نماد سایت نقش اقتصاد آنلاین

«نقش اقتصاد» از چالش‌ها و ریشه‌های ناترازی انرژی در ایران گزارش می دهد طناب ناترازی برگردن اقتصاد

هیوا زارعی – ایران، کشوری که روی گنجینه‌ای از نفت و گاز خفته، حالا درگیر بحرانی است که مانند طنابی به دور گلوی اقتصادش پیچیده: ناترازی انرژی. این معضل که شکاف میان تولید و مصرف انرژی را نشان می‌دهد، نه‌تنها چرخ‌های صنعت را از حرکت بازمی‌دارد بلکه زندگی روزمره مردم را مختل کرده و امید به توسعه پایدار را کم‌رنگ می‌کند. قطعی برق در تابستان‌های سوزان و کمبود گاز در زمستان‌های سرد، دیگر به بخشی از زندگی ایرانیان تبدیل شده است. اما چرا کشوری با این همه ثروت طبیعی، نمی‌تواند نیازهای اولیه انرژی خود را تأمین کند؟ این گزارش با نگاهی موشکافانه به ریشه‌ها، پیامدها و راهکارهای این بحران، تلاش می‌کند پاسخی روشن به این پرسش بدهد و راهی برای برون‌رفت از این تنگنا نشان دهد.

ریشه‌های ناترازی: کجا اشتباه کردیم؟

به گزارش روزنامه «نقش اقتصاد» ناترازی انرژی در کشور، نتیجه ترکیبی از عوامل ساختاری، مدیریتی و خارجی است که مانند تارهای عنکبوت به هم تنیده‌اند. اولین و شاید مهم‌ترین عامل، سیاست‌گذاری‌های ناکارآمد است. قیمت‌گذاری دستوری انرژی که برق و سوخت را با قیمتی ناچیز به دست مصرف‌کننده می‌رساند، مانند بنزینی است که روی آتش مصرف بی‌رویه ریخته می‌شود. وقتی گاز و برق ارزان‌تر از یک بطری آب معدنی باشد، چرا باید صرفه‌جویی کرد؟ این سیاست، مصرف انرژی ایران را به دو برابر میانگین جهانی رسانده است. در سال 1403، مصرف انرژی کشور به بیش از 230 میلیون تن معادل نفت خام رسید، در حالی که تولید، به دلیل زیرساخت‌های فرسوده و کمبود سرمایه‌گذاری، ناتوان از همگام شدن با این رشد است.

تحریم‌های اقتصادی مانند طوفانی که سال‌هاست فروکش نکرده، صنعت انرژی ایران را زمین‌گیر کرده‌اند. این تحریم‌ها، دسترسی به فناوری‌های پیشرفته، از توربین‌های مدرن نیروگاهی تا تجهیزات استخراج گاز را قطع کرده‌اند. نیروگاه‌های حرارتی ایران که قلب تولید برق کشور هستند، با راندمانی حدود 36 درصد کار می‌کنند، در حالی که استاندارد جهانی 60 درصد است. این یعنی بیش از نیمی از انرژی تولیدی به هدر می‌رود، مانند پولی که در یک جیب سوراخ گم می‌شود. از سوی دیگر، وابستگی بیش از حد به گاز طبیعی که 72 درصد از سبد انرژی ایران را تشکیل می‌دهد، کشور را به شدت آسیب‌پذیر کرده است. میدان پارس جنوبی که بیش از نیمی از گاز کشور را تأمین می‌کند، تحت فشار استخراج بیش از حد است. هرگونه اختلال در این میدان، مانند زلزله‌ای است که کل زنجیره انرژی را فرو می‌ریزد.

علاوه بر این، رشد جمعیت و توسعه صنعتی تقاضای انرژی را به اوج رسانده است. شهرنشینی سریع، افزایش استفاده از وسایل برقی و گسترش صنایع انرژی‌بر، مانند فولاد و پتروشیمی، مصرف را به شکلی انفجاری بالا برده است. اما زیرساخت‌های انرژی از خطوط انتقال برق تا شبکه توزیع گاز، سال‌هاست که به‌روز نشده‌اند. این فرسودگی، مانند رگ‌های خونی مسدود در بدن اقتصاد، جریان انرژی را مختل کرده است. نبود تنوع در سبد انرژی هم مزید بر علت است. انرژی‌های تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی که پتانسیل عظیمی در ایران دارند، کمتر از یک درصد از انرژی کشور را تأمین می‌کنند. این در حالی است که کشورهای همسایه از امارات تا ترکیه با سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک، وابستگی خود به سوخت‌های فسیلی را کاهش داده‌اند.

پیامدهای ویرانگر

ناترازی انرژی مانند دومینویی است که یک به یک بخش‌های اقتصاد را فرو می‌ریزد. وقتی برق در تابستان قطع می‌شود یا گاز در زمستان به کارخانه‌ها نمی‌رسد، خطوط تولید در صنایع کلیدی متوقف می‌شوند. فولاد، سیمان، پتروشیمی و حتی کشاورزی، که همگی به انرژی وابسته‌اند، با هر قطعی میلیاردها تومان ضرر می‌بینند. بر اساس برآوردها، این بحران در سه سال گذشته رشد اقتصادی ایران را تا 1.8 درصد کاهش داده است. این عدد شاید کوچک به نظر برسد اما وقتی به زنجیره‌ای از خسارات فکر می‌کنیم – از توقف پروژه‌های عمرانی تا بیکاری کارگران – عمق فاجعه روشن می‌شود.

صادرات انرژی که روزگاری شریان حیاتی اقتصاد ایران بود، حالا در معرض خطر است. وقتی گاز و برق برای مصرف داخلی کم می‌آید، صادرات نفت و گاز هم کاهش می‌یابد. در سال 1402، درآمد صادراتی نفت ایران حدود 20 میلیارد دلار بود، در حالی که پتانسیل واقعی کشور چند برابر این رقم است. اگر این روند ادامه یابد، تا سال 1410 ممکن است ایران به یک واردکننده انرژی تبدیل شود، سناریویی که برای کشوری با این حجم از ذخایر، غیرقابل تصور است. یارانه‌های کلان انرژی، که سالانه بیش از 130 میلیارد دلار از بودجه کشور را می‌بلعند، نه‌تنها کمکی به حل بحران نمی‌کنند، بلکه عمدتاً به جیب دهک‌های پردرآمد می‌روند و منابع را از سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها دور می‌کنند.

این بحران حتی محیط زیست را هم قربانی کرده است. وقتی گاز برای نیروگاه‌ها کم می‌آید، استفاده از مازوت، سوختی کثیف و آلاینده، اجتناب‌ناپذیر می‌شود. این سوخت، شهرهای بزرگ را با دودی سمی خفه می‌کند و ذرات معلق در هوا را تا 45 درصد افزایش می‌دهد. در کلان‌شهرهایی مانند تهران، اصفهان و اهواز، مردم هر زمستان با هوایی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که نفس کشیدن در آن به معنای به خطر انداختن سلامتی است. هزینه‌های بهداشتی این آلودگی، مانند مالیاتی پنهان، به اقتصاد و مردم تحمیل می‌شود.

چگونه از این تنگنا خارج شویم؟

برای برون‌رفت از این بحران، نیاز به اصلاحاتی شجاعانه و بلندمدت است. اولین گام، اصلاح نظام قیمت‌گذاری انرژی است. قیمت‌های غیرواقعی، که گاهی به یک‌دهم قیمت جهانی می‌رسند، باید به‌تدریج واقعی شوند. این کار نه‌تنها مصرف بی‌رویه را مهار می‌کند، بلکه انگیزه سرمایه‌گذاری در بخش انرژی را بالا می‌برد. البته این اصلاح باید با حمایت هدفمند از اقشار کم‌درآمد همراه باشد تا فشار بر مردم عادی کم شود. تجربه کشورهای دیگر نشان داده که واقعی‌سازی قیمت‌ها، اگر با برنامه‌ریزی درست انجام شود، می‌تواند تعادل را به بازار انرژی بازگرداند.

گام بعدی، سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر است. ایران، با داشتن مناطق کویری آفتاب‌خیز و نواحی بادخیز در شمال و شرق، پتانسیل عظیمی برای تولید انرژی خورشیدی و بادی دارد. اما چرا این ظرفیت عظیم بلااستفاده مانده است؟ دلیلش نبود اراده سیاسی و کمبود سرمایه‌گذاری است. کشورهای همسایه، مانند عربستان و امارات، با سرمایه‌گذاری‌های کلان در انرژی‌های پاک، در حال تحول صنعت انرژی خود هستند. ایران هم باید این مسیر را دنبال کند و از وابستگی بیمارگونه به سوخت‌های فسیلی رها شود.

جذب سرمایه‌گذاری، چه داخلی و چه خارجی، کلید دیگری برای حل این بحران است. رفع تحریم‌ها می‌تواند درهای همکاری‌های بین‌المللی را باز کند و فناوری‌های نوین را به کشور بیاورد. اما حتی بدون رفع تحریم‌ها، بخش خصوصی داخلی می‌تواند نقش بزرگی ایفا کند، به شرطی که دولت دست از مداخلات غیرضروری بردارد و فضا را برای فعالیت این بخش باز کند. مدیریت مصرف هم نباید نادیده گرفته شود. کمپین‌های آگاهی‌بخشی، مانند تشویق مردم به کاهش دمای خانه‌ها در زمستان یا استفاده از لامپ‌های کم‌مصرف، می‌تواند تقاضای انرژی را به شکل قابل‌توجهی کاهش دهد.

نوسازی زیرساخت‌ها، از نیروگاه‌ها تا شبکه‌های توزیع، باید در صدر اولویت‌ها قرار گیرد. هدررفت انرژی در شبکه‌های فرسوده، مانند خونی است که از رگ‌های اقتصاد می‌ریزد. سرمایه‌گذاری در این بخش، اگرچه پرهزینه است، اما در بلندمدت صرفه‌جویی‌های کلانی به همراه خواهد داشت. در نهایت، اصلاح حکمرانی انرژی ضروری است. تصمیم‌گیری‌های پراکنده و کوتاه‌مدت باید جای خود را به برنامه‌ریزی‌های منسجم و بلندمدت بدهند. واگذاری بخش‌هایی از تولید و توزیع انرژی به بخش خصوصی می‌تواند از فساد و ناکارآمدی بکاهد.

آینده در گرو تصمیمات امروز

ناترازی انرژی اگر مهار نشود، می‌تواند ایران را به پرتگاه بکشاند. این بحران نه‌تنها اقتصاد را فلج می‌کند، بلکه امنیت و ثبات اجتماعی را هم تهدید می‌کند. اما ایران، با منابع عظیم طبیعی، نیروی انسانی متخصص و پتانسیل انرژی‌های تجدیدپذیر، می‌تواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند. اصلاحات شجاعانه، از واقعی‌سازی قیمت‌ها تا سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و انرژی‌های پاک، می‌تواند ایران را نه‌تنها از این بحران نجات دهد بلکه به یک قدرت بزرگ در بازار جهانی انرژی تبدیل کند. زمان برای تغییر محدود است و هر روز تأخیر، هزینه‌ای جبران‌ناپذیر به کشور تحمیل می‌کند. باید با عزمی راسخ، این زخم کهنه را درمان کرد پیش از آنکه کار از کار بگذرد.

خروج از نسخه موبایل