نیما نوربخش- شرکت اپل طبق روال هر سال، امسال نیز در اواخر شهریور از نسل جدید گوشیهای خود، آیفون ۱۷، رونمایی کرد. عرضه جهانی این مدل از ۲۸ شهریور آغاز شده و کمتر از ۲۰ روز بعد، روند تجاری واردات آن به ایران نیز آغاز شده است و همانند سالهای گذشته، ورود این مدل نیز با قیمتهای نجومی و هزینه بالای رجیستری همراه است. همین آخر هفتهای بود که تمامی آیفون ۱۷ های دیجیکالا در کمتر از چند ساعت بعد از شروع فروش فروخته شد! در حالیکه همین مدل آیفون در آمریکا حدود ۱۲۶ میلیون تومان قیمت دارد، در ایران بهای آن بین ۲۹۵ تا ۳۴۰ میلیون تومان میرسد. با توجه به متوسط حقوق ماهانه ۲۰ میلیون تومانی در ایران، خرید این گوشی نیازمند پسانداز بیش از ۱۵ ماه حقوق است. گزارشهای رسانهای نشان میدهد درحالی آیفون ۱۷ با قیمت حدود ۳۴۰ میلیونی در سایتهای ایرانی عرضه شده است که همچنان دوستداران این برند برای داشتن آن وام میگیرند و داراییهای خود را میفروشند. در روزگاری که طبقه متوسط ایرانی زیر فشار تورم و ناامیدی از آینده له میشود، صف خرید آیفون ۱۷ با قیمت ۳۴۰ میلیون تومان، چیزی بیش از عطش تکنولوژی است.
حالا «تب آیفونیسم» در ایران فراتر از یک ترجیح مصرفی ساده است؛ این پدیده، بازتابدهنده شکافهای طبقاتی، نابرابری اقتصادی، تمایل به نمایش جایگاه اجتماعی و تقابل دولت و جامعه در حوزه کالاهای لوکس است. آیفون در ایران از یک گوشی هوشمند به یک ابزار سرمایه اجتماعی تبدیل شده است. بر اساس دادههای جهانی، سهم سیستم عامل iOS در بازار موبایل ایران حدود ۱۱.۳۳ درصد است. در مقابل، اندروید با سهمی حدود ۸۸.۵۱ درصد، پلتفرم غالب محسوب میشود. این آمار نشان میدهد که آیفون از نظر کمی یک محصول حاشیهای است. اما اگر سهم آیفون تنها حدود ۱۱ درصد است، چرا تأثیر فرهنگی و اجتماعی آن بهمراتب بیشتر از گوشیهایی با سهم ۸۸ درصدی است؟ پاسخ در سه محور کلیدی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی-مدیریتی نهفته است.
کالای انحصاری و شاخص ثروت
آیفون در ایران نه یک کالای رقابتی، بلکه یک کالای لوکس محسوب میشود که تقاضا برای آن، با وجود افزایش قیمت (و حتی به دلیل افزایش قیمت) نه تنها کاهش نمییابد بلکه شدیدتر میشود. در جوامعی که نابرابری اقتصادی و شکاف طبقاتی شدید است، افراد همواره به دنبال نمادهایی هستند که موقعیت خود را به سادگی و سریع به دیگران اعلام کنند. آیفون، به ویژه مدلهای پرو و پرومکس، با برچسب قیمتی بسیار بالا که معادل چندین برابر حداقل حقوق یک کارگر است، به سادهترین و دمدستترین نماد برای نمایش «دسترسی به دلار و ثروت» تبدیل شده است. آیفون به سرعت هویت «بالاشهر» و «مرفه» را منتقل میکند. از سوی دیگر محدودیتهای واردات و قوانین سختگیرانه رجیستری (ثبت گوشی در شبکه مخابراتی) که بهطور متناوب برای مدلهای جدید آیفون اعمال شده، عملاً این کالا را به یک میوه ممنوعه تبدیل کرده است. این موانع مصنوعی نه تنها تقاضا را کاهش نداد بلکه با ایجاد «کمیابی مصنوعی»، بر ارزش نمادین کالا افزود. هرچه دستیابی به کالا سختتر باشد، ارزش مصرفی آن (استفاده از سیستمعامل) در برابر ارزش نمادین آن (اثبات توانایی مالی برای دور زدن محدودیتها) رنگ میبازد.
حباب تورمی و حفظ ارزش دارایی
در اقتصادی که دائماً در معرض تورم شدید قرار دارد، بسیاری از مردم، خرید آیفون را نه یک هزینه، بلکه نوعی سرمایهگذاری کوتاهمدت یا حفظ ارزش دارایی (مانند طلا و دلار) میدانند. آیفون، برخلاف بسیاری از کالاهای دیجیتال دیگر، نرخ استهلاک پایینی داشته و حتی پس از یک سال استفاده، به دلیل نوسانات نرخ ارز، اغلب گرانتر از قیمت خرید اولیه به فروش میرسد.
دلایل جامعهشناختی؛ بازنمایی در فضای مجازی
تأثیر آیفون در فرهنگ ایرانی عمدتاً در پدیدههای مرتبط با نسل جوان و فضای مجازی متبلور میشود. فضای اینستاگرام و شبکههای اجتماعی ایرانی که مملو از محتوای لایفاستایل و تجملگرایانه است، آیفون را به یک ابزار ضروری برای تولید محتوا تبدیل کرده است. اینفلوئنسرها، چه ناآگاهانه و چه عامدانه، با نمایش مداوم پرچم اپل در ویدئوها و عکسهای خود، این پیام را به مخاطب منتقل میکنند که «موفقیت» و «زندگی خوب» با داشتن این برند گره خورده است. فراتر از جنبههای نمادین، آیفون یک تجربه کاربری باثبات، سریع و دارای اکوسیستم یکپارچه ارائه میدهد. در بازاری که پر از مدلهای متنوع و اغلب بیکیفیت اندرویدی (به خصوص مدلهای ارزان و میانرده) است، آیفون نماینده تضمین کیفیت و حداقل اصطکاک فنی است. این ثبات، برای کاربرانی که به دنبال ابزاری قابل اتکا برای کار و زندگی حرفهای هستند، جذابیت مضاعفی ایجاد میکند. در جامعهای که ابزارهای سنتی نمایش موفقیت (مانند شغل یا ثبات مالی) بهسختی قابل مشاهده هستند، کالاهای لوکس کوچک و قابل حمل، بهترین وسیله برای جبران این کمبود هستند. «آیفونیسم» نوعی تلاش برای تأیید اجتماعی و جبران کمبودهای هویتی است.
دلایل زیرساختی؛ برتری در غیاب رقیب
سیاستهای ضعیف در مدیریت واردات و عدم شفافیت در بازار گوشی، بهطور غیرمستقیم به تقویت جایگاه آیفون کمک کرده است. در حالی که سامسونگ، شیائومی و دیگر برندهای اندرویدی، بازارهای میانرده و اقتصادی را در اختیار دارند، در رده «فوق لوکس، هیچ برندی نتوانسته است به لحاظ فرهنگی و نمادین، جایگزین آیفون شود. مدلهای پرچمدار اندرویدی (مانند سری S سامسونگ) از نظر فنی رقیب آیفون هستند اما از نظر سرمایه نمادین که ریشه در انحصارطلبی برند اپل دارد، عقبتر هستند. همچنین به دلیل تحریمها و مشکلات دسترسی به برخی خدمات و اپلیکیشنهای گوگل، تجربه کاربری بسیاری از گوشیهای اندرویدی با چالش روبروست. اگرچه اپل نیز تحت تحریم است، اما کاربران حرفهایتر، راهحلهای موثری (مانند استفاده از حسابهای کاربری خارجی) برای دور زدن محدودیتهای اپاستور پیدا کردهاند که این خود به حس «فرادست بودن» کاربر آیفون میافزاید.
فروش قسطی و استقراض برای سرمایه اجتماعی
درک «تب آیفونیسم» بدون تحلیل نحوه تأمین مالی و دسترسی به این کالا در یک اقتصاد تورمی امکانپذیر نیست. با توجه به قیمت آیفونهای جدید که اغلب معادل چندین ماه حقوق یک کارمند متخصص است، سازوکارهای ویژهای برای حفظ تقاضا در این بازار شکل گرفته است. یکی از مهمترین عوامل در استمرار تقاضا، فروش اعتباری (قسطی) گسترده آیفون است. در شرایطی که نقدینگی بخش بزرگی از جامعه پایین است، فروشگاههای موبایل و پلتفرمهای واسطه مالی، با ارائه تسهیلات قسطی سنگین، امکان خرید آیفون را برای طیف وسیعتری از طبقه متوسط رو به بالا فراهم میکنند. این پدیده، یک ویژگی منحصربهفرد در ایران است: افراد برای خرید کالای لوکس مصرفی، استقراض سنگین میکنند. این رفتار نشان میدهد که برای بخشی از جامعه، «تملک آنی سرمایه اجتماعی» که با برند آیفون گره خورده است، بر هرگونه محاسبه منطقی هزینهای-فایدهای در کوتاهمدت ارجحیت دارد. آنها حاضرند برای نمایش «ثبات طبقاتی» خود، فشار مالی بلندمدت را تحمل کنند. در نتیجه، فروش قسطی آیفون، نفوذ فرهنگی این پدیده را به عمق بیشتری از جامعه تسری میدهد و مرزهای بین طبقه «واقعاً ثروتمند» و «وانمودکننده به ثروتمندی» را مخدوش میکند.
از تب تا واقعیت اجتماعی
تب آیفونیسم در ایران نه یک پدیده آماری، بلکه یک پدیده جامعهشناختی و اقتصادی است. سهم ۱۱.۳۳ درصدی iOS در بازار، نشاندهنده یک «حاشیه ثروتمند» است، اما نفوذ فرهنگی آن به دلیل عوامل زیر، به گستره جامعه تسری یافته است؛ در نهایت، آیفون در ایران تبدیل به یک آینه تمامنما از آرزوهای طبقاتی و نابرابریهای عمیق اجتماعی شده است. این محصول، نمادی است از تمایل بخشهایی از جامعه برای اتصال به استانداردهای جهانی و گریز از محدودیتهای محلی، حتی اگر این اتصال با هزینه گزاف و عبور از موانع متعدد همراه باشد.