محمد جواد خلیلی روزنامه نگار: بحران مسکن در سالهای اخیر به یکی از بزرگترین چالشهای زندگی شهری در ایران تبدیل شده است. افزایش سرسامآور قیمت مسکن در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ، بهویژه تهران، بسیاری از خانوادهها را به سمت مناطق پایینشهر، حومهها و حتی خارج از شهرها سوق داده است. این پدیده که بهتدریج چهره شهرها را تغییر میدهد نهتنها زندگی هزاران خانواده را تحت تأثیر قرار داده بلکه پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گستردهای را به همراه آورده است. روزنامه «نقش اقتصاد» در این گزارش، به بررسی ابعاد مختلف این بحران و تأثیرات آن بر زندگی شهروندان و ساختار شهری میپردازد.
رویای خانهدار شدن در حاشیه شهر
به گزارش روزنامه «نقش اقتصاد» در حالی که قیمت مسکن در مناطق مرکزی شهرهای بزرگ بهطور سرسامآوری افزایش یافته، بسیاری از خانوادهها دیگر توانایی خرید یا حتی اجاره خانه در این مناطق را ندارند. این موضوع باعث شده تا بسیاری از شهروندان بهناچار به مناطق پایینشهر، حومهها و حتی شهرهای اطراف کوچ کنند. مناطقی مانند اسلامشهر، پرند، هشتگرد و شهرهای اقماری دیگر، به مقصد جدیدی برای کسانی تبدیل شدهاند که به دنبال خانهای با قیمت مناسب هستند. احمد، یک کارگر ساختمانی که ساکن منطقه نارمک تهران بود، میگوید: «دیگر توان پرداخت اجاره خانه در تهران را نداشتم. مجبور شدم به پرند بروم. حالا هر روز باید سه ساعت از وقتم را در مسیر رفتوآمد به تهران بگذرانم اما حداقل خانهای دارم که متعلق به خودم است.» این داستان، داستان بسیاری از خانوادههایی است که به دلیل افزایش قیمت مسکن، مجبور به ترک مناطق مرکزی شهرها شدهاند. برای بسیاری از آنها، خانهدار شدن در حاشیه شهرها، تنها راه ممکن برای تحقق رویای داشتن سقفی بالای سر است. اما این انتخاب، هزینههای دیگری را نیز به همراه دارد.
حاشیهنشینی و چالشهای جدید برای شهرها
این مهاجرت گسترده به حاشیه شهرها، اگرچه راهحلی موقت برای مشکل مسکن به نظر میرسد اما چالشهای جدیدی را برای شهرها و ساکنان این مناطق ایجاد کرده است. ازدحام جمعیت در مناطق حاشیهای، کمبود امکانات عمومی، ضعف در خدمات شهری و افزایش ترافیک، تنها بخشی از مشکلاتی است که این پدیده به همراه آورده است. یک کارشناس شهری در این باره میگوید: «حاشیهنشینی پدیدهای است که اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند به بحرانهای اجتماعی و اقتصادی جدیتری منجر شود. افزایش فاصله طبقاتی، کاهش کیفیت زندگی و فشار بر زیرساختهای شهری از جمله این بحرانهاست.» در بسیاری از مناطق حاشیهای، شاهد کمبود شدید امکاناتی مانند مدارس، بیمارستانها، مراکز خرید و حتی سیستمهای حملونقل عمومی هستیم. این کمبودها، زندگی ساکنان این مناطق را با دشواریهای زیادی مواجه کرده است. برای مثال، بسیاری از خانوادهها مجبورند روزانه ساعتها در ترافیک بمانند تا به محل کار خود در شهر برسند. این موضوع نهتنها زمان مفید آنها را کاهش میدهد، بلکه هزینههای زندگی را نیز افزایش میدهد.
