حال بدِ دانشگاه ها!

0
84

مستوره نصیری روزنامه نگار: گروه اجتماعی: سر خط اخبار دانشگاه طی روزهای اخیر به اخراج و پایان کار اساتید ختم شده است، اغلب از مسائل و جزئیات اخبار اخراجیها گفته و نوشتهایم، اما اساتیدی که سرکار هستند و باید از ابتدای سال تحصیلی سر کلاسها حاضر شوند، این روزها چه حال و هوایی دارند؟ فضای دانشگاه برای آنها چطور بوده و خواهد بود؟

حسین آخانی عضو هیأت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران در این گفت‌وگو درباره اخراج اساتید، مشکلات موجود، فضای دانشگاه، سطح علمی دانشجویان و مهاجرت‌ها می‌گوید.

این گفتوگو را بخوانید:

آقای دکتر شما یکی از اساتید با سابقه دانشگاه تهران هستید، با توجه به این سابقه کاری نظرتان درباره اخراج‌های اخیر اساتید در این دانشگاه و البته سایر دانشگاه چیست و این مساله را چطور ارزیابی می‌کنید؟

البته به دلیل جایگاه شغلی اعتراف می‌کنم که نمی‌توانم همه واقعیت‌ها را آنطور که لازمه اطلاع رسانی حرفه‌ای و شفاف است، بگویم. من کلمه «خروج» را به جای «اخراج» انتخاب کرده‌ام که در برگیرنده مجموعه‌ای از اتفاقاتی است که منجر به اخراج رسمی (که اتفاقاً بسیار کم است)، حذف اداری و گزینشی، اشغال کردن جایگاه‌های هیئت علمی با سهمیه‌ها، محدودیت امکان استخدام، بی عدالتی در دادن بودجه و امکانات بخصوص به افراد مستقل، عدم برخورد و حتی حمایت از برخی متقلبان و مقاله سازان علمی سالهاست باعث خروج و یا حذف و دلسردی بسیاری از استعدادها از دانشگاه‌ها شده است. متاسفانه گزینش‌های عمومی تیغی است بر سر جامعه متخصص که به نظر من در خدمت غربی‌هاست. چون ما مفت مفت نیروهای خود را به آنها هدیه می‌کنیم. درست مانند ارتشی که سربازانش را به دشمن می‌بخشد!

استخدامها در ایران به چه شکل است؟

استخدام در دانشگاه‌های ایران یکی از خاص‌ترین‌ها در جهان است.

وارد شدن به آن بسیار سخت و اتفاقاً خارج شدنش هم سخت است. ضمن اینکه استخدام فرد غیر ایرانی عملاً غیر ممکن است، هموطنان نیز باید خودی بودن و یا بی‌خطر بودن خود با عبور از سه سد مهم اثبات کنند: خوشبختانه سد علمی برای افراد کم نفوذ و مستقل با بالاترین حد استاندارد اعمال می‌شود. مثلاً اگر افرادی چون مریم میرزاخانی متقاضی استخدام در دانشگاههای کشور بودند ممکن بود به دلیل کم بودن مقالات، شانسی برای استخدام و تبدیل وضعیت نداشته باشند.

سد دوم نفوذ استادان با سابقه است. با توجه به نبود بودجه و امکان استخدام همکار در آزمایشگاه‌های پژوهشی، تنها راه داشتن یک همکار همراه، جذب فردی نزدیک به استاد است. شکل گیری هسته‌های داخلی و حسادت‌ها در گروه‌ها و دانشکده‌ها، گاهی مرزهای حرفه‌ای و اخلاقی را به طور حیرت انگیزی جابجا می‌کنند. سد سوم سخت گیری‌های گزینشی است. در همان ابتدا مثلاً اگر خانمی با هنجارهای پوشش بسیار سختگیرانه (که در سالهای اخیر اغلب تازه استخدام شده‌ها حتی مجبور به پوشیدن چادر بودند) موافق نباشد در همان ابتدا حذف می‌شود. اگر هم کسی منتقد (چه سیاسی و چه حتی علمی) باشد، طبیعی است که شانس استخدامش بسیار پایین است. نتیجه این سه سد در یک کلام، استخدام افرادی بی خطر که نه مزاحم و رقیب جدی برای همکاران با سابقه باشند و نه منتقدی برای سیستم.

