کریدور تنها شامل جادههای ترانزیتی و راهآهن نیست؛ بلکه، دربردارنده شبکه لولههای انرژی، زیرساختهای تجاری و خطوط فیبر نوری است. در واقع، کریدور 2 نقطه جغرافیایی الف و ب را بهم میپیونداند و، همزمان، زیرساخت اقتصادی، حقوقی و، اخیراً، تکنولوژیک میان این دو نقطه را نیز تغییر میدهد.
راهاندازی کریدور در قفقاز میتواند با درهمتنیدگی اقتصادی، از تنشها میان باکو و ایروان بکاهد. مشکل اما درخواست باکو برای کنترل کریدور زنگزور است. تاریخ ثابت کرده که «نخست، راه میآید و پس از آن، تسخیر سرزمینی!» راهاندازی کریدور زنگزور را گام نخست باکو در جاهطلبی ارضی بدانید.
بازیگر اصلی در کریدور زنگزور ترکیه است. گو اینکه آنکارا از طریق تفلیس، خطوط سهگانه راهآهن، نفت و گاز تا باکو را ایجاد کرده، اما اکنون خواهان تسهیل دسترسی بیشتر به آسیای مرکزی از طریق این کریدور است. جای شگفتی نیست که زنگزور یکی از سه عنصر بنیادین استراتژی جدید قرن ترکیه است.
ترکیه سودای دور زدن قلمرو ایران با سیاست کریدوری خود دارد. کمربند بایرام آرزوی آنکاراست و از ترکیب کریدور میانی و کریدور ترنسکاسپین و پیوند آن به کریدور_زنگزور پدید میآید و پیشدرآمد شورای ترک خواهدبود. اهمیت زنگزور را در اتصال مستقیم ترکیه به قفقاز و آسیایمرکزی ببینید!شگفت آنکه ایران سالهاست خواهان تسریع در پل دوم زمینی از طریق محور قارص-ایغدیر-بازرگان است چرا که راهآهن کنونی به دریاچه وان رسیده و متوقف میشود! رهبران ترکیه اما نقشه آینده کریدورها را از هم اکنون کشیده و بر یک مسئله توافق دارند: دورزدن ایران برای دستیابی به آسیای مرکزی و چین!
اسرائیل نیز با تشدید حضور خود در شمال ارس، سودای جبران حضور ایران در لبنان دارد. تلآویو 40٪ از نفت خود را از باکو وارد کرده و در عوض، بر ارسال جنگافزارهای مدرن، از پهپاد تا سامانه ضد موشکی، به این کشور افزوده و از پایگاه هوایی سیتالچای و، در آینده نزدیک، زنگیلان، استفاده میکند
حجم ارسال سلاح اسرائیلی به باکو افزایش یافته که نشان از تحکیم رابطه استراتژیک باکو-تلآویو دارد. گزارشهایی نیز از حضور مزدوران بنیادگرای تکفیری در شمال ارس هست. در مقابل، گروهی متنفذ در تهران فقط نسبت به رزمایش ایروان با آمریکا حساس شده و هنوز قرهباغ را خاک اسلام میخوانند!
ایران ضمن تاکید بر حق حاکمیت باکو بر قرهباغ، برای راهاندازی کریدور شمال_جنوب در محور رشت-آستارا، باید محور پارسآباد-اردبیل-تبریز-ماکو را جایگزین زنگزور مطرح کند که نیازمند ایجاد راهآهن پارسآباد-میانه و بازرگان-ایغدیر، و تبدیل اردبیل به بندر خشک است. جنگ واپسین ابزار است!
همچنین، ایران باید راهاندازی جاده ترانزیتی و خطوط انرژی تبریز-ایروان با گذر از عمق سیونیک را دنبال کند چرا که امروزه جاده و خط لوله همچو دژ دفاعی ورای مرزها عمل میکند. در صورت تشدید تنش، ایران باید دو سوی رودخانه ارس را تا عمق 30-50 km در کنار فضای هوایی سیونیک را کنترل کند.
راهاندازی کریدور زنگزور در کنار ازدسترفتن 3 جزیره ایرانی ضرباتی است که در آینده نزدیک تمامیت ارضی را ایران برهممیزند؛ آیندهای محتمل که پیامد انفعال ویرانگر کشور در قفقاز و خلیجفارس است؛ آیندهای که با پدیده فرونشست تداوم خواهد یافت. گامِ پس از زنگزور را در تبریز ببینید!
همه این نکات را در گفتگوی دو سال پیش خود توضیح داده و پیش از این نیز در سخنرانیها هشدار داده بودم. در کتاب خود، ایران و راه ابریشم نوین، نیز به تفصیل به کریدورهای قفقاز اشارتی داشتم. همه پیشبینیها بوقوع پیوست؛ حضرات اما نمیخواهند بشنوند!