ماهان نوروزپور روزنامه نگار: گروه بین الملل: روز شنبه در اجلاس جی 20 قرارداد احداث کریدور «هند، اتحادیه اروپا، عربستان سعودی» امضا شد. تحلیلها حاکی از این است که آمریکا به دنبال مقابله با نفوذ ترانزیتی چین در منطقه خاورمیانه است. رییسجمهور آمریکا در اجلاس جی 20 این قرارداد را یک «معاملهٔ کلان واقعی» خواند. معاون امنیت ملی کاخ سفید، جان فاینر، این قرارداد را به نفع کشورهای کم در آمد و متوسط منطقه دانست و گفت که این کریدور نقش مهمی را برای خاورمیانه در تجارت جهانی ایفا خواهد کرد. نخست وزیر هند، نارندرا مؤدی، در حاشیهٔ این اجلاس گفت: «امروز با ابتکار ارتباطی بزرگ، بذرهایی را برای نسلهای آینده میکاریم تا رویاهای بزرگتری داشته باشند.» این کریدور که گویا قرار است رقیبی برای پروژه عظیم «ابتکار کمبرند و جاده» چینیها باشد از چه اهمیتی برخوردار است؟ آیا این کریدور مزیتهای ترانزیتی ایران را کمرنگ خواهد کرد؟ آمریکا چه هدفی از حمایت این کریدور دارد؟ در مورد این پرسشها با نصرتالله تاجیک کارشناس مسائل بینالملل و سفیر پیشین ایران در اردن گفت و گو کردیم:
اهمیت این کریدور در چیست؟ آیا غربیها به دنبال رقابت با چین در زمینهٔ راهها و کریدورها هستند؟
مسیر 8166 کیلومتری کریدور اقتصادی جدید (شرقی- غربی) که هند را از طریق دریا به امارات و سپس با قطار به عربستان سعودی، اردن، اسرائیل و سپس کشتی به اروپا و در داخل این قاره با کامیون تا بندر هامبورگ آلمان ادامه پیدا میکند؛ بیشتر یک مسیر ترکیبی دریا – ریل- جاده تجاری برای حمل و نقل کالا با کشتی، قطار، کامیون برای تبادل کالا بین هند و اروپا است که آمریکا در رقابت با چین و برای جایگزینی کالای هندی بجای چینی آن را طراحی کرده است و در نشست اخیر سران جی 20 در هند تفاهم نامه آن بین امریکا، هند و عربستان امضا شده است. اگر چه جزئیات این پروژه در حال حاضر بسیار مبهم است اما اهداف پنهان آن نیز بر ایهامان افزوده است. یکی از نقاط ضعف این طرح شرقی غربی، ترکیبی بودن آن است که در این 8166 کیلومتر کالا باید از کشتی به قطار و سپس به کشتی و نهایتاً به کامیون منتقل شود. هزینه حمل و نقل دریایی ارزانترین است و بعید به نظر میرسد که با کوتاه کردن مسیر و حذف دریای سرخ و مصر در مقابل چند بار تخلیه و بارگیری و قیمتهای متفاوت حمل و نقل دریائی، ریلی و جاده ائی این پروژه خیلی هم صرفه اقتصادی داشته باشد. مگر آنکه جنبه سیاسی آن نیز به صرفه اقتصادی نداشت اضافه شود. اجرای این طرح هم تبعات اقتصادی برای مصر دارد و هم از اهمیت دریای سرخ و کانال سوءز میکاهد و در عوض اسرائیل را وارد این چزخه میکند تا عادیسازی رابطه عبری عربی راحتتر صورت پذیرد.
اما برای تجزیه و تحلیل موضوع ابتدا ما باید زاویهٔ دید خود را نسبت به تبعات احداث این کریدور جدید مشخص کنیم. یک نگاه این هست که ما منفعلانه به افسوس خوردن و روند تحقیر ملی دامن بزنیم و همین اعتماد به نفس کمی را که در بین مردم باقی مانده است؛ از بین ببریم. ما به اندازه کافی در داخل و خارج کشور با بحران، چالش و مشکلات و مسائل کوچک و بزرگی دست و پنجه نرم میکنیم که باعث کاهش اعتماد به نفس دولت و ملت میشود و نیازی به بزرگ کردن مسائل دیگر نباشد. یعنی از این کریدورها بوده و خواهد بود و این پروژه در ابتدای راه است و علیرغم امکان ظرفیت سازی آن برای اقتصاد جهانی و جدای از نقاط ضعف آن راه طولانی هم در پیش دارد تا مشکلات سخت و نرم افزاریان حل شود. اما زاویهٔ دید دیگر عبرت و درس گرفتن از تحولات این چنینی است. من فکر میکنم این زاویهٔ دید معقولتر و برای کشور و روحیه مردم مفیدتر است. در این زاویهٔ دید نباید این مساله را خیلی بزرگ کنیم. این کریدور یک ایده است که به تازگی در گروه جی 20 مطرح شده است و نیاز به رایزنی و حل مشکلات اصلی و جانبی آن دارد. و کلاً بیشتر طرحی سیاسی است تا اقتصادی.