در این فضا، سطح علمی و پژوهش و ارتقای علمی چطور پیش میرود؟

رقابت در دانشگاه‌ها برای ارتقاء و تبدیل وضعیت همیشه بالاست. اما برای رقابت باید هم مقاله داشته باشی و هم بتوانی امتیازهای دیگر مانند پایان‌نامه‌های تحصیلات تکمیلی را کسب کنی. بودجه‌های پژوهشی به حدی شرم آور است که گاهی میزانش حتی برای من به عنوان استاد تمام بهترین دانشگاه کشور با 25 سال سابقه تولیدات علمی پیوسته به اندازه چند شب کار کردن در اسنپ هم نیست. بودجه‌های سازمانهایی مانند صندوق حمایت از پژوهشگران محدود و گاهی غیر عادلانه در فرایندهایی به ظاهر آکادمیک ولی با چند لایه نفوذ به افراد خاصی بیشتر می‌رسد.

اگر هم کارشان طول کشید استاد و یا دانشجو با تیغ اضافه سنوات چنان نقره داغ می‌شوند که فقط نمونه‌اش را در ایران می‌توان سراغ گرفت. واحد گرانت پژوهشی دانشگاه تهران در دو دهه اخیر همان 200 هزار تومان باقیمانده است! در حالیکه حقوق ما 100 برابر شده است!؟ این نوع رفتار با قشر تحصیل کرده تحقیر مطلق آنهاست. در حالیکه هزینه‌ها به حدی افزایش یافته و شدت تحریم‌ها به حدی بالاست که حتی برای من استاد امکان دریافت یک جلد کتاب از خارج عملاً ممکن نیست.

تجربه خودتان تاکنون چطور بوده؟ در این سالها چه سختیهایی را تحمل کردهاید؟

راستش من این روزها خیلی خیلی ناراحتم. اولاً هر کسی را تربیت کردم از ایران رفت. دوما دو دهه تلاش کردم تا ساخت باغ گیاهشناسی تهران را به عنوان یک خدمت ارزشمند برای کشور و دانشگاه راه اندازی کنم که علیرغم همه موافقت‌ها با آمدن دولت و شهرداری جدید عملاً شکست خورد. همین یک مورد باعث شد که 5 متخصصی که با من قرار بود این پروژه را آغاز کنند از ایران رفتند. در این دو دهه گذشته من بارها مجبور بودم برای خرید مواد مورد نیاز به خارج بیایم و با شرایط بسیار دردناک و ریسک بالا نیازهای پژوهشی و تحقیقات دانشجویانم را تأمین کنم. در حال حاضر این راهها هم دو سویه بسته شده است. طبیعی است که تحمل این فشار هم دانشجو را خُرد می‌کند و هم استاد را. کافی است بررسی کنید که اغلب فارغ التحصیلان آنقدر در دوران کار خود آزار می‌بینند که دیگر از دیدن دانشگاه و استادشان نه تنها خوشحال نمی‌شوند که برای آنها یادآور تلخترین دوران زندگیشان است.

در سال‌های اخیر نگاه امنیتی و فشار به دانشگاهیان ایرانی هم از طرف داخل و هم از طرف خارج به حدی افزایش یافته است که برای نمونه امکان بردن یک نمونه خاک برای تحقیق عملاً وجود ندارد. کشوری که کشتی کشتی خاکش و معادنش می‌رود و هزاران هکتار از مراتع و جنگل‌هایش می‌سوزد و یا با یک طوفان و یا سیل میلیاردها تن خاکش نابود می‌شود، اگر دانشجو و یا عضو هیئت علمی بخواهند طبق قانون حفاظت خاک، برای پژوهش درخواستی برای جابجایی چند گرم خاک و یا یک نمونه گیاه داشته باشند با آنها برخوردهای امنیتی سنگینی می‌شود که عملاً مجبور به کنار گذاشتن تحقیق خود می‌شوند. حتی انجام سفرهای علمی به داخل و خارج اغلب حساسیت این نهادها را سبب می‌شود.

فشارهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی شدن فضای دانشگاه چه آسیبهایی داشته؟

ناآرامی‌های سیاسی سال‌های 90، 98 و 1401 و تشدید فشارهای کشنده تحریم و تورم منجر به تحولات عمیقی در نسل جوان شد. شکست دولت روحانی در حل مشکلات اقتصادی و روابط بین الملل و یک دست شدن قدرت ضربه سختی به روح و روان جامعه زده و دلزدگی و نومیدی بخش مهمی از مردم، بخصوص قشر تحصیل کرده را سبب شده است.

در همین 2-3 سال اخیر بسیاری از همکاران دانشگاهی که حتی استخدام رسمی هم هستند، یا به دنبال یافتن فرصت‌های شغلی در خارج از کشورند و یا با درخواست بازنشستگی زودرس و مرخصی بدون حقوق بی سر و صدا از دانشگاه خارج می‌شوند. اگرچه آمار رسمی وجود ندارد، ولی در دانشگاه تهران نزدیک به 50 عضو هیئت علمی رفته‌اند و من خبر موثق دارم که چند برابر آنها در حال تدارک رفتن هستند. اعضای جوانتر هیئت علمی با حقوق ناچیز امکان تدوام زندگی و کار علمی ندارند و طبیعی است از این فرصتها بیشتر استفاده خواهند کرد. عملاً هیچ فارغ التحصیلی از دانشگاه‌های معتبر خارجی تمایل به برگشت به ایران ندارد و اگر هم گاهی این اتفاق می‌افتد دلایل دیگری دارد.

به عنوان آخرین سؤال، چه پیامی برای مسئولین دارید؟

تاکید می‌کنم که اوضاع دانشگاه‌ها خوب نیست، این روزها با هر همکاری حرف زدم حال و روزش از من بهتر نبود. اگر حاکمیت اقدام به حل مشکلات کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، بین المللی و محیط زیستی نکند، جامعه از وجود افراد مستعد و متخصص در بسیاری از زمینه‌ها محروم شده و این افت به نفع هیچ جریان سیاسی در ایران نیست. ما از مسئولین انتظار حمایت داریم نه اینکه امنیت شغلی و روانی متخصصانی که علیرغم همه مشکلات مانده‌اند را به خطر بیاندازند و با زبان‌های گزنده مرتب ما را تهدید کنند.

نتیجه این رفتار از دست دادن سرمایه‌های انسانی کشوری است که 4 دهه در مقابل انواع فشارها از جنگ و تحریم تا شرایط سخت محیط زیستی از خود مقاومت و خویشتن داری نشان داده است. بهره کشی ناپایدار از سرزمین نتیجه‌اش آسمان پر از گرد و خاک، خشکی دریاچه‌ها و رودخانه‌های چون ارومیه و بختگان و کارون، فرونشست زمین، کمبود منابع آبی و از هم گسیختگی طبیعی در شرایط سخت افزایش دمای کره زمین، چنان کشور را در گیر بحران کرده است که حل آنها از توان یک اقلیت کوچک و یک جناح سیاسی با نگاه سختگیرانه و شبه طالبانی به زندگی انسان‌ها در قرن 21 خارج است.

ما باید ارزش و احترام خانمهای عزیزی که اتفاقاً در دامن خانواده ایرانی و در دانشگاههای کشور رشد کرده‌اند را بدانیم. چه با حجاب و چه بی حجاب، آن‌ها سرمایه‌های ارزشمند تاریخ تمدنی کشور هستند و نباید کاری کنیم که از کشور بروند.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید