زینب اسماعیلی روزنامه نگار:گروه بین الملل: با کشیدهشدن بحران و درگیری بین اسرائیل و حزبالله و انجام عملیات موشکی از سوی ایران، حالا بسیاری از حوزهها منتظرند تا رفتار واکنشی اسرائیل را ببینند. در حالیکه برخی گمانههایی هم در این بین مطرح میشود، اتاقهای فکر نظامی و عملیاتی بهتر است همه سناریوها را بررسی کنند تا برای واکنش به آن آماده باشند. یکی از این سناریوها، آسیبرساندن به اسکلههای نفتی کشور است. در گفتوگو با هادی موسوی کارشناس حوزه انرژی به بررسی وضعیت بازار انرژی جهان و میزان وابستگی آن به نفت و گاز ایران پرداختیم. نقشی که بازیگرانی مانند چین و هند و روسیه در این بین ایفا میکنند اهمیت شایانی دارد.
این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
چقدر احتمال میدهید اسرائیل به اقدام موشکی ایران واکنش نشان دهد؟
شواهد و قرائن نشان میدهد که پاسخ حتمی است اما کیفیت پاسخ مشخص نیست. شاید مانند موارد مشابه به برخی تاسیسات حمله کند یا شخصیتها یا زیرساختها و حتی حمله سایبری. به نظر میرسد این پاسخ تحت تأثیر میزانی از تمایل اسرائیل به ادامه تنش است. چون هر واکنش اسرائیل با هر شدتی پاسخ ایران به همان میزان را برخواهد انگیخت. پاسخآنها به حمله موشکی ایران تعیینکننده سطح تنش و درگیری است. در شرایط فعلی فکر میکنم اسرائیل هیچ ابایی از افزایش تنش و ردکردن خطوط قرمز برای افزایش تنش در منطقه ندارد. برای همین ممکن است یک سلسله اقدامات در ابعاد مختلف سایبری، نظامی و امنیتی داشته باشد.
یکی از پارامترهای عمدتاً حساس در مسائل منطقه، موضوع نفت است. همانطور که در روزهای اخیر در مورد پاسخ اسرائیل به حمله موشکی ایران گمانه حمله به اسکلههای نفتی ایران مطرح شدهاست. طبق آمار و ارقام با توجه به شرایطی تحریمی ایران، میزان وابستگی امریکا و اروپا به نفت منطقه خاورمیانه چقدر است؟
در منطقه خاورمیانه و از مسیر تنگه هرمز 20 تا 30 درصد نفت جهانی عبور میکند که حول و هوش 20 تا 25 میلیون بشکه در روز است. امریکا طی سالهای اخیر تلاش کرده کمترین وابستگی را به نفت خلیج فارس داشتهباشد و عمده نفتی که الان امریکا وارد میکند علاوه بر میزان تولید زیادی که خودش انجام میدهد، عمده منابع نفتیاش از کانادا مکزیک و برزیل وارد میشود و مقدار کمی از عراق و عربستان که آنهم به راحتی برایش قابل جایگزین است. عمده نفت مورد نیاز امریکا از کشورهای امریکای شمالی و جنوبی وارد میشود و وابستگی امریکا به نفت خلیج فارس کم شدهاست. اما اتحادیه اروپا 500 تا 700 هزار بشکه در روز نفت از منطقه خلیجفارس دریافت میکند و برای آنها این منطقه اهمیت بیشتری دارد. همچنین در آسیا کشورهایی که واردات نفت از منطقه خلیج فارس خیلی برایشان تاثیرگذار است چین و هند است که بزرگترین واردکنندههای نفت در خلیج فارس هستند، همچنین ژاپن که واردات نفت از آسیا برایش اهمیت دارد. لذا هر اتفاقی در منطقه بیفتد بیشترین آسیب را هند و چین میبینند و در وهله بعد کشورهای اروپایی. امریکا خیلی در این مورد آسیب نمیبیند.