چین با توجه به رقابت اقتصادی که با آمریکا دارد ایدهٔ یککمربند یک جاده را طراحی، سرمایه گذاری و پیگیری میکند تا بتواند نفوذ اقتصادی خود را در بازار غرب آسیا و خاورمیانه و اروپا افزایش دهد. طبیعتاً غربیها هم در رقابت با چین به دنبال طراحی و احداث کریدورهائی برای دوستان و متحدان خودشان هستند. البته این کریدور فقط در زمین بازی چین و آمریکا نیست بلکه پای رقابت هند و چین هم در میان است و چه بسا اگر موضوع بخواهد جدی شود باعث رو در روئی این دو نیز بشود که خواسته آمریکا نیز هست! اکنون هندیها روی سکوی پرش اقتصاد جهانی هستند و با یک اقتصاد قوی دارند رشد میکنند و یکی از اهداف آمریکا از این طرح جذب هند به غرب است. جمعیت زیاد این کشور و سرمایهگذاریهایی که بر فنآوری و نرمافزار انجام داده موقعیت ویزه ائی به هند داده. اما اگر اشتباه کند و در این مرحله وارد رقابت سیاسی با چین شود ممکن است روند توسعهاش لطمه بخورد. پس هند هم به دنبال توسعهٔ نفوذ اقتصادی خود به وسیلهٔ این کریدور است؛ اگر چه آنها مثل آمریکاییها به دنبال نفوذ سیاسی نیستند و صرفاً بر جنبهٔ اقتصادی توسعه و رشد متمرکز شدهاند.
در واقع این کریدور تا الان که جزئیات آن مشخص نشده، بیشتر یک ایده است. تا به وجود آمدن زیرساختهای لازم و سرمایهگذاریهای مورد نیاز و احداث این کریدور راه درازی مانده است. چینیها در زمینهٔ طرح یک کمبربند یک جاده خیلی جلوتر هستند، زیرا از یک دهه قبل این مسیر را شروع کردند و سرریز اقتصادی خود را در کشورهای این مسیر سرمایهگذاریهای زیادی برای احداث زیرساختها مانند جاده، بندر و فرودگاه انجام دادهاند. بنابراین احداث این کریدور را میشود در سطح ملی، منطقهای و بین المللی مورد بررسی قرار داد:
الف: سطح ملی
کریدور های فراوانی اطراف ایران است که تا کنون نتوانستهایم از فواید اقتصادی انها بهره برداری کنیم. همسایگان ما به دنبال وصل کردن خود به اقتصاد جهانی و اقتصادهای نو پا هستند. ما از این جهت ضعیف عمل کردیم و نتوانستیم مزیتهای نسبی خود را به مزیتهای رقابتی تبدیل کنیم. کریدور شمال به جنوب یکی مهمترین کردیورهای جهان است که خلیجفارس را به آسیای مرکزی و از آن طرف به اروپا و آمریکا وصل میکند. متاسفانه به دلیل عدم وجود زیرساختهای مناسب حمل و نقل و ناکارامدی سیستم گمرکی و بسیار مسائل دیگری که وجود دارد نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم. بخاطر چنبرهٔ یک سیستم اداری غلط بر کشور حتی سرمایهگذاران داخلی هم مایل به کار کردن در این زمینهها نیستند چه برسد به سرمایهگذاران خارجی. مهمترین درسی که ما باید از این کریدور بگیریم این است که فرصتها منتظر ما نخواهند ماند. اگر از فرصتها استفاده نکنیم آنها به تهدید تبدیل میشوند.
به دلیل فقر منابع، ازدیاد جمعیت و نیاز به منابع بیشتر، تحولات اقتصادی نقش سرنوشت سازی در روند تحولات سیاسی اجتماعی کشورها دارد. چون سرعت تحولات و شتاب انها سرسام آور است و با ندک غفلتی امکان پر کردن شکاف توسعه از بین میرود. پس در یک بزنگاه تاریخی هستیم و نقش سیاستها متخذه در داخل و خارج و مخصوصاً تنظیمات، مراودات و تعاملات بین المللی ما تعیین کننده است. کارشناسان توسعه معتقدند که « نظریههای مدرن توسعه منطقهای و بازخوانی تجارب موفق توسعه در سطح جهانی نشان از آن دارد که «رقابت همکارانه برای جذب سرریزهای منطقهای، یک عامل تعیینکننده در توسعهیافتن یک منطقه یا بازماندن از توسعه است «. و ما برای حل چالشهای سیاسی اجتماعی نیاز داریم سیاست خارجی خود را از هر چه سریعتر از این قید و بند خارج کنیم.
ب: سطح منطقه ائی
در سطح منطقه ائی رقبای ایران تلاش دارند با ادغام در اقتصاد جهانی هم روند توسعه خود را تسریع نمایند و هم خود را در مقابل ایران محافظت کنند! چون در هر اختلاف آتی هر گونه اقدام ایران علیه انها ایران را با جامعه جهانی رو در رو میکند. از منظر آمریکا نیز اجرای چنین پروزه ائی تغییر آشکار در نقش سیاسی اجتماعی و کارکرد جهانی خاورمیانه است که با اجرای چنین پروزه هایی از یک منطقه پرآشوب و نا امن که برای آمریکا هزینه است به یک قطب مهم توسعه در آسیا تبدیل شود. این امر باعث خواهد شد خاورمیانه که مرکز اصلی تولید انرژی هیدروکربنی و نیازمند به امنیت است بجای نیروی نظامی با همکاری اقتصادی امن شود. تا یک منطقه مهم سرمایهپذیر و مشارکتکننده در طرحهای توسعه منطقهای و جهانی شود. اما این عملی نیست مگر آنکه چنین طرحهائی به دنبال ایجاد رقابت بین کشورها نباشد بلکه به دنبال همکاری و مشارکت تمام کشورها و مخصوصاً ایران که ظرفیت اقتصادی و موقعیت ممتازی دارد استفاده گردد.
حکام حاشیه جنوبی ابراه خلیج فارس از سال 2011 با وقوع بهار عربی فهمیدند راه بقای حکومتشان پیوند خوردن به اقتصاد جهانی است. و رفتارهای آشتیجویانه عبری- عربی – غربی اخیر را باید در پرتو این فهم و اراده دانست. فرمول جدید موازنه مثبت و گذاشتن تخم مرغها در سبد متنوع شریکان راهبردی بهجای افتادن در دام انحصار این یا آن قدرت سیاسی و اقتصادی و ایفای نقش مؤثر و مشارکت کننده این کشورها در طرحهایی است که بازتابی از ایجاد رقابتی متنوع هوشمندانه از شریکان اقتصادی و تجاری در کشورهای منطقه ضمن رقابتهای سیاسی است. اگر چه بایدن اعلام کرد این پروزه به پیشنهاد امارات بوده و از سوی دیگر همسایگان حاشیه جنوبی آبراه توسعه خو را در توسعه نیافتگی ایران تعریف کردهاند تا امنیت خود را اینگونه تأمین کنند اما با شتاب دادن به روند توسعه خود هم از زمان استفاده میکنند و هم با ادغام در اقتصاد جهانی آسیب پذیری خود در مقابل ایران را کاهش داده و تنها در صدد بدون زهر کردن ایران هستند! که اقداماتشان علیه ایران هیچگونه زمینه ائی برای شراکت در روند توسعه منطقه ائی فراهم نمیکند.
ج: سطح بین المللی
اگرچه مقامات آمریکائی میگویند این کریدور به جریان انرژی و تجارت از خلیج فارس به اروپا با کاهش زمان حمل، هزینه و مصرف سوخت و نیز به تقویت امور تجاری، عرضه منابع انرژی و بهبود حوزه دیجیتال کمک نموده و زیرساختهای رشد اقتصادی را تقویت میکند، به گردهمآمدن کشورهای خاورمیانه کمک کرده و این منطقه را به جای اینکه یک «منبع چالش، درگیری یا بحران» باشد بهعنوان قطبی برای فعالیتهای اقتصادی و اتصال جوامع به یکدیگر مینماید. البته این همه اهداف اجرای این پروژه نیست بلکه هدف اصلی رقابت آمریکا با چین و حذف آن از اقتصاد اروپا و رو در رو قرار دادن هند با چین و تضعیف مجموعههای شانگهای و بریکس نیز مد نظر آمریکا هستند. ولی اگر این اهداف تخریبی و نقاط ضعف پروژه مخصوصاً آنچه که باعث حذف کشورهائی که ظرفیت قرار گرفتن در کریدورها شرق و غرب و یا شمال و جنوب را دارند و یا نیاز دارند تا به این کریدورها بپیوندند تا بتوانند از کیک اقتصاد منطقه ائی و جهانی سهمی ببرند همچون پاکستان، افغانستان، ایران، سوریه و لبنان که در مسیر اروپا هستند، برطرف گردند، در آنصورت میتوان امید داشت که این پروژه یک تغییردهنده بازی است که میتواند زمان تجارت بین هند و اروپا را 40 درصد کاهش دهد. و معلوم نیست کشورهای میان راهی چه فوایدی از این تبادل میبرند تا چنین حجم وسیعی از سرمایه گذاری را داشته باشند. آیا فقط درآمد ترانزیتی است یا فواید دیگر هم برای آنها دارد؟ علی ایحال بطور واضح این یک طرح برای رقابت با طرح زیرساختی عظیم یک کمربند یک جاده چین است که در سال 2013 شروع شد و برای اتصال آسیا، آفریقا و اروپا طراحی شده است و چین سرمایه گذاری عظیمی در این ده سال در آن نموده است.
