سید علی موسوی خلخالی روزنامه نگار: حمله روز دوشنبه اسرائیل به ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق را میتوان ورود به مرحلهای تازه از تنشهای جاری در خاورمیانه دانست که در اصل رویارویی ایران و اسرائیل محسوب میشود.
آن طور که در وهله اول به نظر میرسد، اسرائیل از انجام این اقدام دو هدف را دنبال میکند؛ اول منحرف کردن توجهها از غزه به سمت ایران و تمرکز جامعه جهانی بر واکنش احتمالی آن، تا عملیات زمینی خود را در غزه شدیدتر پیش ببرد که در این حالت احتمال دستور حمله نظامی ناگهانی به رفح یا فراتر از آن ظرف روزهای آینده دور از ذهن نیست، دوم عصبانی کردن ایران و وادار کردن آن به واکنشی تند تا به دنبال آن جامعه غربی و امریکا را علیه ایران به صف کند.
این که در این شرایط واکنش ایران چه میتواند باشد یا ایران چه باید بکند، موضوع این مجال نیست، آنچه در اینجا میآید پیش بینی سناریوهایی است که گمان میرود غرب و اسرائیل طراحی کرده باشند.
نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که غرب و اسرائیل بر سر ایران دیدگاه مشترک دارند و اختلاف آنها بر سر ایران تنها به نوع واکنششان در برابر آن برمی گردد. اسرائیل به صراحت اعتراض میکند که از تحریم و برخوردهای دیپلماتیک و کارزارهای سیاسی علیه ایران به ستوه آمده چرا که هنوز آن جواب مطلوبش حاصل نشده و معتقد است باید بی تعارف با ایران جنگید و به زعم خود کار را یکسره کرد. اسرائیل خوب میداند که به تنهایی توان جنگیدن با ایران را ندارد اما اگر بتواند امریکا و دو یا سه کشور از متحدان اصلی اروپاییاش را قانع کند که گزینه نبرد با ایران را در نهایت انتخاب کنند، بدون لحظهای تردید جنگ با ایران را کلید خواهد زد. اگر تا قبل از جنگ اکتبر در درون اسرائیل نسبت به این دیدگاه تردید وجود داشت الآن به نظر میرسد که اختلاف نظرها بر سر این موضوع به حداقل رسیده و آنها صرفاً به ظرایف رفتارهای سیاسی برای وادار کردن جامعه غربی برای ورود به جنگ با ایران میاندیشند. از این رو حمله اسرائیل به سفارت ایران در سوریه را نمیتوان یک رویداد صرفاً هیجانی توسط عدهای تندروی اسرائیلی قلمداد کرد بلکه ذهنیتی کاملاً حساب شده پشت این رخداد است که برای سناریوهای بعدی حساب کرده و اتفاقاً از میزان نفرت ایرانیها از اسرائیلیها آگاه است و روی این نفرت حساب ویژهای باز کرده است. و احتمالاً اگر ایران به این حمله واکنش در خوری نشان ندهد و همانند ترورهای قبلی فرماندهان سپاه در سوریه به سختی خود را قانع کند که از کنار آن بگذرد، احتمالاً عملیاتی شدیدتر را علیه ایران تعریف خواهد کرد.
اسرائیل و 7 اکتبر
اتفاقی که 7 اکتبر با حمله جریان مقاومت فلسطینی به اسرائیل روی داد موازنه قدرت در منطقه را کاملاً به هم ریخت. در پی آن اتفاق کفه ترازوی قدرت در منطقه به سوی ایران و جریان مقاومت سنگینی کرد. این مساله به مثابه زلزلهای بود که نه تنها دولت اسرائیل را به لرزه در آورد و هیمنه آن فروریخت بلکه دولتهای غربی و امریکا را نیز به لرزه در آورد. برای همین امریکا و کشورهای اروپایی بدون لحظهای تردید در کنار اسرائیل ایستادند و ایالات متحده به ارسال فرماندهان نظامی، امنیتی و سلاح به اسرائیل اقدام کرد و فوراً اتاق عملیات مشترک با اسرائیل به وجود آورد. این اقدام صرفاً یک اقدام نظامی و نمادین نبوده است، کما اینکه به معنای اذعان امریکا و متحدان اروپاییاش به ضعف اسرائیل در توانایی حل مشکلات امنیتی و نظامی آن نیست. به ویژه که اسرائیل همواره در معرض تهدید امنیتی محیط پیرامونی خود و همچنین ایران بوده است. بلکه به این دلیل بود که جامعه غربی قصد داشته این پیام را بدهد که تغییر موازنه در خاورمیانه به سود ایران را خطری میبیند که صرفاً متوجه اسرائیل نیست بلکه متوجه کلیت جامعه غربی است. از این روز از همان ابتدا اعلام کردند که جنگ غزه کوتاه مدت نخواهد بود و طولانی خواهد شد چرا که ابعاد جنگ را فراتر از غزه و فلسطین میپنداشتند. عملاً هم چنین شده؛ اکنون که نزدیک به شش ماه از آغاز نبرد غزه میگذرد و اسرائیل غزه را به خاک و خون کشیده است، میتوان گفت که اسرائیل وارد دالانی شده که راه برگشتی ندارد. برای همین بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل حتی اگر این جنگ به قیمت پایان حیات سیاسیاش تمام شود و حتی پایش به دادگاه بین المللی جنایات جنگی باز شود نیز از این نبرد دست بر نمیدارد.
