اینکه بچهها یک الی سه روز اول بازگشایی مدرسه دچار اضطراب شوند و بگویند «دوست ندارم بروم مدرسه» و یا با اکراه به مدرسه بروند، یا دوستی پیدا نکنند، کاملاً طبیعی است اما اگر والدین میبینند پس از سه روز اول مدرسه این مساله تکرار میشود، فرزند هنوز به مدرسه عادت نکرده است و این اکراه نسبت به مدرسه رفتن در حال تشدید است، باید برای رفع این اضطراب از روانشناسان متخصص کمک بگیرند.
در دو الی سه روز اول میتوان بنا را بر این گذاشت که فضای مدرسه برای کودک ابهام آمیز بوده است و از این رو اضطراب را تجربه میکند اما گاهی علیرغم گذر زمان به جای اینکه دانش آموز به مدرسه عادت و اضطرابش کاهش یابد، علائم و نشانگان جسمانی نظیر تب، دل درد و بی اشتهایی نیز اضافه میشود. این نشانهها اصلاً طبیعی نیست و والدین حتماً باید برای رفع این شرایط از متخصص کمک بگیرند.
اگر اضطراب بچه کلاس اولی به حدی بالاست که مادر یا پدر مجبور هستند سر کلاس همراه او بنشینند، حتماً باید برای رفع این اضطراب از روانشناس متخصص کمک گرفت، ممکن است بچهای اضطراب داشته باشد و مادر برای کاهش اضطراب او چند دقیقه بیرون در کلاس یا کنار دفتر مدرسه بایستد تا او آرام شود و به فرزند خود بگوید آرام باش و من چند دقیقه بیرون کلاس یا در حیاط مدرسه هستم تا آرامش پیدا کنی. یا مادر تا زنگ تفریح اول در حیاط مدرسه بماند و کودک زنگ تفریح مادر را ببیند و بعد به منزل برود.
این شرایط در چند روز اول مدرسه طبیعی است اما در عین حال نباید فراموش کرد باید آن را کاهش داد. یعنی اگر روز نخست مادر تا نیم ساعت اول در مدرسه میماند، کم کم این ساعت را کاهش دهد و به صفر برساند. از سوی دیگر اگر شرایط به حدی سخت است و بچه تا اندازهای اضطراب دارد که مادر مجبور است داخل کلاس درس همراه دانش آموز بماند، پیشنهاد دارم حتماً از یک روانشناس متخصص راهنمایی بگیرند چراکه در نهایت هدف ما از کاهش اضطراب بچهها این است که دانش آموز کم کم به سمت محیط مدرسه برود.
درواقع قرار نیست والدین بچه را مدرسه بگذارند و به او بگویند «خداحافظ، تو باید به این محیط عادت کنی»، قرار بر این است ما موجودی که برای بچه ترسناک است را کم کم به بچه نزدیک کنیم. برای مثال مادر میتواند کل روز اول و یا هفته اول را در مدرسه بماند و بعد این زمان را به نصف ساعت برساند. پس از آن همین ساعت را کاهش دهد و فقط با بچه تا دم در مدرسه همراهی کند. اینگونه بچهها کم کم با محیط مدرسه آشنا میشوند.
والدین نباید رفتار فرزندان خود در برابر رفتن به مدرسه را با یکدیگر قیاس کنند، بسیاری از بچهها از رفتن به مدرسه نمیترسند اما نباید فراموش کرد که بچهها با هم فرق دارند و والدین نباید فرزندان خود را با هم مقایسه کنند. بعضاً والدین به کودک خود میگویند «نگاه کن چقدر خواهر یا برادرت راحت به مدرسه رفت، چرا تو میترسی؟». بیان این جملات درست نیست چراکه بچهها با هم فرق میکنند و ممکن است یک فرزند مدرسه را دوست داشته باشد و فرزند دیگر اضطراب جدایی و حالت چسبندگی داشته باشد و مدرسه رفتن را دوست نداشته باشد، بنابراین فرزندان را نباید با هم مقایسه کرد.
نقش والدین در فرزندپروری بسیار پررنگ است، والدین باید نیم نگاهی هم به رفتار خود داشته باشند. اگر بچه اضطراب جدایی شدید دارد، نباید نقش والدین در این موضوع را فراموش کرد. یعنی طناب اضطراب جدایی دو طرفه است؛ یک طرف اضطراب جدایی والد وابستهای ایستاده است که گویی تنها سرمایه زندگی او فرزندش است بنابراین باید والدین هم این جدایی روانی را با بچهها تجربه کنند.