هیوا زارعی- روزنامه نگار: دبیر شورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی ایران، بورس تهران را با «حباب تنها 5 درصدی» یکی از جذابترین بازارهای سرمایه جهان خوانده و از سرمایهگذاران خارجی برای ورود دعوت کرده است. با این حال، بررسی شاخصهای جهانی، حجم واقعی معاملات و موانع ساختاری نشان میدهد که فاصله میان این ادعاها و واقعیتهای بازار سرمایه ایران، بیش از آن چیزی است که در نگاه نخست به نظر میرسد.
دعوتی که با واقعیت همخوانی ندارد
به گزارش «نقش اقتصاد» در تازهترین اظهارنظر رسمی، دبیر شورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی اعلام کرد که بورس تهران با حباب قیمتی ناچیز 5 درصدی، یکی از بهترین فرصتهای سرمایهگذاری جهان را ارائه میدهد و از سرمایهگذاران بینالمللی خواست تا بدون تأخیر در این بازار مشارکت کنند. این سخنان در چارچوب برنامه گستردهتر دولت برای جذب سالانه 10 میلیارد دلار سرمایه خارجی در هر یک از مناطق آزاد مطرح شده است.
اما پرسش اساسی این است: جایگاه واقعی بورس ایران در نظام مالی جهانی چیست؟ آیا زیرساختهای حقوقی، فنی و سیاسی لازم برای حضور مؤثر سرمایهگذاران خارجی فراهم شده است؟ این گزارش با رویکردی واقعگرایانه به تحلیل این موضوع میپردازد و نشان میدهد که چرا این دعوت، در شرایط کنونی، بیشتر به یک اقدام تبلیغاتی شبیه است تا یک پیشنهاد عملیاتی.
جایگاه جهانی بورس تهران؛ رتبه بالا در یک نسبت، جایگاه حاشیهای در واقعیت
از منظر نسبت ارزش بازار به تولید ناخالص داخلی (Market Capitalization to GDP)، بورس تهران عملکردی چشمگیر دارد. این نسبت در ایران به بیش از 598 درصد رسیده و کشور را در رتبه دوم جهانی، پس از هنگکنگ، قرار میدهد. این رقم نشاندهنده عمق ظاهری بازار داخلی است؛ اما عمق واقعی آن عمدتاً ناشی از تورم مزمن، خروج سرمایه از نظام بانکی و هجوم نقدینگی سرگردان به سمت سهام است، نه نشانهای از جذابیت پایدار برای سرمایهگذاران حرفهای بینالمللی.
در مقیاس مطلق، وضعیت کاملاً متفاوت است. ارزش بازار بورس تهران در حال حاضر بین 120 تا 190 میلیارد دلار برآورد میشود؛ رقمی که حتی از بورسهای استانبول، دوبی و ریاض نیز کمتر است. در فهرست 50 بازار بزرگ جهان، نامی از تهران دیده نمیشود. در مقابل، ایالات متحده با 40 تریلیون دلار، چین با 11 تریلیون دلار، هند با 4 تریلیون دلار و عربستان سعودی با بیش از 3 تریلیون دلار، در جایگاهی کاملاً متفاوت قرار دارند.
حجم سرمایهگذاری مستقیم خارجی در بورس ایران نیز گواه همین حاشیهنشینی است: در سال 2025، این رقم به سختی به 200 میلیون دلار رسیده که کمتر از یکهزارم کل سرمایهگذاری مستقیم خارجی جهان و حتی پایینتر از کشورهای کوچک منطقه مانند ارمنستان و سریلانکا است.
موانع ساختاری ورود سرمایه خارجی
مانع نخست: تحریمهای بینالمللی
هیچ مؤسسه مالی معتبر جهانی نمیتواند بدون مواجهه با جریمههای سنگین ایالات متحده و اتحادیه اروپا، با بورس تهران همکاری کند. نقلوانتقال وجوه، تسویه حساب و حتی خرید یک سهم عادی، برای سرمایهگذاران اروپایی و آمریکایی به چالشی غیرقابل حل تبدیل شده است.
مانع دوم: بوروکراسی و فقدان شفافیت
ورود سرمایه خارجی به بورس ایران مستلزم عبور از مراحل متعدد تأییدیه است: شورای عالی امنیت ملی، وزارت امور اقتصادی و دارایی، سازمان بورس و اوراق بهادار، بانک مرکزی و گاه مجلس شورای اسلامی. این فرآیند در بهترین حالت چندین ماه و در عمل بیش از یک سال به طول میانجامد؛ در حالی که همان سرمایهگذار میتواند در بازارهای هند، ویتنام یا اندونزی ظرف چند روز موقعیتگیری کند.
مانع سوم: ریسکهای ژئوپلیتیکی و بیثباتی
تنها شش ماه پیش، پس از تنش 12 روزه ایران و اسرائیل، بورس تهران برای چند روز تعطیل شد و پس از بازگشایی، بیش از 99 درصد نمادها با صف فروش مواجه شدند. در همین بازه زمانی، بورس تلآویو با وجود درگیریهای واقعی، رکورد تاریخی ثبت کرد. این مقایسه، عمق تفاوت در تابآوری بازارها را نشان میدهد.
مناطق آزاد، وعدهای که عملیاتی نشده است
دولت مناطق آزاد را به عنوان دروازه ورود سرمایه خارجی به بورس معرفی میکند. با این حال، در سال 2025 کل سرمایهگذاری خارجی جذبشده در تمام مناطق آزاد ایران حدود 11 میلیارد دلار بوده که بخش عمده آن از سوی چین و روسیه و در حوزههای انرژی و زیرساخت است، نه بازار سهام. هیچ صندوق سرمایهگذاری معتبر غربی، هیچ بانک سرمایهگذاری اروپایی و هیچ هلدینگ بزرگی از ایالات متحده یا ژاپن، حتی یک دلار از طریق مناطق آزاد وارد بورس تهران نکرده است.
معافیتهای مالیاتی و گمرکی مناطق آزاد نمیتواند خطر جریمههای چندصد میلیون دلاری را خنثی کند. شفافیت مالی در این مناطق همچنان در سطح پایینی قرار دارد و مکانیسم خروج سرمایه برای سرمایهگذاران خارجی نامشخص است.
ادعای حباب 5 درصدی، اغراق یا نادیدهگرفتن واقعیت؟
ادعای وجود حباب قیمتی تنها 5 درصدی با شواهد تاریخی و تحلیلی همخوانی ندارد. در دورههای کوتاهمدت سال 2025، شاخص بورس تا 30 درصد بالاتر از ارزش ذاتی حرکت کرده و سپس با اصلاحهای 20 تا 30 درصدی همراه بوده است. تجربه سال 1399 که حباب بیش از 200 درصدی منجر به زیان میلیونها نفر شد، همچنان در حافظه جمعی باقی است. تزریق نقدینگی از سوی بانک مرکزی برای بالا بردن مصنوعی شاخص، نه تنها پایداری ایجاد نمیکند، بلکه اعتماد بلندمدت را تخریب میکند.
تا اصلاحات ساختاری انجام نشود، دعوت بیفایده است
بورس ایران از نظر جمعیتی، منابع طبیعی و ظرفیت صنعتی، پتانسیل بالایی دارد. اما تا زمانی که سه اصلاح اساسی صورت نگیرد، هیچ سرمایهگذار حرفهای بینالمللی وارد این بازار نخواهد شد:
- رفع یا کاهش مؤثر تحریمهای مالی و ایجاد کانالهای شفاف نقلوانتقال وجوه.
- پیوستن به کنوانسیونهای بینالمللی مبارزه با پولشویی (FATF) و خروج از لیست سیاه.
- قطع دخالت مستقیم دولت در بازار و ایجاد شفافیت کامل در صورتهای مالی شرکتها.
تا آن زمان، هرگونه دعوت از سرمایهگذاران خارجی، بیش از آنکه یک پیشنهاد اقتصادی باشد، یک اقدام تبلیغاتی است. بورس تهران در حال حاضر صرفاً برای سرمایهگذاران داخلی – آن هم با احتیاط فراوان – قابل بررسی است، نه برای بازیگران جهانی که به دنبال بازدهی پایدار و ریسک قابل مدیریت هستند.دعوت کردن ساده است؛ آمادهسازی بستر واقعی سرمایهگذاری، دشوار. تا زمانی که این بستر فراهم نشود، شعارهای پرطمطراق، تنها در فضای رسانهای باقی خواهند ماند.

