعنوان فردی معرفی کند که توانسته معاملهای انجام دهد. بنابراین، اگر مذاکرات غیرمستقیم موفقیتآمیز باشند و ترامپ آن را بپذیرد، احتمالاً امکان مذاکرات مستقیم هم وجود خواهد داشت که مورد علاقه ترامپ باشد.از طرفی در حال حاضر، در کاخ سفید دودستگی وجود دارد؛ یکی از طرف استیون ویتکاف که در مورد نظارت بر برنامهٔ هستهای ایران صحبت میکند و دیگری مشاور امنیت ملی که اخیراً تحت فشار ترامپ و معاون رئیسجمهور قرار دارد و خواستار برچیده شدن برنامههای موشکی و اتمی ایران شده است. به نظر میرسد که ترامپ شخصاً علاقهمند به تمرکز بر برنامه هستهای ایران است. هرچند از محتوای مذاکرات و نامه ترامپ اطلاع ندارم، اما موضوع اصلی که ترامپ به آن توجه دارد، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است.اگر ایران سلاح هستهای آزمایش کند و خود را به عنوان یک کشور هستهای معرفی کند، این اقدام به تنهایی برای ایجاد بازدارندگی کافی نخواهد بود. ایران به بیش از یک سلاح هستهای نیاز دارد که این تعداد حدود 20 تا 30 سلاح خواهد بود. این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که ایران میتواند با داشتن 20 تا 30 سلاح هستهای، قابلیتهای خود را برای پاسخ به حملات افزایش دهد. بهعبارتی، برخی از این تسلیحات باید بتوانند پس از هرگونه حمله احتمالی به مراکز هستهای ایران، باقی بماند و بهعنوان سلاحهای بازدارنده عمل کنند. این نوع استراتژی را “Second Strike Capability” یا دکترین ضربه دوم مینامند. به ویژه در برابر تهدیدات اسرائیل، این قابلیت میتواند مؤثر باشد، زیرا اسرائیل در تیررس موشکهای میانبرد ایران قرار دارد. با این حال، ایران با 20 تا 30 سلاح هستهای که قابلیت رسیدن به خاک آمریکا را ندارند، نمیتواند بازدارندگی اتمی در برابر آمریکا ایجاد کند.
تسلیحات هستهای فقط تنشها را افزایش میدهد
نکته مهمتر این است اگر ایران به سمت تسلیحات هستهای حرکت کند در شرایطی که به آن احتیاج ندارد تنها تنشها را افزایش میدهد و در درازمدت امنیت ایران را تضعیف میکند. اگر ایران به سمت تسلیحات هستهای برود، احتمالاً عربستان سعودی نیز به همین سمت خواهد رفت و در نتیجه، امتیاز کوتاهمدت تسلیحات هستهای برای ایران از بین خواهد رفت. بنابراین این حرکت درست نخواهد بود. این موضوع مشابه دیدگاههایی است که در زمان رژیم پهلوی وجود داشت. شاه نیز بر این باور بود که ایران با تسلیحات هستهای نمیتواند در برابر شوروی بازدارندگی لازم را داشته باشد و این امر تنها به امنیت کشور آسیب میزند.به نظر میرسد، ایران باید تهدیدات نظامی را جدی بگیرد. گویا آقای ترامپ بهطور کلی دوست دارد غلو کند و با تهدید و ارعاب کشورهای دیگر آنچه که میخواهد را به دست آورد، اما ایران نباید تهدیدات نظامی آمریکا را تو خالی بگیرد. آمریکا ممکن است تمایل نداشته باشد، اما توانایی لازم را دارد. خطر دیگری که وجود دارد، این است که اسرائیل بهطور یکجانبه حمله کند و آمریکا را به جنگی تمامعیار با ایران بکشاند.