«نقش اقتصاد» در گزارشی به پیامدهای افزایش هزینه‌ها و کاهش قدرت خرید خانوارها پرداخت: فقر درآمدی و بحران مصرف در ایران

0
14

محمد جواد خلیلی روزنامه نگار: در روزگاری که قیمت‌ها هر روز بالا می‌روند و درآمدها درجا می‌زنند، بسیاری از خانوارهای ایرانی دیگر نه برای «زندگی بهتر» بلکه برای «زنده‌ماندن» تلاش می‌کنند. شکاف عمیق میان دخل و خرج، سفره‌ها را کوچک کرده و طبقه متوسط را به لبه پرتگاه فقر نزدیک‌تر از همیشه رسانده است؛ فقر درآمدی حالا نه‌تنها یک شاخص اقتصادی بلکه نشانه‌ای آشکار از فرسایش امید اجتماعی است.

نشانههای معیشتی یک بحران پنهان

به گزارش روزنامه «نقش اقتصاد» افزایش هزینه‌های زندگی در ایران، در کنار رشد محدود درآمدها، موجب شده فقر درآمدی در سال‌های اخیر از دهک‌های پایین عبور کرده و به لایه‌های میانی جامعه هم برسد. خانوارهای ایرانی امروز با واقعیتی روبرو هستند که در آن حتی تأمین نیازهای پایه‌ای مانند خوراک، پوشاک و بهداشت نیز با دشواری همراه است. نشانه‌های این فقر پنهان در حذف کالاهای فرهنگی، کاهش مصرف پروتئین و به‌تعویق افتادن خریدهای اساسی قابل مشاهده است. تغییر الگوی خرید مردم، کاهش سطح رفاه نسبی و حتی ناتوانی در تأمین هزینه‌های درمانی، ابعاد تازه‌ای از این بحران را نشان می‌دهد. در چنین فضایی، واژه «بقا» جای «زندگی» را گرفته است و بسیاری از خانوارها از اهداف اقتصادی و توسعه فردی خود فاصله گرفته‌اند. فقر درآمدی دیگر صرفاً یک شاخص اقتصادی نیست، بلکه به معیاری برای سنجش کیفیت زندگی شهروندان تبدیل شده است.

شکاف میان درآمد و هزینه

در حالی‌که نرخ تورم در برخی ماه‌های سال گذشته از 50 درصد نیز عبور کرده، افزایش حقوق و دستمزد در خوش‌بینانه‌ترین حالت به 30 درصد محدود مانده است. همین اختلاف باعث شده تا شکاف عمیقی میان درآمد خانوار و هزینه‌های روزمره ایجاد شود. بسیاری از خانواده‌ها حتی با چند شغل نیز قادر به تأمین سبد مصرفی کامل خود نیستند و ناچارند اقلامی را از اولویت خارج کنند. حذف تدریجی کالاهای اساسی، کاهش مصرف کالاهای خوراکی باکیفیت و حتی عدم توانایی پرداخت اجاره مسکن، اکنون در جامعه به یک وضعیت عادی تبدیل شده است. این شکاف مالی نه‌تنها آثار روانی گسترده‌ای دارد، بلکه در درازمدت منجر به تضعیف سرمایه اجتماعی و افزایش نابرابری می‌شود. اگر این روند مهار نشود، تاب‌آوری اقتصادی خانوارها بیش از پیش از بین خواهد رفت.

تورم پنهان در سایه آمار رسمی

اگرچه گزارش‌های رسمی از تورم میانگین حدود 40 درصدی خبر می‌دهند، اما واقعیت بازار برای مردم چیز دیگری است. افزایش قیمت در کالاهای خوراکی، دارو، آموزش و خدمات درمانی، در بسیاری موارد از 100 درصد هم عبور کرده و فاصله معناداری با آمارهای اعلام‌شده دارد. همین تفاوت باعث شده اعتماد عمومی به شاخص‌های اقتصادی کاهش یابد. تورم پنهان، همان اختلاف واقعی بین هزینه زندگی روزمره و اعداد رسمی است که شهروندان در کف بازار تجربه می‌کنند. وقتی قیمت هر روز بالا می‌رود و درآمد تغییری نمی‌کند، احساس گرانی در ذهن مردم از واقعیت پیشی می‌گیرد. این روند نه‌تنها اعتماد عمومی را فرسایش می‌دهد، بلکه فشار روانی مضاعفی بر جامعه وارد می‌کند.

گوشت و لبنیات، مهمان کمرمق سفرهها

مصرف گوشت قرمز، مرغ، لبنیات و حتی برنج ایرانی به‌شکل چشم‌گیری کاهش یافته و کالاهای جایگزین ارزان‌تر جای آن‌ها را گرفته‌اند. برای بسیاری از خانوارها، این اقلام دیگر نه یک ضرورت تغذیه‌ای بلکه یک کالای لوکس محسوب می‌شود. در برخی خانواده‌ها مصرف گوشت شاید تنها یک‌بار در ماه اتفاق بیفتد. تغییر الگوی تغذیه نه‌تنها سلامت عمومی را تهدید می‌کند، بلکه نشانه‌ای آشکار از کاهش توان خرید جامعه است. به‌ویژه برای کودکان و سالمندان، حذف مواد پروتئینی و لبنی از رژیم غذایی تبعات جبران‌ناپذیری به همراه دارد. این بحران خاموش تغذیه‌ای در آینده می‌تواند به هزینه‌های سنگین‌تری برای نظام سلامت منجر شود.

پسانداز به خاطره تبدیل شد

در شرایط فعلی، بسیاری از خانوارها نه‌تنها قادر به پس‌انداز نیستند، بلکه برای تأمین هزینه‌های جاری نیز از وام، بدهی یا فروش دارایی استفاده می‌کنند. پس‌انداز، که روزگاری نماد برنامه‌ریزی اقتصادی و آرامش روانی بود، حالا تبدیل به یک رویای دور از دسترس شده است. نبود پس‌انداز، خانوارها را در برابر کوچک‌ترین بحران مالی بی‌دفاع می‌کند. بیماری، از کار افتادگی، بیکاری یا حتی افزایش ناگهانی اجاره‌بها، می‌تواند زندگی اقتصادی خانواده را به‌طور کامل مختل کند. این آسیب‌پذیری، ریسک اجتماعی را نیز افزایش می‌دهد و امنیت اقتصادی را به‌شدت کاهش می‌دهد.

طبقه متوسط، بازنده بزرگ

طبقه متوسط که همواره موتور محرک اقتصاد و حامی تعادل اجتماعی بود، اکنون از نظر اقتصادی در حال فرورفتن است. این طبقه دیگر قادر به خرید مسکن، مسافرت، آموزش باکیفیت یا درمان خصوصی نیست. حتی برخی کالاهای مصرفی روزمره نیز از دسترس خارج شده‌اند. فشار اقتصادی موجب شده سبک زندگی طبقه متوسط به‌طور کامل تغییر کند و فاصله آن با طبقات پایین جامعه به حداقل برسد. بسیاری از اعضای این طبقه برای حفظ ظاهر و موقعیت اجتماعی خود مجبور به بدهی یا مصرف پس‌اندازهای قدیمی شده‌اند. کاهش رفاه این گروه، نشانه هشداردهنده‌ای برای ناپایداری اقتصاد در آینده است.

دستمزدها از نفس افتادهاند

افزایش‌های محدود سالانه در دستمزدها نمی‌تواند با سرعت رشد هزینه‌های زندگی همگام باشد. به‌ویژه در مشاغل آزاد، پاره‌وقت یا فاقد بیمه، افراد از حداقل‌های معیشتی هم عقب افتاده‌اند. نبود حمایت‌های اجتماعی مؤثر نیز این شکاف را عمیق‌تر کرده است. کسانی که تنها یک منبع درآمد دارند یا سرپرست خانوار هستند، بیشترین فشار را تحمل می‌کنند. افزایش اجاره، شهریه مدارس، بهای خوراک و درمان، همه در برابر دریافتی ثابت، زندگی را به میدان بقاء تبدیل کرده است. این ناترازی اگر تداوم یابد، می‌تواند منجر به بی‌انگیزگی نیروی کار و افزایش مهاجرت شود.

راهکار چیست؟

کارشناسان معتقدند تنها راه‌حل افزایش قدرت خرید، بالا بردن دستمزد نیست؛ بلکه باید به سمت کنترل تورم و بهبود فضای کسب‌وکار حرکت کرد. اصلاح نظام مالیاتی، کاهش هزینه‌های سربار تولید و شفاف‌سازی تخصیص یارانه‌ها از جمله راهکارهایی است که می‌تواند بر بهبود وضعیت اقتصادی خانوارها تأثیرگذار باشد. همچنین توجه به حمایت‌های اجتماعی هدفمند، مانند بیمه درمانی فراگیر، تسهیلات خرید مسکن و آموزش رایگان، می‌تواند فشار مستقیم بر معیشت را کاهش دهد. اقتصاد سالم، اقتصادی است که شهروندان آن احساس امنیت مالی داشته باشند؛ امری که در شرایط فعلی به دغدغه اصلی تبدیل شده است.

اقتصادی که دیگر تاب نمیآورد

ادامه روند فعلی، نه‌تنها به کاهش سطح رفاه عمومی منجر می‌شود، بلکه سرمایه اجتماعی کشور را نیز تضعیف خواهد کرد. وقتی خانوارها دیگر امیدی به بهبود شرایط ندارند و هر روز درگیر تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی هستند، انگیزه مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی به مرور رنگ می‌بازد. فقر مزمن و ناتوانی اقتصادی، زمینه‌ساز افزایش آسیب‌های اجتماعی و شکاف‌های طبقاتی خواهد شد. برای عبور از این بحران، باید فراتر از راه‌حل‌های مقطعی و دستوری به دنبال اصلاحات ساختاری بود. اقتصاد ایران به سیاست‌گذاری شجاعانه، بازنگری در توزیع منابع و حمایت واقعی از تولید نیاز دارد. تا زمانی که درآمدها واقعی نشوند و تورم مهار نشود، بهبود قدرت خرید تنها در آمارها ممکن است؛ اما آنچه در خیابان و بازار می‌گذرد، تصویری کاملاً متفاوت و نگران‌کننده را به نمایش می‌گذارد.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید