مشق دیوانگی در مذاکره با ترامپ!

0
26

سعید یزدانی کارشناس سیاسی: دونالد ترامپ رییس‌جمهور آمریکا، با دو شخصیت متفاوت و غیر قابل پیش بینی در عرصه‌های سیاسی اکران شده است. ترامپ اول، رییس‌جمهوری اپورتونیست اقتصادی بود که کل جهان را یک کارگاه اقتصادی و دفتر تجاری خودش می‌دید و از گفتار و کردار عجیب و غریب برای درآمد بیشتر ابایی نداشت. او در همین راستا و با تفکر مرکانتیلیستی، عربستان را گاو شیرده نامید و شرکت‌های بزرگی همچون جی‌ام سی، کوکاکولا، شرکت‌های بزرگ تولید سلاح و مهمات و خودروسازان آمریکایی را برای یک نبرد اقتصادی با رقبایشان، تجهیز و پشتیبانی می‌کرد و حتی جریان وال استریت را چنان یک ویترین اقتصادی برای دنیای آن روز به نمایش گذاشت.

اما ترامپ دوم، ترامپ متفاوتی است؛ رفتارهای سیاسی آن برای همنوعانش در دنیا غریب، برای هم حزبی‌هایش تحریک آمیز، برای خاورمیانه غیر قابل قرائت، برای حزب مخالف یک تفکر پوپولیستی و عوام فریبانه، برای روسیه یک فرصت غیرقابل پیش‌بینی، برای چین بسیار خطرناک و تهدید آمیز در قالب یک رقیب بی‌رحم و فاقد عقلانیت، برای اوکراین یک پدربزرگ بداخلاق و برای اتحادیه اروپا یک طناز سیاسی است.

اما او برای ایران چگونه کاراکتری را به نمایش می‌گذارد؟ ترامپ دوم یک جمهوریخواه بداخلاق کینه توز است که با رویکرد حمله به ایران و پایان کابوس آمریکا وارد کاخ سفید شد تا انتقام ذهن مغشوش خود را از ایران و ایرانیان بگیرد. ترامپی که فکر می‌کند ایران برای ترور او نقشه کشیده و از از یک ترور نافرجام توسط ایرانیان جان سالم به در برده است. او در ابتدای پیروزی‌اش در انتخابات، منشور حاکمیت تاجگذاری خودش را تدوین و بر صفحه تلویزیون با کراوات قرمز ظاهر شد و با وقاحت اعلام کرد گرینلند در دل اروپا باید به آمریکا الحاق شود و تحت قیمومیت آمریکا اداره شود. همچنین افزود که کانادا بخشی از سرزمین و یکی از ایالت‌های آمریکاست، جنک اوکراین را باید تمام شده تلقی کرد و معادن اوکراین باید در اختیار آمریکا قرار گیرد و زلنسکی باید برود و در ادامه اولین چراغ سبز دوستی را برای روسیه روشن کرد.

ترامپ برخلاف روسای جمهور پیشین آمریکا، یک رقابت و یک جهالت و سبقت جویی با اروپا را استارت زد و ریاض را بعنوان مرکز دیپلماسی خاورمیانه و صلح روسیه و اوکراین معرفی کرد. تحقق همه این اتفاقات نیاز به یک دیپلماسی و مناسبات سیاسی عالمانه و عاقلانه دارد در حالیکه دیپلماسی امروز آمریکا از بحران عقلانیت رنج می‌برد و تابع احساسات و تصمیمات یک نفر است و اغلب دیپلمات‌های آمریکا توان مخالفت با آن را ندارند. سنا و پارلمان آمریکا نیز تحت تأثیر همین یک نفر است و متاسفانه در مسأله ایران، پارلمان و سنای آمریکا نیز یک گام جلوتر از رییس‌جمهور آنارشیست آمریکا پیش می‌روند.

مسأله مذاکره ایران چه مستقیم یا غیرمستقیم دارای مجهولات گوناگون و متعددی است و متغیرهای آن دائم در حال جابجایی است. در این مسیر، شعاع دایره سیاست آمریکا تابع نیروی گریز از مرکز دیپلماسی آن است و مرکز این دایره یک رییس‌جمهور تندخو و آنارشیست با تفکر امپراطوری نظامی و اقتصادی قرار دارد که خودش را مرکز عالم می‌داند. اما اکنون پیرامون مذاکره با ایران، عجیب‌ترین اتفاق در حال وقوع است؛ ترامپ بمب افکن های فوق مدرن را در چهار هزار کیلومتری ایران مستقر می‌کند، اسکادران خودش را در بیخ گوش ایران تجهیز می‌کند، کشورهای همسایه را برای میانجیگری معرفی می‌کند و در نهایت برای ایران در رسانه‌های داخلی و خارجی خط و نشان می‌کشد.

از سوی دیگر اما به دنبال میانجی برای مذاکره با ایران است و برای ایران نامه می‌نویسد و محل مذاکرات را مشخص می‌کند ولیکن از دنیا می‌خواهد ایران را تحریم کنند. همچنین همکاری با ایران را خط قرمز خود می‌داند و از کشورهای دیگر می‌خواهد که ایران را فراموش کنند در غیر این صورت با مجازات شدید آمریکا مواجه خواهند شد!

اما این رفتار پارادوکسیکال وی از کجا نشأت می‌گیرد؟ آیا این مدل مذاکره برای دنیای سیاست یک مدل مقبول است؟ آیا مذاکره نیاز به اسکادران و بمب افکن دارد؟ آیا می‌توان با یک انسان چند شخصیتی مذاکره مستقیم کرد و آیا می‌توان به نتایج مذاکرات با او خوشبین بود؟ بر کسی پوشیده نیست که مذاکرات دیپلماتیک باید در یک بستر عقلانی با موضوع مشخص و با کارشناسان صاحب نظر و تئوری پردازان سیاسی انجام پذیرد تا از روایی و پایایی لازم برخوردار باشد و بتوان درتاریخ یک کشور برای همیشه به آن استناد کرد و در سایه آن به آرامش رسید.

اما حالا این شرایط مذاکره یک شرایط مبتنی بر زور است و نتایج آن نیز از پیش تعیین شده است. اگر ایران در چنین شرایطی وارد مذاکره شود کار بسیار سختی در پیش دارد و اگر هم وارد مذاکره نشود شرایط بدتر می‌شود و ایران دچار بحران‌های متعددی می‌شود که چه بسا سایه شوم جنگ نیز بر سر ایران سنگینی کند.

به اعتقاد من، ایران باید به دنبال مذاکره باشد و با ذکاوت، شرایط مذاکره را تغییر دهد و از زیرکترین انسان‌ها برای رسیدن به نتایج مطلوب بهره گیرد و بهترین‌ها را از همه جریان‌های سیاسی وارد مذاکره کند و مذاکره حزبی نکند. در چنین شرایطی هم محیط و هم شرایط بازی تغییر خواهد کرد و هم به قول آقای ظریف به یک توافق برد برد خواهیم رسید.

ارسال دیدگاه

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید