دو سال از سقوط مرگبار مدنیت شهری به دامن تروریسم قومی و استبداد عقیدتی میگذرد. دنیا با رخت بستن اش، مردم افغانستان را در نتیجه یک معامله ننگین، به طالبان تروریست و آدم کش سپرد. حالا با توجه به خاصیت مخرب و مختل کنندهای امنیتی این گروه که کماکان در قدرت هستند، همسایهها، منطقه و این دنیای سردمدار دموکراسی و حقوق بشر، میخواهند به واسطه تعامل تاکتیکی و راهبردی، از وجود طالبان تروریست سود ببرند. حال آنکه، این گروه افغانستان را در گودال بزرگترین تراژیدی انسانی و تمدنی تاریخ معاصر بشری، فروبردهاند.
در این دو سال، رژیم استبدادی و سرکوبگر طالبانی، به سرکوب و ریشه کن کردن مدنیت بشری و پیشرفت حاصل شدهای بیست ساله و ایجاد فضای رعب و وحشت، متواتر مشغول بوده است. دنیا نیز در برابر جنایات این گروه ظالم و زن ستیز، چشم بسته است. این گروه با توجه به موقعیت فعلی، سیاستهای جهانی و تنشهای بزرگ بین المللی، از فرصت پیش آمده استفاده میکند و به تحکیم پایههای ظالمانه و سفاکانه قدرت تک قومی خودش میپردازد. هنوز منطقه با وجود ماهیت تروریستی و آدم کشی این گروه، تعامل را با آن ترجیح میدهند. کشورهای فرا منطقه که نیز از ابتدای ظهور این گروه، از این کارت راهبردی برای رقابتهای بزرگ و سنگینشان، سود فراوانی بردهاند، در یک همخوانی با آن قرار گرفتهاند.
من نگارنده قصد ندارم به علت و دلایل این فاجعه ضد تمدن و فرهنگ و این توطئه سازماندهی شده علیه مردم افغانستان، بپردازم. زیرا تاکنون که دو سال از به قدرت رسانیدن این گروه تروریستی، سپری میشود، تحلیلها، نبشته ها و پژوهشهای زیادی در خصوص آن صورت گرفته است. لذا قصد من، پرداختن به تبعات حضور این گروه تروریستی در اریکه قدرت در افغانستان است که میتوان آنها را قرار ذیل برشمرد:
اول – نخستین پیامد حضور این گروه تروریستی در قدرت، تبدیل افغانستان به دوزخ روی زمین برای مردم رنجدیده افغانستان است. درحال حاضر، مردم تحت فشار شدید روانی و جسمی، فقر و نداری، در تحت غیر انسانیترین شرایط، زندگی دارند. قرار نظر سنجیهای اخیر، کابل یکی از ناشادترین شهرهای دنیا لقب گرفته و این همه از برکت حضور طالبان در قدرت است که بیست سال تمام، با قتل و کشتار مردم بی گناه، خواب راحت و زندگی آرام را از مردم سلب کرده بودند.
دوم – ازدیاد فقر، ناداری، تن فروشی، فروش فرزندان، ناامنی، اختطاف سازمان یافته که در اکثر موارد خود طالبان در آن دست دارند و به باج گیری از مردم و تجار میپردازند، شکنجه ساختاری و به زندان افکندن بیست هزار زندانی از یک قوم خاص، از نمونههای یک رژیم سرکوبگر و بی رحم در تاریخ انسانی است. طالبان با حضورشان در قدرت چنین شاهکار تاریخی را ثبت حافظه بشریت کردهاند.
سوم – سلب آزادیهای مشروع انسانی مردم افغانستان، مانند حق تحصیل، کار، اظهار عقیده در چوکات قانون، باورهای دینی و فضای امن برای زندگی و فراهم آوری امکانات، از جمله دیگر دستاوردهای این گروه سفاک و خون خوار در تاریخ است که برای همیشه زخم ناسور باقی خواهد ماند.
چهارم – محروم ساختن نیمی از پیکر جامعه (زنان و دختران) از حق تحصیل، کار، آزادیهای مشروع دینی و منطقی که در قاموس زندگی انسانی، مشروعیت دارند، از دستاوردهای تروریسم طالبانی است که تاریخ نظیرش را سراغ ندارد. طالبان زنان و دختران افغانستان را برخلاف آموزههای دینی و فرهنگی کشور ما، بدون استناد معقول دینی و عقیدتی، از حق تحصیل و کار، که نیاز اصلی جامعه امروزی است، محروم ساختهاند. با این عمل نادرست توسط این گروه تروریستی، دنیای اسلام، بارها این گروه را به نقد گرفته و آن را غیر انسانی و اسلامی، دانسته است.
پنجم – قطع رابطه افغانستان با دنیای بیرون که امروز در عصر جهانی شدن، یک نیاز مبرم و اساسی برای مراودات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی پنداشته میشود، از کارکردهای غیر معمول این گروه تروریستی دانسته میشود. امروز، افغانستان بیشتر از هر زمانی دیگر، در انزوای بیشتر تاریخی و قطع رابطه با دنیای بیرون به سر میبرد. این انزوا افغانستان را پنجاه سال به عقب میبرد و تمام دستاوردهای بیست سال اخیر را به باد فنا میدهد.
ششم – طالبان به واسطه سرکوب و شکنجه ساختاری، در تلاشاند تا عقیدههای مزخرف مدارس حقانیه و پاکستانی را بر مردم افغانستان که افتخار شرف به دین مقدس اسلام را بیشتر از هزار سال دارند، تحمیل کنند. عقایدی که تنها به سرکوب انسانیت، مهربانی و عطوفت بشری که برای همبستگی بیشتر جامعه انسانی نیاز است، منجر میشوند و فرهنگ خشونت و سرکوب و نفرت را در دل هر شهروند، به گونه ناخودآگاه، وارد میسازد.
هفتم – طالبان از ابتدای به قدرت رسانیدنشان توسط امریکا که توافق نامه دوحه زمینه ساز آن بود، به فارسی ستیزی و سرکوب تاجیکها، پرداختهاند. نمونههای فراوانی از ادبیات انزجار و نفرت که مبین فارسی ستیزی این گروه است، بارها از زبان سران طالبان، شنیده شده است. این گروه با سرکوب گسترده مردم در مناطق فارسی زبان مخصوصاً تاجیکها، در تلاشاند تا هژمونی قومی را بر غیر پشتونها بقبولانند. این کار در تاریخ کشور ما ریشه تاریخی دارد، اما وجه بارز آن، در رژیم سرکوبگر طالبان، نمودار واضحی پیدا کرده است.
هشتم – طالبان با مبدل ساختن افغانستان به پناهگاه امن تروریستهای داخلی و خارجی، اولین دولت تروریستی را در افغانستان، بنیاد نهادند. امروز بیش از بیست گروه تروریستی خارجی با زیرمجموعههای آنها، در افغانستان لانههای امن دارند. مراکز فعال آموزشی، سربازی گیری، منابع درآمد مالی و تلاش برای ایجاد ساختارهای منظم تروریستی و تشکیلاتی، از جمله اهداف مهم این گروههای تروریستی است که رژیم طالبان زمینه ساز آناند. این گروه در تبانی با تروریسم منطقهای و جهانی، افغانستان را عملاً به میدان جولان گروههای تروریستی مبدل ساختهاند.
نهم – طالبان در دو سال گذشته با استفاده از منابع در آمد هنگفت مالی از درک کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر، افغانستان را عملاً به بزرگترین منبع تولید آن مبدل ساختهاند. سود حاصل از این کار برای طالبان و رژیم نامشروعشان، علاوه بر کمکهای سخاوتمندانه امریکا که حدود چهل میلیون دلار در هفته میشود و رقم درشت دیگر مالی که نیز به گونه مخفیانه در اختیار این گروه قرار میگیرد، توانسته این گروه تروریست را همچنان در حفظ قدرت سیاسیشان علی رغم مخالفت قاطبه مردم افغانستان، کمک کند.
دهم – لیلام کردن سرمایههای ملی که متعلق به عام افغانستان بوده و در نتیجه کمکهای بیست ساله در خدمت دولت و نظام امنیتی افغانستان قرار گرفته بود مانند تجهیزات نظامی و جنگی، به حراج گذاشتن معادن افغانستان، برق خریداری شده که از پول مردم افغانستان از کشورهای آسیای مرکزی فراهم میشود، اما طالبان برای خوش خدمتی آن را در اختیار باداران پاکستانی خود قرار میدهند، آبهای افغانستان که باید منبعی در خدمت منافع ملی باشد و به رشد اقتصادی و مصارف دولتی کمک کند، به قیمت ناچیز در نتیجه یک معامله به کشورهای همسایه مثل پاکستان فروخته میشود، از خیانتهای دیگر گروه طالبان است.
یازدهم – ایجاد تنشهای مرزی با همسایگان افغانستان (علی رغم دشمنی تاریخی دو همسایه شرقی و غربی با مردم و سرزمین ما) که خود به خود زمینه تنش و آشوب را مساعد میسازد، از دستاوردهای امارت طالبانی است. طالبان تا حال چندین بار با همسایههای شرقی، غربی و شمالی، شاخ به شاخ شده و ذهنیت بد همسایه داری را به وجود آوردهاند. اگرچه بیشتر همسایههای افغانستان خوب نبودهاند و آنچه را امروز میبینیم، نتیجه سیاستهای غلط این همسایهها برای برگرداندن طالبان به قدرت بوده است، اما این تنشها میتواند برای آینده روی کار آمدن یک نظام مشروع و مردمی، دردسر ساز باشد.
دوازدهم – بالاخره، تروریسم طالبانی، به این منجر شده تا این کشور مانند دیگ بی سرپوش، محل رصد سازمانهای اطلاعاتی و اطلاعاتیهای کشورهای همسایه، منطقه و جهان باشد. امروز رصد و ترافیک سازمانهای اطلاعاتی از سه محور همسایهها، منطقه و جهان، افغانستان را به میدان گرم رقابت، تنش و رویارویی مبدل ساخته است. این کار به برکت حضور طالبان تروریست است که باعث شده، بدبختی مردم افغانستان، دوچندان شود. آنچه از این میان مبرهن است این است که طالبان هیچگاه نمیتوانند با این چالشهایی که برای مردم افغانستان به وجود آوردهاند کنار بیایند و یک نظام مردمی و مشروع را ایجاد کنند. روز به روز نفرت و انزجار تاریخی مردم افغانستان از این گروه بیشتر میشود و زمینه را برای یک جنگ خانمان سوز و قومی، بیشتر فراهم میسازد. وحدت ملی و همزیستی مسالمت آمیز، دیگر معنی و مفهوم خود را از دست داده است. آنچه بیشتر باعث شده تا زمینههای شکاف و انشقاق در جامعه، پدیدار شود، همین امارت طالبانی است که مبدای آن سرکوب و در تحت یک دولت تروریستی اجرایی میشود.