سامان سفالگر روزنامه نگار: در روزها و ماههای اخیر، برخی نشریات معتبر غربی و البته نهادها شناخته شده در حوزه بازار انرژی جهان، از روند صعودی تولید و فروش نفت ایران در بازارهای جهانی خبر دادهاند. به طور خاص موسسه بین المللی انرژی در گزارشی اعلام کرده که ایران توانسته تولید روزانه نفت خود را به بیش از 3 میلیون و 300 هزار بشکه برساند و نشریه فایننشیال تایمز نیز از افزایش فروش روزانه نفت ایران به بیش از 1.8 میلیون بشکه خبر داده است.
به گزارش «نقش اقتصاد»، در این راستا، گزارشهای مختلفی در مورد تاکتیکها و راهبردهای مختلف ایران جهت افزایش صادرات نفتش نیز منتشر و مطرح شده است. با این حال، با توجه به انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا و احتمال قدرت گیری مجدد ترامپ در کاخ سفید، تحلیل و تفسیرهای تازهای در مورد آینده فروش نفت ایران مطرح میشود.
به طور خاص به تازگی شاهد بودیم که محمد جواد ظریف وزیر خارجه سابق کشورمان در جریان یکی از برنامههای انتخاباتی تلویزیونی که همراه با مسعود پزشکیان نامزد چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حاضر شده بود، به این نکته اشاره داشته که سیاست دولت بایدن آسان گرفتن به ایران و تسهیل فروش نفت کشورمان بوده است. سیاستی که لزوماً در دوره ترامپ برقرار نخواهد بود و میتواند بار دیگر کشورمان را با واقعیتهای سختی رو به رو کند.
این تحلیل ظریف آن هم با توجه به وضعیت نه چندان مساعد انتخاباتی بایدن و دموکراتها در قالب انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا، ابعاد جدیتری را به خود میگیرد. براستی در صورت حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید، صادرات نفت ایران چه شکل و شمایلی پیدا خواهد کرد؟
جالب است که در مدت اخیر، شماری از نشریات معبتر غربی در حوزه اقتصادی نیز به نحوی ویژه به این سؤال پرداختهاند و سعی داشتهاند پاسخ دهند که اگر بار دیگر ترامپ به کاخ سفید بازگردد، وضعیت مبادلات تجاری و تواقفات اقتصادی آنها با واشینگتن چگونه خواهد شد؟ موضوعی که به نظر میرسد بایستی برای ما نیز به یک مساله تبدیل شود و به واکاوی آن بپردازیم و خود را به نوعی برای آن آماده کنیم.
تردیدی نیست که اگر ترامپ بار دیگر مستأجر کاخ سفید شود، سیاستهای سخت گیرانه سیاسی و مخصوصاً اقتصادی خود علیه کشورمان را احیا خواهد کرد. در این رابطه، کاملاً محتمل است که او بار دیگر کارزار فشار حداکثری و امکانات مختلف در قالب آن علیه ایران را فعال سازد. معادلهای که میتواند تا حد زیادی منافع کشورمان در حوزه اقتصادی و به ویژه فروش نفت را تحت تأثیر قرار دهد.
با این حال، برخی منتقدان و تحلیلگران این گزاره را مطرح میکنند که جهان در وضعیت فعلی در شرایطی قرار دارد که به واسطه تشدید منازعات قدرتهای شرقی و غربی جهان، وضعیتی شبیه به دوره پیشین حضور ترامپ در قدرت ندارد و ایران با استفاده از همین شکافها و اختلافات است که میتواند نسبت به تأمین منافع خود در حوزههای گوناگون مخصوصاً در عرصه فروش نفت اقدام کند.
در واقع، اوج گیری جنگ اوکراین و جنگ غزه و در عین حال، تشدید تنشهای آمریکا با چین با محوریت مساله تایوان و منازعات در شرق آسیا، همه و همه بسترهای مناسبی را برای بازیگری ایران فراهم ساختهاند و ایران میتواند از آنها در راستای منافع اقتصادی خود به ویژه در حوزه فروش نفت استفاده کند.
با این حال، این تحلیل اگرچه میتواند تا حدی صادق باشد با این حال بایستی با برخی واقعیتهای تاریخی و توجه و بررسی آنها نیز همراه باشد. تاریخ نشان داده که اصل محوری و اساسی برای کشورها در حوزه روابط بین الملل، چیزی جز منافع ملی آنها نیست. قدرتهای شرقی نیز پیشتر در قالب برخی پروندهها نشان دادهاند که اگر منافع آنها ایجاب کند، در ترجیحدادن آنها (منافعشان) به روابطشان با کشورمان هیچ تردیدی را به خود راه نمیدهند.
از این رو، اگر ترامپ بتواند در پشت پرده به نوعی توافق با قدرتهای شرقی در مورد مسائل مختلف بین المللی دست یاید و یا امتیازاتی به آنها بدهد و در پرونده ایران امتیازاتی را از آنها بگیرد، کاملاً محتمل است که کشورمان از نظر فروش نفت خود با چالشهای جدی مواجه شود. چالشهایی که میتوانند از نظر اقتصادی تکانههای جدی را به اقتصاد ایران تحمیل کنند و موجی از مشکل را برای کشورمان به ارمغان آورند.
از این رو، بهتر است نظام حکمرانی در کشورمان با دقت هر چه تمامتر این روندها را رصد و ارزیابی کند. موضوعی که به ویژه بایستی مد نظر مردم کشورمان در بحبوحه رأی دادن به نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران هم باشد. به نظر میرسد که دستگاه سیاست خارجی و نظام حکمرانی با توجه به واقعیتهای نظام بین الملل بایستی سیاستهایی را در پیش گیرند که به بهترین وجه در خدمت منافع کشورمان به ویژه در حوزه اقتصادی باشد و مانع از تکرار چالشهای پیشین برای اقتصاد و سیاست ایران شوند.