حمله احتمالی به منابع نفتی یا پالایشگاههای ایران چه آسیبها و خطراتی به نظر شما ایجاد میکند؟
طبیعتاً قیمت نفت در این شرایط افزایش قابل توجهی پیدا میکند. بازی بازیگران منطقهای مثل قطر و عربستان و … به ویژه اینکه مزیت نسبی مخفی بودن یا در اعماق بودن مراکز هستهای ایران را هم ندارد.
تاسیساست نفتی ایران چند وجه دارد؛ تاسیسات مرتبط با صادرات نفت یا تاسیسات پتروشیمی و تاسیسات پالایش و گاز. حمله به تاسیسات صادرات نفت مثل اتفاقاتی است که در زمان جنگ تحمیلی رخ داد که به پایانههای صادرات ما آسیب زد. اینگونه حملات حاکمیت ایران را تحت فشار قرار میدهد، چون صادرات کم میشود و درآمدهای ارزی کشور کاهش پیدا میکند. حمله به تاسیسات پالایشی و پتروشیمی مردم را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد که محصولات سوختی مثل بنزین و گازوئیل و موارد دیگری که مایحتاج بیشتر مردم است دچار خدشه میشود و تأثیر بیشتری روی مردم دارد.
بستگی دارد که هدف اسرائیل چه باشد و بخواهد صرفاً دولت و حاکمیت را تحت تأثیر قرار بدهد یا مردم را هم ناراضی کند و مشکلات اساسی برای مردم ایجاد کند. دو سناریوی متفاوت در این زمینه وجود دارد. اگر سناریوی اول و پایانههای صادارتی را هدف قرار دهند با توجه به اینکه سالها از صادرات نفت دور ماندیم و صادراتی که انجام میشود هم به صورت بازار سیاه انجام میشود من فکر نمیکنم تأثیر زیاد و طولانی مدتی روی قیمت نفت بگذارد. ممکن است تا حدود چند دلار در قیمت نفت شوک وارد شود، ولی بعد به حالت اولیه برمیگردد. چون کشور ما به دلیل وضعیتی که تحریمها برایش ایجاد کرده، بازیگر چندان تعیینکنندهای در عرصه جهانی نفت نیست. در صورتیکه توان صادراتی نفت ایران خدشهدار شود بستگی دارد واکنش ایران چه باشد. اگر ایران تنگه هرمز را ببندد طبعاً قیمت نفت جهش قابل توجهی خواهد داشت و اما از آنطرف به دلیل تهدیدی که سالها در مورد بستن تنگه هرمز از سوی ایران مطرح شد، تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس -از جمله ایران- طرحهایی برای صادرات نفت در شرایط بستهشدن تنگه هرمز اجرا کردند تا بتوانند بخشی از این توان صادراتی در تنگه هرمز را با روشهای جایگزین جبرانکنند. اما اگر مشکلی برای تنگه هرمز به وجود بیاید یک جهش تاثیرگذار در قیمت نفت ایجاد خواهد کرد. باید ببینیم که در آن زمان کشوری مثل عربستان و عراق چه نقشی در افزایش تولید نفت و کنترل بازار قیمت ایفا میکنند. با توجه به آمارهایی که الان داریم عربستان میتواند 700 یا 500 هزار بشکه نفتی که الان ایران در بازار جهانی ارائه میکند را میتواند جبران کند. بقیه کمبود را هم کشورهای دیگر میتوانند جبران کنند. در درازمدت اگر این کنش و واکنش بین ایران واسرائیل ادامه پیدا کند بازار میتواند برای خود مسیر تعادلی جایگزین کند. اگرچه حتماً در ابتدا یک شوک قیمتی خواهیم داشت.
پس به نوعی میتوان نتیجه گرفت جریان تندروی داخلی با طرح چند باره تهدید بستن تنگه هرمز عملاً این گزینه را سوزاندهاست؟ یا در عمل فکر میکند میتواند هنوز کارایی داشه باشد؟
به هرحال تنگه هرمز، اصلیترین گلوگاه انتقال نفت دنیا است و بستن آن حتماً شوک به بازار انرژی وارد خواهد کرد اما طرح چندباره بستن تنگه هرمز، باعث شد طرفهای مقابل به این صرافت بیفتند که راهکارهای جایگزین را مد نظر قرار بدهند. تکرار یک تهدید، از ارزش آن میکاهد مخصوصاً اینکه چنین تهدید بزرگی باشد.
نکتهای که در مورد جایگزینی نفت ایران توسط دیگر بازیگران حوزه نفتی گفتید مساله مهمی است. در فضای بازار انرژی ممکن است توان دیپلماسی بتواند عربستان و عراق و دیگر کشورهای صادرکننده نفت را متقاعد کند که در شرایط احتمالی بحران برای اسکلههای نفتی ایران، جایگزین نفت ایران نشوند؟ نظیر تحرکی که این روزها آقای عراقچی برای در اختیار ندادن فضای پروازی کشورهای منطقه در شرایط احتمالی اقدام اسرائیل، دارد. آیا چنین همکاری اکنون با ایران در حوزه انرژی وجود دارد؟
متاسفانه بخاطر تحریمها اثرگذاری ایران در بازار انرژی تقریباً از دست رفته است. زمانی ایران، یکی از دو رکن اساسی اوپک بود اما اکنون، چنین اثرگذاری وجود ندارد. مضافاً اینکه مشکلات داخلی در حوزه انرژی به قدری زیاد شده که فرصت تحرکات دیپلماتیک در حوزه انرژی را کم کردهاست. گرچه معمولاً همکاری مناسبی بین ایران و عراق در این حوزه وجود دارد لکن به هر حال تمام کشورها، منافع خود را در نظر میگیرند.
بازیگران فرامنطقهای در مواجهه با چنین وضعیتی به چه سمتی میروند؟ تحریک یا تلاش برای توقف آن؟
به نظر میرسد در این شرایط چین بزرگترین بازیگری است که باید وارد شود. بالاخره منطقه خلیجفارس بهعنوان اصلیترین منبع تأمین نفت و انرژی چین است. همچنین تأمین گاز هند از این منطقه خیلی زیاد است و این دو کشور اگر بخواهند نقش میانجی و کاهنده تنش را ایفا کنند بیشترین نفع یا ضرر را دارند. فکر نمیکنم امریکا و اروپا از تنشهای نفتی در خلیج فارس خیلی ابا کنند و بیشتر چین و در مرحله بعد هند ورود خواهد کرد.
حتی ممکن است امریکا به دلیل رقابتهای شدیدش با چین، از چنین تنشی استقبال کند؟
به نظرم آمریکا بخاطر مباحث انتخاباتی پیشرو و استراتژی کلان آمریکا در خاورمیانه علاقه به افزایش تنش داشته باشد. تحرکات دیپلماتیک افراد ذینفوذ وزارت خارجه آمریکا در لبنان و منطقه خلیج فارس موید این نکته است. اصرار بایدن به کنترل نتانیاهو هم تبدیل به یک بحث شخصی شده. از طرف دیگر تنش زیاد در خاورمیانه از نظر اقتصادی برای آمریکا مناسب نیست. افزایش تورم و افزایش نرخ سوخت در آمریکا در آستانه انتخابات، مطلوب آنها نیست. مضافاً اینکه این تنشها درآمد ارزی روسیه را افزایش خواهد داد.
روسیه هم رقیب جدی انرژی خاورمیانه است و خودش درگیر بحران تحریم و جنگ است. موضع مسکو چگونه خواهد بود؟
روسیه بهعنوان یک بازیگر جدی حتماً از این تنش نفتی استقبال میکند. چون در شرایط تنش نفتی در خاورمیانه، وابستگی نفتی هند و چین به روسیه افزایش پیدا میکند و قدرت چانهزنیاش افزایش مییابد. افزایش قیمت نفت موجب میشود که درآمد ارزی روسیه در شرایط تحریمی بیشتر شود همچنین تمرکزها از دور زدن تحریم روسیه و جنگ اوکراین در این مقطع کاهش پیدا میکند.