سید محمد حسینیکارشناس ارشد مطالعات منطقه:
پژوهشگران برجسته حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل، الگوی رفتاری سیاست خارجی ایران را پیچیده و پرابهام میخوانند. بررسی دیدگاههای عرضه شده در باب سیاست خارجی ایران از سوی تحلیلگران خارجی و داخلی نیز نشان میدهد؛ قرائتها و برداشتهای متکثر و بعضأ متضادی از سیاست خارجی ایران ارائه شده است. با آغاز جنگ غزه و تلاش مذبوحانه رژیم صهیونیستی برای درگیرکردن مستقیم ایران در یک جنگ منطقهای و امتناع ایران؛ مجددأ پیچیدگی سیاست خارجی ایران خودنمایی کرده و سوالاتی را در ذهن پژوهشگران ایجاد کرده است.
– آیا ایران به مثابه یک دولت – ملت مسئولانه رفتار میکند؟ اگر این گونه است، راهبردهای ایدئولوژیک در سیاست خارجی آن چه وجهی دارد؟
– آیا ایران، استراتژی بقاء را دنبال میکند؟ اگر این گونه است چرا آشکارا بازیگری تجدیدنظرطلب است و کنشهای ناظر بر تجدیدنظرطلبی از خود بروز میدهد؟
– آیا ایران در مقام یک بازیگر تجدیدنظرطلب به دنبال بر هم زدن نظم موجود است؟ اگر این گونه است چرا از ورود به هر جنگی پرهیز میکند و راهبرد بیطرفی را همواره دنبال میکند؟
– آیا تمرکز سیاست خارجی ایران نابودی اسرائیل است؟ اگر این گونه است چرا از فرصت کنونی برای فعال کردن همه جبهههای مقاومت علیه اسرائیل استفاده نمیکند؟
این سؤالات و بسیاری دیگر از پیچیدگی درک ماهیت سیاست خارجی ایران نشان دارد. واقعیت آن است که درک سیاست خارجی کشورها به طور عام و درک ماهیت رفتاری سیاست خارجی ایران به طور خاص پیچیده است اما از بطن همین رفتارهای پیچیده میتوان به چند گزاره علمی در باب سیاست خارجی ایران رسید:
چرا درک سیاست خارجی ایران برای ناظران داخلی و به خصوص خارجی سخت و پیچیده است؟
1- اساسأ درک سیاست خارجی قرین با ابهام و پیچیدگی است چون سیاست داخلی در محیط اقتدارپذیر و نظم سلسله مراتبی دنبال میشود اما سیاست خارجی خارجی در محیط اقتدارگریز، (و به تعبیر والتز Kennet Waltz) نظم آنارشیک دنبال میشود.
2- ایران از منظر ژئوپلتیک در محیطی نامتجانس واقع است که علاوه بر ماهیت موزاییکی، با تعارضات ساختاری و مهتر از همه مداخلات منفی و مثبت قدرتهای بزرگ نیز مواجه است. ژئوپلتیک ایران را با ژئوپلتیک مالزی مقایسه کنید. سادگی و پیشبینی پذیری سیاست خارجی مالزی قابل درک است چون این کشور در جایی واقع است که محیط پیرامونی آن تجانس بسیاری در ابعاد مختلف با مالزی دارند و تعارضات ساختاری هم در ژئوپلتیک آسیای جنوب شرقی وجود ندارد.
3- بسیاری از رفتارهای سیاست خارجی ایران دارای ریشههای تاریخی است. هراس امنیتی از مداخلات تاریخی قدرتهای بزرگ، ترس از جنگ، اتخاذ راهبرد بیطرفی در جنگها، توازنسازی در منطقه، تنهایی استراتژیک، استفاده از نیروی سوم در توازنسازی، فقدان منافع راهبردی قدرتهای بزرگ در ایران و بهرهمندی قدرتهای بزرگ از ایران به مثابه یک ابزار و… از مهمترین ریشههای تاریخی روابط و سیاست خارجی ایران است که امتداد آن در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مشهود است.
4- مسائل ایران در محیط پیرامونی سیاست خارجی ایران بسیار متنوع، متضاد و پیچیده است. مقایسه کنید مسائل ایران را در محیط قفقاز، افغانستان – پاکستان، شامات و خلیجفارس؛ ضمن آن که تنوع بحرانهای سیاست خارجی ایران در محیطهای پیرامونی را باید با این ملاحظه بررسی کرد که تقابل با امریکا و تعارض با اسرائیل انرژی بسیاری از سیاست خارجی ایران میگیرد.
5- و بالاخره مهمترین پیچیدگی سیاست خارجی ایران آن است که ایران در تقسیمبندی مورگنتاو (Morgenthau Hans) از رفتار سیاست خارجی کشورها بازیگری «تجدیدنظرطلب» و در عین حال «صلحطلب» است.
پنج گانه فوق؛ پیچیدگی سیاست خارجی ایران را تبیین میکند در عین حال از بطن همین ابهام و پیچیدگی؛ الگوهای رفتاری از سیاست خارجی ایران استخراج میشود.
1- ایران به دنبال هژمونی منطقهای نیست بلکه بر اساس تجارب تاریخی، نظم منطقهای درونزاد را وضعیتی مطلوب برای خود و دیگر کشورهای منطقه میداند و با سیاست همسایگی، مقابله با مداخله منفی قدرتهای خارجی، مقابله عملی با اسرائیل و ممانعت از بروز جنگ منطقهای به دنبال تحقق آن است.
2- الزامات ژئوپلتیک؛ جهتگیری اصلی سیاست خارجی ایران را مشخص میکند. ایران بر حسب تنوع و تکثر بحرانها در محیطهای مختلف پیرامونی، راهبردهای متنوع و متکثری اتخاذ میکند.
3- ایران تا جایی که امکان داشته باشد از ورود به جنگ پرهیز میکند، اما چنانچه بقاء کشور به خطر بیافتد؛ از همه اهرمهای امنیتی و نظامی خود برای تنبیه متجاوز استفاده میکند.
4- سیاست خارجی ایران عملگرایانه است اما این عملگرایی از نوع عملگرایی امریکایی (ئی -اچ-کار؛ Edward Hallett Carr) نیست بلکه عملگرایی سیاست خارجی ایران را باید در مفاهیم فقهی عزت – حکمت – مصلحت درک و فهم کرد.
5- درک سیاست خارجی ایران با منطق رئالیستی، ناقص است.