آیا احداث این کریدور باعث نابودی مزیتهای ژئوپلتیک ایران میشود؟
ممکن است برخی بگوید این کریدور ژئوپلتیک ایران را به هم میزند. نه اینطور نیست. از این دست ایدهها و طرحها بسیار مطرح میشود اما اجرایی شدن آن زمان زیادی میبرد و به عوامل متعددی بستگی دارد. ما در سطح ملی باید از، از دست رفتن چنین فرصتهایی درس بگیریم نه اینکه اعتماد به نفس ملی خود را نابود کنیم و خود زنی کنیم. باید سیاستهایی را پیش بگیریم که مزیتهای نسبی ما را در به مزیتهای رقابتی تبدیل کند و بتوانیم در اقتصاد جهانی نقش آفرینی کنیم. ایران با ظرفیتهای بازار و جمعیت هشتاد و پنج میلیونی و منابع نفت و گازی و مخصوصاً نیروی جوان و تحصیلکرده و جاه طلبی که دارد؛ به این راحتیها وضعیت ژئوپلیتیکیاش متزلزل نمیشود. اما اگر بخواهیم با همین سیاستهای کنونی پیش برویم و فرصتهای پیش رو را یکی پس از دیگری از دست بدهیم؛ زندگی برای آیندگان ما سخت خواهد شد. ما نباید دلمان را به عضو شدن در چند مجموعهٔ بینالمللی خوش کنیم! چرا که بهرهمند شدن از مزایای همین مجموعههای بینالمللی نیاز به یک استراتژی درست در داخل و خارج دارد.
ما الان در چرخهٔ مراودات تجاری جهانی جایی نداریم و سیاستخارجی غیر متوازنی که اتخاذ کردهایم، درگیریهای غیر ضروری و تحریمهای سختی را روی دوش کشور میگذارد! ما را از حضور در اقتصاد جهانی باز داشته است. دولت ما بیش از حد خود را درگیر مسائل جزئی کرده و از آیندنگری و پیگری پروژههای بزرگ فاصله گرفته است. الان در سطح منطقهٔ چند اقصتاد نوپا در حاشیهٔ خلیجفارس شکل گرفته است که آینده منطقه را متأثر میکنند. سعودیها با اندوختهٔ ارزی کلان خود و امارات هم سرمایهٔ خود و جذب سرمایهٔ خارجی در جهت نقش آفرینی سیاسی اقتصادی حرکت میکنند. سعودیها بیشتر از نقش خود در دنیای انرژی سود میبرند اما اماراتیها که ظرف سیسال گذشته تقریباً با فورش کمی نفت از صفر شروع کردند و الان خیز بینالمللی بزرگی را برای مشارکت در اقتصاد جهانی برداشتند.
در سطح بینالمللی هم رقابتهای ساختهٔ غرب و مجموعههای برآمده از این رقابت مثل شانگهای و بریکس و جی 20 در جریاناند. همین الگویی که چین در اقتصاد پیش گرفته میتواند نمونهٔ خوبی برای ما هم باشد. یعنی به صفر رساندن تنش سیاسی و به صد رساندن تلاش اقتصادی. همهٔ این تحولات میتواند برای ما درس و عبرت خوبی بشود که هرچه سریعتر مسائل داخلی و خارجی خود را سامان دهیم و به چرخهٔ رقابت اقتصادی منطقه ائی و جهانی بازگردیم. این تحریمها اگرچه تن اقتصاد ما را بیمار و نحیف کرده است اما سو مدیریت و ناکارامدی سیستم اداری و پروژههایی که با هزینههای هنگفت و زمان بسیار زیادی اجرا میشوند هم در نابود شدن فرصتها تاثیرگذارند. نباید مأیوس شد. ایران ظرفیتهای زیادی برای پیشرفت و توسعه دارد. باید از این تحولات عبرت گرفت و دست به اصلاح امور اساسی زد. انشاالله!