پایان سال به قضاوت خود بنشینیم

0
97

علی زمانیان روزنامه نگار: یکی از موقعیت‌هایی که نقش نظارت و قضاوت را مهیا می‌کند، روزهای آخر سال است. همان که در ضرب‌المثل هم آمده است که جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند، سال که دارد تمام می‌شود، گویی آخر پاییز، زمان بازخوانی و حساب و کتاب کردن با خویش، و نظارت و قضاوت در بارهٔ افعال و رفتار خویش فرا رسیده است. پایان سال، امکان و چشم‌اندازی مناسب برای بیرون رفتن از خود و نگریستن بر خویشتن است.

هر یک از ما آدمیان، همواره خود را با دو موقعیت مواجه می‌بینیم و دوجایگاه را تجربه می‌کنیم:

اولا، موقعیت کنش‌گر

ثانیا، موقعیت ناظر

هر یک از ما فعال و کنش‌گریم. زندگی‌مان را می‌سازیم، تجربه می‌کنیم، عملی انجام می‌دهیم و به منزلهٔ موجودی اراده‌مند، دست به انتخاب می‌زنیم. در واقع، همهٔ آنات زندگی را می‌زییم و هر لحظه، کاری انجام می‌دهیم. کارهایی که از نظر اهمیت، عمق و محتوا دارای مراتب و درجاتی است. برخی از افعال ما از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، برخی دیگر، اهمیت چندانی ندارند. گاهی از سر عادت، فعلی از ما سرمی‌زند، گاهی فعل ما از قبل، سنجیده و اندیشیده شده است. (و البته بیش‌ترین افعال ما در زندگی روزمره، از سرعادت است و در باره‌شان کمتر می‌اندیشیم). برخی از افعال ما واجد نتایج و پیامدهای دراز مدت و برخی دیگر کوتاه مدت‌اند. برخی از کارهایی را که انجام می‌دهیم، معنای روشن و شفافی دارند، برخی دیگر در ابهام و تاریکی رخ می‌دهند. برخی با برنامه و طراحی شده و برخی دیگر دفعی و بدون برنامهٔ از پیش تعیین شده ….

از انقسامات افعال که بگذریم، هر یک از ما گاهی نه در موقعیت کنش‌گر که در جایگاه ناظر می‌نشینیم. در این جایگاه، از خودمان فاصله می‌گیریم و خود را به منزلهٔ آن دیگری، تجربه می‌کنیم. یعنی من از خودم بیرون می‌آیم و خودم را از ارتفاع بالاتری زیر ذره‌بین نقد می‌برم، چونان ناظری که از بیرون می‌نگرد و در نهایت، در نقش قاضی، در باب افعال خودم قضاوت می‌کنم. در این جایگاه، بر افعال، رفتار، باورها و اعتقادات خودم نظارت می‌کنم. آن‌ها را بازخواست می‌کنم، به چالش می‌کشم و گاهی محکومشان می‌کنم. از خودم می‌پرسم آیا فلان کاری که کردم، درست بود؟ اخلاقی بود؟ عقلانی بود؟ و پرسش‌هایی از این دست. شوربختانه اما کمتر و گاهی به ندرت، نقش ناظر را برعهده می‌گیریم. ما بیش‌تر، کنش‌گریم تا ناظر. ما بیش‌تر از آن‌که ناظر خویش باشیم، ناظر دیگرانیم. ترازو به دست، همواره دیگران را وزن می‌کنیم. همه چیز در این جهان برای ما مسئله می‌شود اما کمتر، خودمان برای خودمان مسئله می شویم.

اما گاهی و بنا به علت‌هایی، ممکن است خودمان برای خودمان مسئله شویم. برای برخی‌ها، اسفندماه، زمان مسئله شدن آدمی برای خودش است.یکی از موقعیت‌هایی که نقش نظارت و قضاوت را مهیا می‌کند، روزهای آخر سال است. همان که در ضرب‌المثل هم آمده است که جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند، سال که دارد تمام می‌شود، گویی آخر پاییز، زمان بازخوانی و حساب و کتاب کردن با خویش، و نظارت و قضاوت در بارهٔ افعال و رفتار خویش فرا رسیده است. پایان سال، امکان و چشم‌اندازی مناسب برای بیرون رفتن از خود و نگریستن بر خویشتن است. فرصتی که برخی‌ها را درگیر می‌کند و چه مبارک فرصتی مغتنم که بیشینهٔ مردمان آن را از دست می‌دهند. همین درگیری با خویش است که بعضا نوعی غمگینی مبهم و افسردگی انتهای سال را در رقم می‌زند.

گویی آدمی در نهان، حتی بی‌آن‌که آگاهانه به محاسبهٔ خود بپردازد، می‌یابد که زمان را به طول یک‌سال از دست داده است. می‌یابد که به شکلی نامحسوس در عادت‌واره‌های روزمرگی مدفون شده است. وقتی می‌بیند که امسال، دارد به گذشته تبدیل می‌شود، خود را در مخمصه‌ای گرفتار می‌یابد. و آن مخمصه‌ای است که خود را نه موجودی پایدار که رونده‌ای گذرا در زمان و مکان می‌فهمد. عابری که در انتهای سال، خسته، کنج دیواری نشسته و خودش را محاسبه می‌کند. و از خود می‌پرسد: آیا امسالی که دارد تمام می‌شود، ارزش دوباره زندگی کردن دارد؟ آیا توانسته‌ام دست کم چیزی بر خوبی‌ها و زیبایی‌های این عالم بیفزایم؟ آیا توانسته‌ام درد و رنجی را کم کنم؟ آیا بر ارتفاع وجودی خویش افزوده‌ام یا در مرداب روزمرگی دست و پا زده‌ام؟ و آیا انسانی بهتر شده‌ام یا خیر؟

محاسبه و نظارت بر خویش، انسانی‌ترین وظیفهٔ هر انسانی است که نسبت به خود دارد. زمان، پدیده‌ای بی‌رحم است. می‌گذرد و ما چاره‌ای نداریم که این مدت زمان کوتاه و سهمیهٔ اندکی را که در اختیارمان نهاده‌اند، با خست تمام خرج کنیم و این سرمایهٔ اندک جبران ناپذیر را با محاسبه و نظارت به راحتی از دست ندهیم.

زمان، بسان رودی همیشه جاری

همهٔ فرزندانش را با خود می‌برد

از بادها می‌گریزند، هم‌چون رؤیایی

که سپیده دمان فرو می‌میرد.

(آیزاک واتس، متاله انگلیسی، 1704.)

عنوان برگرفته شده از مزامیر 90:

ایام عمر ما هفتاد است. و اگر از بنیه هشتاد سال باشد… به زودی تمام می‌شود و پرواز می‌کنیم… ما را تعلیم ده تا ایام خود را بشماریم. تا دل خردمندی را حاصل نماییم…

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید