سعید قصابیان روزنامه نگار: امروز بر همه آشکار شده که برنده جنگ در اروپا، ایالات متحده است. تکرار همان اتفاقی که در جنگ دوم جهانی رخ داد. چین هم البته فرصت دارد که از این آب گِل آلود ماهی خودش را بگیرد. سابقه امر نشان میدهد که بعد از فروپاشی شوروی در دهه نود، امریکاییها قول نانوشتهای به روسها دادند که کاری به حیات خلوت آنها در شرق اروپا نداشته باشند اما بتدریج زیر قولشان زدند و کشورهای مرکز و شرق اروپا را یکی پس از دیگری به ناتو اضافه کردند و بتدریج به مرزهای روسیه نزدیک شدند. روسیه در آن زمان متوجه خطر نشد. شاید هم متوجه شد اما توان مقابله نداشت. نزدیک کردن ناتو به مرزهای روسیه در این سه دههٔ بعد از شوروی همیشه حربهای در دست امریکا بوده برای فشار بر روسیه. غربیها در سال 2014 با زیرکی تمام در مقابل الحاق کریمه به روسیه عکس العمل مهمی نشان ندادند و به نوعی چراغ سبز هم دادند و سر و ته قضیه را با چند تذکر دیپلماتیک و چند تحریم آبکی و امضای پیمانهای مینسک 1 و 2 هم آوردند. با این کار، کریمه بصورت یک استخوان لای زخم در روابط اوکراین و روسیه باقی ماند. امریکاییها در تمام این مدت به آتش ناسیونالیستی اوکراینیها دمیدند تا آنها را رو در روی روسها قرار دهند و امکان آشتی را از بین ببرند. با از دست رفتن کریمه، اوکراینیها راه برگشت نداشتند و لذا بر عضویت در ناتو اصرار کردند. با این تحولات کنترل بازی کاملاً بدست امریکاییها افتاد. امریکا این آزادی عمل را بدست آورد که هم بتواند به درخواست اوکراین برای عضویت در ناتو جواب منفی بدهد و ترمزش را بِکِشد و سطح تشنج را پایین بیاورد و هم هر زمان که اراده کرد بتواند دَم به دَم اوکراین بدهد و از عضویت آن حمایت کند وآن را تشجیع کند و پایش را بگذارد روی دُم روسیه. کیسینجر در همان سال 2014 تاکید کرد که عضویت اوکراین در ناتو یعنی جنگ. دیدیم که پیش بینی وزیر خارجه اسبق درست از آب در آمد و امریکا با حمایت از عضویت اوکراین در ناتو بنزین روی هیزم ریخت. این یک دام برای مسکو بود.
دیدیم که سیاست خارجی غیر منعطف روسیه در دام افتاد و اشتباه حمله به افغانستان (در دههٔ هشتاد) را تکرار کرد و به اوکراین حمله و روس تبارهای شرق اوکراین را به جدائی تشویق کرد. ناتو در ابتدای جنگ دخالت نظامی مهمی انجام نداد تا روسیه کاملاً آلودهٔ جنگ شود و اوکراین را بی دفاع نگه داشت تا یک توفیق نظامی اولیه نصیب روسها شود. ناتو از چند ماه قبل از جنگ، خبر حمله قریب الوقوع روسیه را میداد اما عمداً از تجهیز اوکراین امتناع کرد و دست رد به سینه زلنسکی زد.امریکا و اروپای غربی به تهدید و جنگ لفظی اکتفا کردند و با عضویت اوکراین در ناتو بشدت مخالفت کردند چرا که در صورت عضویت اوکراین، طبق منشور ناتو باید به روسیه اعلان جنگ میدادند. ناتو صریحاً اعلام کرد که از درگیری با روسیه اجتناب میکند و این به معنی لِه شدن اوکراین بود. در ماههای اول از تسلیح اوکراین خودداری کردند تا اوکراین به اندازه کافی ضعیف بشود و زمین از دست بدهد. در ماههای اول جنگ وقت کشی کردند و به روسیه اجازه داده شد که بخشهای مهمی از شرق اوکراین را اشغال کند.بعد از خاکستر شدن اوکراین و فرسوده شدن ماشین جنگی روسیه، مرحله دوم نقشه پیاده شد. افغانستانیزاسیون اوکراین. بعد از اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در 1979، امریکا و متحدانش جنگ جویانی را در گوشه و کنار افغانستان مسلح کردند تا برای نجات کشورشان از اشغال علیه شورویها جهاد کنند. جنگ چریکی علیه یک ارتش کلاسیک متجاوز. این جنگ ده سال طول کشید، ضربه بزرگی به حیثیت نظامی شوروی وارد شد و ضعف دیپلماتیک و ضربه اقتصادی ناشی از جنگ، مقدمه تجزیه شوروی شد. چیزی نصیب افغانستان نشد جز جنگ و مرگ که هنوز هم ادامه دارد. کمک نظامی به اوکراین طبق یک برنامه زمانی دقیق از اسلحه ساده شروع شد و کم کم به سلاحهای سنگینتر مثل توپخانه و تانک و سیستمهای ضد هوایی رسید. اخیراً صحبت از جنگنده هم هست. بودجه کمک نظامی غرب به اوکراین بتدریج و بصورت کنترل شده افزایش یافت و بایدن و اروپا هر روز رقم جدیدی از کمک نظامی به اوکراین اعلام میکنند. کمک نظامی غرب به اوکراین همیشه چند قدم از پیشروی روسها عقب است تا صحنه جنگ همچنان گرم بماند. دقت کنید که اعطای جنگنده اف-16 به اوکراین از طرف دانمارک و هلند که اخیراً در بوق و کرنا کردهاند مشروط است. آفتابه و لگن هفت دست اما از شام و نهار خبری نیست. جیکوب المان جنسون، وزیر دفاع دانمارک تأیید کرده که جنگندههای اف-16 را به شرط آموزش خلبانان نیروهای مسلح اوکراین، اخذ مجوزهای لازم و آماده شدن زیر ساختهای این کشور به کی یف ارسال میکند. او گفت ممکن است اوکراین تنها اجازه داشته باشد که جنگندههای اهدایی دانمارک و هلند را در داخل مرزهای خود و برای بیرون راندن دشمن از مرزهایش استفاده کند. این شرط ماست. چه تانک باشد، چه جنگنده یا هر چیز دیگر. ژنرال جیمز هکر، فرمانده نیروی هوایی ناتو نیز اعلام کرد که اگرچه تحویل این جنگندههای اف-16 به اوکراین در سال 2024 آغاز خواهد شد، اما بر اساس آخرین ارزیابیها انتظار نمیرود تا پیش از سال 2027 نیروی کارآمدی که قادر به انجام عملیات میدانی باشد، تشکیل شود. بنظر میرسد اعطای این جنگندهها نوشداروست برای اوکراین، اما بعد از مرگ سهراب.
افزایش قدرت مقاومت اوکراینیها و افزایش اعتماد بنفس آنها به طولانی شدن جنگ کمک کرد و خواهد کرد. با طولانی شدن جنگ و تقویت اوکراین، ماشین نظامی و متعاقب آن توان اقتصادی و متعاقب آن دستگاه سیاسی روسیه به عقب رانده شد. دکترین نظامی غرب به رهبری امریکا اینست که اوکراین تا حدی باید قوی شود که بتواند مانع پیشروی روسیه شود اما نه آنقدر قوی که بتواند به خاک روسیه تعرض کند. این وضعیت کجدار و مریز هم روسیه را در میدان جنگ حفظ خواهد کرد و هم اوکراین را. هیچکدام در این وضعیت امکان ترک جنگ را ندارند چون ترک جنگ در شرایط فعلی هیچ دست آوردی برای آن دو نخواهند داشت. این یعنی تداوم جنگ تا آینده نامعلوم. همان چیزی که هدف کاخ سفید و پنتاگون است.
در یک مورد آشکار، واشنگتن پست (4 اردیبهشت) افشا کرد که اوکراین تحت فشار امریکا از یک حمله نظامی گسترده در داخل خاک روسیه منصرف شده است. چرا که خط قرمز ناتو عدم مواجههٔ مستقیم با قوای روسیه است. خط قرمزی که عملاً به معنای اینست که اوکراینیها فقط میتوانند از خود و تنها در خاک خود دفاع کنند اما نمیتوانند به دشمن حمله موثری انجام دهند. چرا که روسیه بلافاصله آنرا حمله غرب و ناتو به خودش تلقی خواهد کرد و به خود اجازه خواهد داد که آن دول را متخاصم بخواند و به منافع آنها در هر جای دنیا حمله کند. مِدودِف چند بار تهدید به حمله اتمی کرده است.
اروپائیان اما در این جنگ در موضع برنده نیستند. آنها هنوز از آتش جنگ دوم جهانی رها نشده بودند که دچار جنگ سرد شدند. مصائب جنگ گرم کم بود زمهریر جنگ سرد بدنبالش آمد. دو ابر قدرت وقت در دور دست نشستند و اروپا را به میدان رقابت و برتری جویی سیاسی و نظامی و ایدئولوژیک خود تبدیل کردند. اروپا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شد و انواع موشکها و سلاحهای متعارف و غیر متعارف در دو طرف خط حائل مستقر شدند و هر روز تهدید از یک طرف که چنین و چنان میکنیم. این کابوس و سایه جنگ تا 1991 ادامه یافت و با فروپاشی اتحاد شوروی به یک آرامش موقتی رسید. از این سال به بعد بلوک غرب تلاش کرد تا بازماندگان شوروی سابق را در سیستم سیاسی و ایدئولوژیک خود هضم کند. یکی از متفکران امریکایی مدعی شد که تاریخ به پایان رسیده و لیبرال دمکراسی پیروز نهایی ست و تا ابد بر جهان حکم خواهد راند؛ غافل از اینکه روسیه پس از یک دوره فترت، به تزاریسم برگشت و ساز جدائی زد و اژدهای زرد بی اعتنا به لیبرال دمکراسی، همه رقبا را کنار زد و مدعی همسری با قدرت شماره یک جهان شد. حالا اروپائیان یکبار دیگر آتش جنگ را بیخ گوش خودشان حس میکنند. در حال تجربه بحران انرژی و تورم هستند و به درستی واهمه دارند که مبادا دامنه جنگ به خاکشان کشیده شود. اروپای جنگ دیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد. هر چه توان دارند به اوکراین کمک میکنند تا این سد شکسته نشود. اروپائیان اما هزینه میدهند و برای امریکا بازی میکنند. اروپائیان بعد از سالها که تلاش میکردند از دایره نفوذ امریکا رها شوند و متحد شوند و هویت مستقل پیدا کنند و گاهی بتوانند به ساز امریکا نرقصند، بار دیگر ناچار شدهاند از ترس روسیه به دامان امریکا پناه ببرند. اروپا بار دیگر در چنبره امریکا گرفتار شده.
تا اینجای کار اوکراین با خاک یکسان شده، روسیه تضعیف شده و اروپا درگیر تورم و کمبود انرژی است و محتاج کمک امریکا. اروپا وابسته به گاز صادراتی امریکاست برای جبران کاهش واردات گاز و نفت از روسیه. واردات LNG اروپا از امریکا نسبت به قبل از جنگ دوبرابر شده است، به قیمتی خیلی بیشتر از گازی که در گذشته از طریق لوله از روسیه دریافت میکرد. امروز بر همه آشکار شده که برنده جنگ در اروپا، ایالات متحده است.
سرنوشت این جنگ چه خواهد شد؟ صلح کجاست؟ صلح در جائی رخ میدهد که نقطه مشترکی بین طرفین وجود داشته باشد.
کرملین، همسایگی ناتو با مرزهای خود را تهدید بزرگی برای موجودیت خود میداند. نجات روسیه را در گرو پیروزی در این جنگ میداند. بعید است روسیه به کمتر از بی طرفی اوکراین (نپیوستن به ناتو) رضایت بدهد و بعید است روسیه حاضر به پس دادن زمینهای اشغال شده باشد. روسیه بدون دستیابی به این اهداف نمیتواند جنگ را تمام کند. رابطه روسیه با اروپا و امریکا خصمانه است و پیوستن فنلاند و سوئد به ناتو این رابطه را وخیمتر کرد.
اوکراین در 2014 کریمه را از دست داده و این بار دو استان شرقی را. دسترسی آن به دریای سیاه هم محدود شد. چطور میتوان انتظار داشت که اوکراین بعد از این همه خرابی و مرگ به کمتر از باز پس گیری سرزمینهای از دست رفته رضا بدهد؟ بخصوص که از غرب قول حمایت گرفته است. ادامه این وضعیت اوکراین را در نظام بین المللی به یک کشور بی اثر تبدیل خواهد کرد. موجودیت اوکراین هم در گرو پیروزی در این جنگ است. اوکراین بدون دستیابی به این اهداف نمیتواند جنگ را تمام کند. از 2014 تا کنون دیوار کینه بین دو ملت روس و اوکراین هر روز بالاتر رفته و این در آینده کوتاه مدت قابل اصلاح نیست.
اروپا به روسیه به چشم یک تهدید امنیتی نگاه میکند و ترس دارد که روسیه سنگر اوکراین را فتح و سپس به سمت غرب اروپا پیشروی کند. چه بهانهای بهتر از عضویت این کشورها در ناتو. لذا پیروزی روسیه تهدیدی جدی برای اروپا هم هست. موجودیت اروپا در گرو پیروزی اوکراین در این جنگ است. اوکراین دژ اروپا در مقابل روسیه است. اروپا بدون اطمینان از امنیت کامل از جبهه شرق نمیتواند حمایت از اوکراین را رها کند.
موجودیت امریکا اما در گرو این جنگ نیست و لذا ابتکار عمل بیشتری از دیگر بازیگران دارد. تضعیف روسیه و بیرون راندن آن از جرگه قدرتهای اول اقتصادی جهان هدفی ست که برای امریکا قابل حصول است. گرچه برای امریکا هزینه دارد و آن را از تمرکز بر چین، رقیب شماره یک، باز میدارد اما بنظر میرسد طولانی شدن جنگ ارزشش را داشته باشد. جنگ هر چه طولانیتر، رقیب ضعیفتر. با تداوم جنگ، اروپا همچنان در چنبره قدرت امریکا باقی خواهد ماند. بی دلیل نیست که امریکا به هر طرح صلحی به دیده تردید نگاه میکند و روی خوش نشان نمیدهد.هدف بلند پروازانهٔ امریکا میتواند نابودی رژیم پوتین باشد که البته عواقب و هزینههای بسیار زیاد و پیامدهای غیر قابل پیش بینی دارد و معلوم نیست که فواید آن بر هزینهها و ریسکهای آن بچربد. این وضعیت ریسک حمله اتمی روسیه را افزایش میدهد. شاید یک روسیه متحد و ضعیف برای امریکا بهتر از یک روسیه متلاشی و درگیر جنگ داخلی و چند پاره باشد. در این صورت کنترل زرادخانه هستهای روسیه بدست چه کسانی خواهد افتاد؟
چین و هند با هوشمندی تمام دامن خود را از این جنگ کنار کشیدند و حالا بدون اینکه هزینه زیادی بپردازد آماده هستند تا از ثمرات اقتصادی جنگ بهره ببرند.
با این اوصاف، چشم انداز صلح در اروپا تاریک است. بر این اساس، کشور ما باید:
– همچنان فاصله خود از جنگ را حفظ کند.
– ماده تلاطم در بازار مواد غذائی و مراقب امنیت غذایی مردم باشد.
– برای ارزان فروشی نفت و گاز و بازارهای دیگری همچون فولاد از سمت روسیه تدبیر کند.
– آماده سستی و بی عملی روسیه در مذاکرات هستهای باشد.
– انتظار کمرنگ شدن نقش روسیه در مناقشه قفقاز جنوبی را داشته باشد.
– از اضطرار روسیه برای اتصال به خلیج فارس حداکثر استفاده اقتصادی را ببرد. آقای پوتین در روز سه شنبه 22 اوت در سخنرانی آغازین اجلاس بریکس در ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی گفت: در شرایط فعلی، مسکو قصد دارد جریان حمل و نقل و لجستیک را به شرکای قابل اعتماد از جمله کشورهای بریکس تغییر دهد. در این اجلاس با عضویت شش کشور، از جمله ایران، در این اتحادیه موافقت شد.