لیلا واحدی – خواستههای فاقد منطق و بیپایان اروپا و آمریکا از ایران، همه راههای دیپلماتیک رفته برای رسیدن به یک راهحل را بنبست کشاند و اکنون در حالی به نقطه سرخط در روابط با ایران رسیده که حتی اندک اعتماد پیش از برجام را هم نزد تهران ندارد.
از نخستین ساعات بامداد 6 مهرماه و همزمان با بازگشت تحریمهای شورای امنیت و سازمان ملل علیه ایران،«برجام» به عنوان یکی از راهگشاترین توافقات ایران و غرب به پایان خواهد رسید و بازگشت این تحریمها یکی از مهمترین موانع مسیر دیپلماسی در هفتهها و ماههای آینده خواهد بود. این میان آنچه در هیاهوی بازگشت تحریمها، باید مورد توجه قرار گیرد این است که تهران برای آنکه چنین بنبستی ایجاد نشود و مسیر دیپلماسی با کمترین چالش ادامه یابد؛ راههای بسیاری رفت اما اروپای در سایه آمریکا، نتوانست همراهی لازم را داشته باشد.
جرقه فعالسازی اسنپبک یا بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت علیه ایران، سه سال پیش در چنین روزهایی (اواخر تابستان 1401) زده شد، مقطعی که روند مذاکرات میان ایران و تروئیکای اروپایی کند شد و مجموع تحولاتی که در عرصه بین المللی رخ داد مسیر دیپلماسی را با موانع بسیاری روبهرو کرد. پس از این برهه بود که آلمان، انگلیس و فرانسه که با وجود تمام تعهدات ناتمام در توافق برجام، همچنان خود را عضوی در این معاهده میدانستند، زمزمههای فعالسازی اسنپبک و بازگرداندن تحریمها علیه ایران را در نشستها و تریبونهای مختلف مطرح میکردند.این طرح موضوع آرام آرام در نشستهای شورای امنیت جدیتر شد و سه کشور اروپایی بیآنکه به چرایی عبور ایران از برخی تعهدات برجامی بپردازند، افزایش غنیسازی و استفاده از سانتریفیوژهای نسل جدید و پایان دادن به شماری از بازرسیهای فراپادمانی را به معنای بیتعهدی ایران به برجام دانستند و تهدیدات خود را آغاز کردند. این درحالی است که خروج آمریکا از برجام و بی اعتنایی تروییکای اروپا به تعهدات یازدهگانه خود؛ مهمترین عامل نقض برجام بود. این مواضع در نشستهای شورای امنیت درباره قطعنامه 2231 در تاریخهای مختلف تکرار شد و سرانجام در آخرین نشست این نهاد که عصر جمعه 28 شهریور برگزار شد؛ با فشار تروییکا و حمایت آمریکا، قطعنامه تمدید لغو تحریمها علیه ایران رای نیاورد و با احتمال بالا از پنج مهرماه تحریمها علیه ایران باز خواهد گشت.اروپا اما برای از بین بردن معاهدهای که روزی آن را توافق قرن مینامید، ادعاهای متنوعی مطرح کرد؛ از دلایل حقوق بشری مرتبط با رویدادهای داخل ایران، تا همراهی ایران با روسیه در جنگ علیه اوکراین. این میان اما آنچه بیش از گذشته در روند هر اقدامی به چشم میآمد، نگاه پررنگ تروییکا به واشنگتن بود، جایی که دونالد ترامپ بار دیگر ساکن کاخ سفید شده و قرار بود بسیاری از قواعد و نرم روابط با اتحادیه اروپا را دستخوش تکانههای سلیقهای قرار دهد.برای اروپا اوکراین و جنگ در این کشور مهمترین موضوعی بود که ترامپ باید آن را مورد توجه قرار داده و حل میکرد؛ از این رو، حمایت او را بیش از هر زمان دیگری نیاز داشتند و شخصیت عجیب ترامپ، حمایتش از هر موضوعی را منوط به اطلاعت محض کرده بود.با این توصیفات و به تعبیر وزیر امور خارجه، «این وضعیت آشفته یکشبه به وجود نیامد. کشورهای اروپایی و ایالات متحده بهطور مداوم برنامه هستهای صلحآمیز ایران را تحریف کردهاند. ایالات متحده به دیپلماسی خیانت کرد، اما این کشورهای اروپایی بودند که آن را به خاک سپردند».