تغییر چهره شهرها؛ از مرکز تا حاشیه
این مهاجرت گسترده، بهتدریج چهره شهرهای بزرگ را تغییر داده است. در حالی که مناطق مرکزی شهرها بهطور فزایندهای در اختیار قشر مرفه و سرمایهدار قرار میگیرد، مناطق حاشیهای به محل زندگی قشر متوسط و کمدرآمد تبدیل شدهاند. این تغییرات نهتنها باعث ایجاد شکاف اجتماعی بیشتر شده، بلکه هویت شهری را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در گذشته، مناطق مرکزی شهرها محل زندگی اقشار مختلف جامعه بود. اما امروز، این مناطق بهطور فزایندهای در اختیار قشر مرفه قرار گرفتهاند. این موضوع باعث شده تا بسیاری از خانوادههای کمدرآمد و متوسط، بهناچار به حاشیه شهرها کوچ کنند. این تغییرات، نهتنها باعث ایجاد شکاف اجتماعی بیشتر شده، بلکه هویت شهری را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
پیامدهای اجتماعی و فرهنگی
مهاجرت به حاشیه شهرها، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی گستردهای نیز به همراه داشته است. بسیاری از خانوادههایی که به مناطق حاشیهای نقل مکان کردهاند، با مشکلاتی مانند انزوا، کاهش ارتباطات اجتماعی و حتی تغییر در سبک زندگی مواجه شدهاند. برای بسیاری از آنها، زندگی در حاشیه شهرها به معنای دوری از خانواده، دوستان و شبکههای اجتماعی است که سالها در آن زندگی کردهاند. علاوه بر این، تغییر در سبک زندگی نیز یکی دیگر از پیامدهای این مهاجرت است. بسیاری از خانوادههایی که به مناطق حاشیهای نقل مکان کردهاند، با تغییر در عادات خرید، تفریح و حتی آموزش مواجه شدهاند. برای مثال، بسیاری از آنها مجبورند برای خریدهای روزانه خود به مناطق مرکزی شهرها مراجعه کنند، زیرا در مناطق حاشیهای امکانات لازم وجود ندارد.
پیامدهای اقتصادی حاشیه نشینی
مهاجرت به حاشیه شهرها، پیامدهای اقتصادی گستردهای نیز به همراه داشته است. بسیاری از خانوادههایی که به مناطق حاشیهای نقل مکان کردهاند، با افزایش هزینههای زندگی مواجه شدهاند. برای مثال، هزینههای حملونقل، خرید و حتی آموزش در این مناطق بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. علاوه بر این، بسیاری از کسبوکارها نیز با مشکلاتی مواجه شدهاند. برای مثال، بسیاری از فروشگاهها و مراکز خرید در مناطق حاشیهای با کاهش مشتری مواجه شدهاند، زیرا بسیاری از ساکنان این مناطق ترجیح میدهند برای خرید به مناطق مرکزی شهرها مراجعه کنند.
آیندهای نامعلوم برای خانوادههای کمدرآمد
با ادامه روند فعلی، به نظر میرسد که بحران مسکن و مهاجرت به حاشیه شهرها همچنان ادامه خواهد داشت. کارشناسان معتقدند که برای حل این مشکل، نیاز به راهحلهای پایدار و بلندمدت است. افزایش ساختوساز مسکنهای ارزانقیمت، بهبود حملونقل عمومی و توسعه متوازن مناطق شهری از جمله راهکارهایی است که میتواند به کاهش فشار بر ساکنان شهرها کمک کند. علاوه بر این، بسیاری از کارشناسان معتقدند که دولت باید سیاستهای جدیدی را برای حمایت از خانوادههای کمدرآمد و متوسط اتخاذ کند. برای مثال، ارائه وامهای کمبهره، کاهش مالیات بر مسکن و افزایش ساختوساز مسکنهای ارزانقیمت میتواند به کاهش فشار بر ساکنان شهرها کمک کند. در پایان، این سؤال مطرح میشود که آیا دولت و نهادهای مسئول میتوانند بهموقع برای حل این بحران اقدام کنند یا اینکه شاهد تشدید این پدیده و پیامدهای ناگوار آن خواهیم بود؟ پاسخ این سؤال، آینده شهرها و زندگی میلیونها شهروند را رقم خواهد زد.