محمدرضا کیاشمشکی-کارشناس انرژی: اکنون در هزار سوم میلادی، جمعیت بیش از 85 میلیون نفری در ایران ساکن شده و باید همچون نیاکانمان، خود را با شرایط کمآبی این اقلیم سازگار کنیم. اما با چند آفت بزرگ دستبه گریبانیم. اول آنکه، در زمینه آب با یک بیدولتی و بیسامانی بزرگ مواجهایم. اگر موقتاً بحث مهم نفوذ را نادیده بگیریم، در طی دههها بهجای آنکه متخصصان در بخش آب کار را بهدست گیرند، اغلب سیاسیون و افراد غیرمتخصص، بر سر کار بودهاند. مدیرانی که متخصص نبودند یا انتصاب آنها بیشتر از تخصصمحوری، سیاسی بود؛ تحت تأثیر جو غالب دوران خود، گاه از سدسازی دفاع و گاه آنرا نهی میکردند؛ در گیرد و دار دعوای مرغ و تخممرغی وزارت نیرو و وزارت جهادکشاورزی روی آمار پایه مصرف آب، هم از خشکسالی دچار خسران بودیم و هم از ترسالی و وقوع سیل، خسارت میدیدیم. مسئولان در طی دهههای متمادی، هیچگاه به مدیریت مصرف آب، بهصورت ریشهای ورود نکردند و بهرهوری تولید و توزیع و مصرف آب، هیچگاه اصلاح نشد. ساختار آب کشور هم بهینه و بهرهور نیست؛ در واقع بخش آب کشور با وجود سازمانهای متعددی چون وزارت نیرو، وزارت جهادکشاورزی، وزارت صمت، وزارت کشور، سازمان حفاظت محیط و زیست و دهها نهاد مؤثر دیگر، بدون متولی مشخص است و هیچ نهادی در فرار با بهانه فرانهادی بودن آب، پاسخگوی ناکامیهای برنامهریزیها در این عرصه نیست. درکنار مدیران ناکارآمد که آب و ضرورتهای آن را نمیفهمیدند و در شرایط ناکارآمدی برای کشور تصمیم میگرفتند، رد پای نفوذ دشمن را نباید نادیده گرفت. در دهههای متمادی، مسیر توسعه صنعت آب و اجرای پروژهها با فراز و نشیبهای غیرمنطقی همراه بود. پروژههای حیاتی سالها با تأخیر در اجرا مواجه شدهاند و پروژههای بعضاً سیاسی، جای آنها را در ردیف بودجهها گرفتند. همین ایجاد سامانه دوم انتقال آب از طالقان که در یک اقدام جهادی 7-8 ماهه اجرایی شد و به کمک تأمین آب تهران آمد، باید 20 سال پیش اجرا میشد و با وجود آنکه همه مسئولان ذیربط در طی دو دهه اخیر، واقف به اهمیت آن بودند، این پروژه از اولویت اجرا خارج میشد. پروژه مهم دیگری که با هر دلیلی از اولویت اجرا خارج بود، پروژه مهم علاجبخشی سد لار است که اگر امروز در مدار بهره برداری بود، در همین شرایط خشکسالی عجیب و غریب امسال، از شدت تنشهای آبی تهران میکاست. طرح انتقال آب از دریای خزر به فلات مرکزی، بدون شک قربانی همین نفوذهاست که یک پروژه حیاتی با مطالعات کامل، بیش از 14 سال از مرحله مطالعه به اجرا نرسیده است. دهها طرح دیگر میتوان نام برد که در گیرودار مسائل بیمنطق، از اجرا عقب ماندند اگرچه بروز 6 سال خشک پیاپی با دربرگیری 80 درصد پهنه کشور در نیم قرن اخیر در ایران بیسابقه است و خشکی پاییز امسال در 60 سال اخیر، تجربه نشده اما باز هم بحران آب در کشور صرفاً یک مسئله اقلیمی نیست و بیشتر ناشی از بیسروسامانی در بخش مصرف آب است. مصرف آب در بخش خانگی، تجاری و اداری، هیچ الگوی استانداری که مورد رعایت قرار گیرد نداشته و بیش از دو سوم مشترکان، مراعاتی در استفاده درست از آب ندارند. در بخش کشاورزی که بیش از 80 درصد آب کشور صرف آن میشود، راندمان مصرف آب حدود 30 تا 40 درصد است و بین 60 تا 70 درصد آب هدر میرود. در بخش صنعت هم بهتازگی قوانینی برای لزوم اصلاح روند غیربهینه مصرف آب بهاجرا درآمده تا بیفرهنگی مصرف آب در صنعت، اصلاح شود. فرهنگ اگرچه از بطن خانواده و جامعه برمیخیزد اما زمانی که دچار بیفرهنگی میشویم، یک ابزار نظارتی و قانونی، باید جامعه را به ریل صحیح بازگرداند و بخش آب، از این ابزار نظارتی و قانونی بیبهره بوده و هست. هنوز مسئولان امر، در زمینه ضرورت کاهش مصرف که در پاییز خشک امسال برای شهر بحرانزده تهران بین 20 تا 30 درصد اعلام شده، از خواهش و تمنا استفاده میکنند و اسیر تعارف بهجای قانونگذاری هستند. در بخش کشاورزی هم وضعیت بهتر از بخش خانگی نیست. مسئله آب، مسئله همه ایران است و هیچکس از بحران آن در امان نیست چهبسا اگر برای بحران آب چارهاندیشی نشود، بقای ما را بهخطر میاندازد. پس بهتر است همه از خواب خرگوشی خود که سالهاست با دست به آسمان بردن و امید به بازگشت سالهای تَر، از اصلاح امور سرباز زدهایم، برخیزیم. باید مدیران آب کشور را در هر لایهای از مدیریت، غربالکرده، متخصصان را به جای سیاسیون بنشانیم. اجرای نقشههای راه آب کشور را که حاصل سالها مطالعه متخصصان است، بهعنوان اسناد بالادستی الزامآور کنیم. پروژههای حیاتی را به اولویت اجرا بازگردانیم. دست از تعارفات با جامعه برداریم و قانونگذاری درست و اطلاعرسانی صادقانه را جایگزین تعارفات و مصلحتاندیشیهای بعضاً سیاسی کنیم.
ردپای نفوذ و سومدیریت در بحران آب