به همین دلیل است که ایران اصرار دارد آتش بس فوری اعمال شود اما اسرائیل و امریکا و حتی اروپا با آتش بس فوری موافقت نمیکنند. اعمال آتش بس فوری مطابق معادله فعلی حاکم بر منطقه، به سود ایران تمام خواهد شد و معنای آن پذیرفتن قدرت برتر ایران در منطقه است، چرا که آتش بس فوری به معنای ورود به مرحله بعد از آتش بس است و آن مذاکره با جریان مقاومت و حامی اصلیاش، ایران است که به نوعی پذیرفتهاند برنده اصلی این نبرد هستند، و این چیزی نیست که امریکا و اسرائیل و متحدان اروپاییشان و حتی روسیه و چین به دنبال آن باشند.
بنابراین انتظار میرود نبرد غزه همچنان ادامه یابد و چه بسا دامنه آن گستردهتر شود. در عین حال که اسرائیل تلاش خواهد کرد حمایت بیشتر امریکا را جلب کند تا جبهه حزب الله را نیز بگشاید و به گمان خود کار را در هر دو جبهه فلسطینی و لبنانی یکسره کند و اگر در این میان دامنه تنش به سمت ایران کشیده شود هم مطلوبتر اسرائیل خواهد بود.
فردای جنگ غزه از نگاه اسرائیلی
این روزها مقالات و اظهارنظرهای زیادی درباره آینده غزه بعد از جنگ زده میشود که بیشتر مبتنی بر فرضیه شکست دادن حماس و متحدانش در این منطقه است، اما این فرضیه وجه دیگری هم دارد. اگر اسرائیل به نبرد خود تا نابودی غزه ادامه دهد و در این سطح پیروزیای به سود خود رقم بزند، آنگاه متحدان غربیاش را تحریک خواهد کرد که به حساب کشی از حامیان اصلی جریان مقاومت بپردازند. در این حالت روایت غالب و مغلوب تعیین کننده مسیر خواهد بود. غربیها دل خوشی از ایران ندارند و وقتی روایت غالب و مغلوبی اسرائیل بر منطقه حاکم شود آنگاه به سمت تسویه حسابها خواهند رفت و فشارهای تازهای را اعمال خواهند کرد. در این صورت به احتمال فراوان نه تنها اروپاییها از برجام خارج خواهند شد بلکه تلافی همکاریهای نظامی ایران و روسیه را نیز در خواهند آورد. همچنین تلاشهای مضاعف تازهای را علیه پرونده هستهای ایران آغاز خواهند کرد و فضای جدیدی را علیه ایران رقم خواهند زد. فضایی که احتمالاً در ادامه فشار حداکثری امریکا خواهد بود.
موضع چین و روسیه
در این میان موضع چین و روسیه صرفاً بهره برداری از وضعیت پیش آمده به سود منافعشان است. روسیه تلاش خواهد کرد از این وضعیت نهایت استفاده را به سود خود به ویژه در جبهه اوکراین ببرد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه در مصاحبه اخیر خود از غرب و امریکا گلایه کرد که ما در سال 2008 حاضر بودیم با آنها علیه ایران همکاری کنیم اما آنها نپذیرفتند، اگر الآن غرب این همکاری را بپذیرد و قبول کند به صِرف رویارویی با ایران تا حدی که روسیه راضی شود منافع آن را به رسمیت بشناسد، آنگاه ایران چه میتواند بکند؟! به ویژه که روسیه و اسرائیل روابط نزدیکی با یکدیگر دارند و این خود میتواند انگیزهای برای نزدیک کردن مواضع روسیه و غرب شود. در اینجا اگر اسرائیل غرب را مجاب کند که مهار ایران بر مهار روسیه اولویت دارد و در صورت آشتی غرب با روسیه در اوکراین، تهدید امنیتی اروپا متوقف خواهد شد، آنگاه دیدگاه روایت ضد ایرانی اسرائیل از غرب تا روسیه سایه خواهد انداخت.
در این معادله قطعاً چین نیز همه تلاش خود را خواهد کرد تا نهایت استفاده سیاسی – اقتصادی خود را ببرد. طبیعتاً چین در کنار طرف قدرت خواهد ایستاد چرا که منافعش ایجاب میکند تا مطالبات خود را از طرف قدرتمند بطلبد. فراموش نکنیم که بندر حیفا، بزرگترین بندر تجاری اسرائیل در اختیار چین است و چینیها در حال انجام سرمایه گذاریهای کلانی در آنجا هستند.
راه حل
تنها راه حلی که در این مرحله به نظر میرسد میتواند از تشدید بحران جلوگیری کند و همه را به آرامش وادارد، اعتراف همه طرفها به قدرت یکدیگر با درک این واقعیت است که تشدید تنش میتواند به ضرر همه طرفها باشد. در این میان کشورهای همسایه ایران به ویژه کشورهای عربی هم چندان ایران شکست خورده را به سود خود نمیدانند چرا که تصور میکنند در این حالت عواقب امنیتی دیگری برای آنها به دنبال خواهد داشت. بنابراین قبل از این که وضعیت به مرحله بی بازگشت برسد طرفها میتوانند به فکر رسیدن به راه حلی باشند که منافع همه را تأمین کند و رسیدن به این راه حل صرفاً از طریق مذاکره و رایزنیهای دیپلماتیک میسر است. شاید احیای برجام بتواند آغازگر این مسیر باشد، هر چند که دیگر بعید به نظر میرسد برجام قدیم هم بتواند راهگشا باشد.