وزارت امور خارجه و همه راههای رفته برای مقابله با اسنپبک
ایستادن در برابر منطق عجیب تروییکای اروپا، از همان روزهای جدی شدن زمزمههای بازگشت تحریمها یکی از مهمترین کارویژههای تعریف شده برای سیاست خارجی ایران در یک سال گذشته بود و وزارت خارجه در چند جبهه و برهه زمانی و با استفاده از ابزارهای مختلف تلاش کرد تا غرب را از راهی که دیپلماسی را به بنبست میکشاند، برحذر دارد.این تلاشها در سه مقطع پیش از حمله نظامی رژیم اسرائیل علیه ایران، دوران جنگ 12 روزه و پس از آن و فارغ میزان نتیجهبخش بودن آن قابل ارزیابی است. واقعیت آن است که نتیجهبخشی اقدامات و سیاستهای اعمالی و اعلامی ایران، به عوامل بسیاری بستگی مستقیم و غیرمستقیم داشته و دارد، از این رو ارزیابی اقدامات صورت گرفته برای مقابله با بازگشت تحریمها بدون توجه کافی به این عوامل نه عقلانی و نه منصفانه خواهد بود. از این رو در این نوشتار تمرکز بر مرور سیاستها، تصمیمات و اقداماتی است که وزارت خارجه به عنوان مجری روابط خارجی ایران به کار گرفته و میگیرد. خط قرمزی که جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر و در قبال مذاکره با آمریکا برای خود ترسیم کرد، هرگز به اروپا تسری نیافت و سه کشور عضو برجام از این قاره در طول سالهای گذشته همیشه طرف مذاکراتی تهران بودند. پس از روی کار آمدن دولت چهاردهم مسیر گفتگو با اروپا بازتعریف و پیش از آغاز جنگ علیه ایران چهار دور گفتگو با نمایندگان و معاونان وزرای امور خارجه فرانسه، انگلیس و آلمان طراحی و انجام شد.
پایانی برای خواستههای غرب نبود
آنچه از میان و میانه اظهارات مسئولان ایران و رفتارهای مقامات غرب میتواند دریافت این است که در طول 6 ماه گذشته بر روابط ایران و غرب، آمریکا و اروپا برای خواستههای خود از ایران «حد یقف» یا نقطه پایانی اعلام نکردند.
غنیسازی صفر آغاز این خواستهها بود. دبیر شورای عالی امنیت ملی روند صعودی خواستههای غرب از ایران را اینگونه توصیف کرده است: آمریکاییها اصرار داشتند اگر بخواهیم مذاکره کنیم حتماً باید راجع به توان موشکی ایران صحبت کنیم ولی ما گفتیم این چه ربطی به هستهای دارد؟! بحث بر سر اورانیوم و میزان غنی سازی اورانیوم بود، آنها گفتند اصلا نباید غنیسازی داشته باشید. جالب است همانها که توافق قبلی را امضاء کرده بودند گفتند نیروگاه به شما میدهیم، اما اصلا نباید غنیسازی داشته باشید! ولی نکته مهمتر در مورد توان موشکی بود.توان موشکی ایران، گام بعدی پس از غنیسازی بود و احتمال بسیار زیاد پس از آن هم دیگر توانمندی بومی ایران بر سر میز مذاکره قرار میگرفت و این روند به تعبیر لاریجانی مورد تایید هیچ ایرانی و سیاستمداری ایران نمیتوانست قرار گیرد و از این رو مسیر هر توافقی با این زیادهخواهیهای غرب بسته شد و تحریمها علیه ایران بازگشت.«برای اینکه ملت ایران بدانند ما همه راهها را رفتیم تا بهانهها را از آنها بگیریم؛ ما میدانستیم مذاکرات انجام نخواهد شد، اما برای اینکه در رسانهها اعلام نکنند ما تقاضای مذاکره کردیم، ایران قبول نکرد، خواستههای آنها را پذیرفتیم». این جملات را دبیر شورای عالی امنیت ملی که پرونده هستهای ایران را در اختیار دارد، اعلام کرد.




