چالش اصلی سیاست خارجی ایران

0
98

هر زمان که حرفی و سخنی بر علیه تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران مطرح شده، واکنش ملت ایران بدون درنگ محکومیت آن، و حمایت از حدود و ثغور کشور و ایستادگی در برابر هر تهدیدی بوده است. فرقی نکرده و نمی‌کند که گوینده و یا صاحب آن نظر چه کس و یا کشور و قدرتی است، می‌خواهد ابرقدرتی باشد، یا مینی کشوری که با نفت و دلار در عرصه سیاست بازی می‌کند. نمونه تازه‌اش واکنش ایرانی‌ها به موضع گیری اخیر چین و بدنبال آن روسیه در مورد سه جزیره ایرانی خلیج فارس و یک کم دور جنگ هشت ساله عراق بعثی با ایران! در صحنه بین الملل مانند همهٔ صحنه‌ها، بازیگران به منافع خود می‌اندیشند و این یک اصل اساسی است که هر واحد سیاسی در سطح جهان باید حفظ، ارتقاء و نهادینه کردن منافع اش اولویت آن باشد. سیاست خارجی در صحنه بازی در روابط بین الملل بر این مبنا شکل می‌گیرد که حدود بازی تا کجاست، منافع ملّی یک طرف تا کجا امکان پیشروی دارد و در آن سوی بازی، طرف مقابل تا چه حد و تا کدام نقطه می‌تواند مطمئن باشد که می‌تواند به بازی ادامه دهد بدون این‌که  منافع اش تضییع شود. واقعیت‌های عرصه بین الملل حکم می‌کند که این مؤلفه‌ها را هم در خودمان و هم در نزد بازیگر و  یا بازیگران دیگر بشناسیم و با یافتن نقطه اشتراک، سعی در تطبیق آن‌ها با یکدیگر معطوف به کسب بیشترین منفعت نماییم.  نکته مهم دیگر در عرصه بین الملل، باور واقعی بودن همهٔ بازیگران است. با این نگاه حتی رژیم غیر مسئول اسرائیل (تعبیر کوفی عنان دبیرکل پیشین سازمان ملل)، دولت طالبان و همین‌طور آمریکا و انگلیس و… واقعی‌اند و نمی‌شود با نگاه آرمانی به آن‌ها نگاه کرد حتی اگر نخواهی و هر زمان دعا کنی سر به تن‌شان نباشد! منافع ملّی محدوده خاصی ندارد و به همین دلیل نمی‌توان بازیگر و یا بازیگرانی را در صحنه روابط بین الملل نادیده گرفت. موفق‌ترین بازیگران بین المللی آن‌هایی هستند که این روابط را می‌شناسند و برای  بازی خود در عرصه  بین الملل به عنوان محلی برای تعامل بین المللی چارچوب تعریف کرده‌اند و قادرند تهدیدها را برای تأمین منافع ملّی به فرصت تبدیل کنند و کار مهم‌تر آن‌ها نهادینه کردن این چارچوب‌هاست که اصل عمده و اساسی آن،  شناور بودن منطبق بر بازی دیگر بازیگران است.    سیاست خارجی ایران بویژه در بحث تمامیت ارضی و امنیت ملی همیشه از حمایت قوی مردمی برخوردار بوده است ولی این انتقاد در همهٔ دولت‌ها به تمام به آن وارد است که قادر نیست بواسطه ایدئولوژی زدگی و نگاه‌های حزبی و جناحی از مؤلفه‌های قدرت که ایران اغلب آن‌ها را به کمال دارد، در عرصه سیاست خارجی استفاده کند.اهداف سیاست خارجی باید برحسب منافع ملّی تعریف شوند و منافع ملّی بر حسب قدرت تعریف می‌شود. قدرت و منافع ملّی دو مفهوم اصلی و کلیدی است و در این میان آن‌چه مهم است، تفکیک بین «آن‌چه هست» و «آن‌چه باید باشد»، یعنی واقعیت و آرمان! می‌باشد. علمای سیاست خارجی از جمله مورگنتا هشت عامل اصلی را به عنوان زیر بنای قدرت ذکر کرده است: 1- موقعیت جغرافیایی 2- وجود منابع طبیعی 3- ظرفیت صنعتی 4- وضعیت آمادگی نظامی 5-جمعیت 6- خصوصیات ملّی 7- روحیه ملّی و  8 – کیفیت دیپلماسی.ایران با آن‌که از هشت عامل زیر بنایی قدرت، هفت عامل را حداقل در فاز منطقه‌ای در سطح بالا دارد، این نقد به آن وارد است که دیپلماسی آن طی دهه‌ها نتوانسته این مؤلفه‌های قدرت را بکار بگیرد و یک هژمونی پیش برنده مبتنی بر منافع ملّی داشته باشد و علت اصلی آن نیز نگاه آرمانی به جای واقع گرایی و حزب و جناح گرایی در همهٔ امور از جمله سیاست خارجی است.

 

 

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید