این نقش از آن جهت اهمیت بسیاری دارد که تحلیلگران و صاحب نظران منطقه غرب آسیا را منطقهای پرچالش و پیچیده میدانند که هیچ کس نمیتواند روی مسائل آن حساب صددرصدی باز کند و هر آن احتمال وقوع حادثهای ناخواسته و غیر مترقبه وجود دارد.
در اصطلاح می گویند خاورمیانه مانند اتوبانی است که شما هر قدر حواست را جمع و مقررات را رعایت کنی ممکن است رانندهای در مسیر مقابل و خلاف جهت حرکت و شما را غافلگیر کند.
در چنین وضعیتی ایران کشوری است که به امنیت و ثبات منطقه وفادار و سالها در جهت صیانت از منافع و امنیت آن ایستادگی کرده است. طبعاً این رویکرد موافق نظر قدرتهای بزرگ که رویای استیلای کامل بر این منطقه را در سر دارند خوشایند نبوده و تلاش میکنند به هر شکل ممکن عناصر قدرت ایران را کند و کم اثر سازند.
به عنوان نمونهای آشکار اگر به اهداف و برنامههای خبیثانه رژیم صهیونیستی که به نیابت و نمایندگی کشورهای غربی عمل میکند نظری بیاندازیم متوجه میشویم که مهمترین مانع موفقیت این موجود نامشرع برای سلطه بر منطقه، قدرت و ایستادگی با صلابت جمهوری اسلامی ایران است که همانند دژی محکم اجازه یکه تازی به آن رژیم جعلی و حامیانش را نمیدهد.
طبعاً رسالت و نقشی که ایران در چنین وضعیت حساس و خطرناکی برعهده دارد ساده و بدون مشکل نیست بلکه مدیریت این وضعیت نیاز به دوراندیشی و محاسبه گری ژرف و حکیمانه دارد تا بتوان یک جامعه با تنوع دیدگاهها و نگرشهای متنوع شهروندان را از این گرداب سهمناک به سلامت گذراند و هزینههای ناخواستهای بر کشور تحمیل نکرد.
یکی از مسائل و عناصر مهم بازیگری ایران در این دوره مهم، هدایت و سامان دادن به سیاست خارجی و تنظیم واقع بینانه مناسبات با کشورهای اثرگذار در منطقه و جهان است.
برای نیل به چنین مقصودی یکی از مؤلفههای مهم پیشبرد همزمان روابط با هر دو جبهه شرقی و غربی است. ایجاد موازنه و حفظ کشورهای کلیدی در هر دو مجموعه یاد شده از الزامات ایجاد تعادل و بهرهگیری مناسب و بموقع از ظرفیتهای هر بخش در مقابل دیگری است.
اگر دقت نظری کنیم حتی کشوری مانند روسیه نیز دوران آزمون و خطای سختی در طول تاریخ و خصوصاً در دهههای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشته است. این کشور ابتدا با تصور دستیابی به تفاهم با غرب با سرعت و سراسیمه بهسمت آمریکا و اروپا حرکت کرد که دستاوردی نصیبش نشد و برای مسکو مسلم شد که غرب به هیچ وجه یک روسیه قوی و مستقل را بر نمیتابد و تضعیف هر چه بیشتر و حتی فروپاشی آن را در سر دارد. آنچه در بحران اوکراین رخ داد در واقع نقطه برخورد این جبهه در نتیجه عدم امکان تفاهم در عرصه گفتوگو و دیپلماسی بود.
در این زمینه مطالب بسیاری وجود دارد اما در یک برآورد کلی میتوان کشورهای بسیاری همچون چین، هند، ترکیه، عربستان سعودی، امارات و حتی همین جمهوری آذربایجان را مثال زد که در مسیر تنوع و تکثر در شرکای خارجی و به اصطلاح قرار ندادن همه تخم مرغهای خود در سبد یک یا چند کشور محدود حرکت میکنند.
ایران به همان دلایلی که کشورهای یادشده در تحلیل خود به آن رسیدهاند و همچنین به دلیل ماهیت نظام سیاسی و انقلاب اسلامی باید سیاست تنوع در مناسبات و موازنه سازی بین قدرتها و همکاری توامان با همه آنان را دنبال کند و طبعاً این رویکرد منطقی است که ظرفیتهای خوبی برای سیاست خارجی کشور ایجاد میکند.
در این راستا سفر آقای رئیس جمهور به تاجیکستان و روسیه و عقد قراردادهای راهبردی با آنان و همزمان گفتوگوی مسئولین دیپلماسی با کشورهای اروپائی در ژنو در دستور کار است و طبعاً مجموعه اینها در راستای وزین کردن قدرت دیپلماسی در برابر آمریکای دوران ترامپ انجام میشود که منطق رفتاری خود را داراست.
البته در کنار اینها باید به توان و قدرت ایران نیز باور داشت و در دام و تله جنگ روانی و رسانهای دشمن قرار نگرفت که امروزه بیش از هر زمان درصدد برهم زدن نظم فکری و سامانه محاسباتی کشور عمل میکنند. باید قبول کرد که ایران توانمندی گستردهای در اختیار دارد که جبهه مقابل به اشکال گوناگون درصدد وارونه سازی و غیرواقعی و حتی تهدید انگاری آن برای مردم ایران هستند که هوشیاری و دقت نظر زیادی را طلب میکند.