نیما نوربخش- روزنامه نگار: بازار سرمایه ایران، بازاری است که نبض اقتصاد کشور در آن میتپد. برای بسیاری، بورس تنها مجموعهای از اعداد و نمودارهای پرنوسان است اما حقیقت این است که بورس، بزرگترین کارگاه توسعه فردی و اقتصادی برای هر ایرانی است. این بازار، نه یک قمار بلکه یک دانشگاه عملی است که اگر با دانش و صبر واردش بشویم، میتواند نقشه راه ما برای ساختن آینده مالی امنی باشد. این گزارش، نه یک توصیه خرید و فروش، بلکه سفری است به داستانهای واقعی مردمی که با قلبهایشان و نه فقط با پولشان، در این بازار سرمایهگذاری کردند و آموختند که چگونه از آشفتگی، نظم بسازند و از تردید، اطمینان بسازند. اینها قصههایی هستند برای کسانی که باور دارند ایرانیان شایسته بهترینها هستند و بورس ایران، ابزاری قدرتمند برای تحقق این شایستگی است.
داستان آقای پاشا: «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی»
به گزارش «نقش اقتصاد»، بازار سرمایه در ایران به دلیل ساختار اقتصاد کلان، تورم مزمن و تحولات ژئوپلیتیکی، ذاتاً دارای نوسانات شدید دورهای است. این نوسانات، دشمن اصلی سرمایهگذاران خرد محسوب میشوند. داستان آقای پاشا، نمونهای از غلبه صبر و اراده بر احساسات در بازار است. آقای پاشا، بازنشسته فرهنگی با حقوقی که کفاف زندگیاش را به سختی میداد، در سال 1392 با تمام پساندازش که حدود 5 میلیون تومان میشد وارد بورس شد. او در آن دوره شاهد خروج بسیاری از سرمایههای مردم به دلیل ترس از آینده بود. توصیهای که شنید این بود: «هر روز صبح چای بخور و پای سهمی که خریدی ننشین.» او کم کم نماد این اصل شد. وقتی بازار در رکود فرو میرفت و اطرافیانش با داد و فریاد از ضرر میگفتند، آقای پاشا نمازش را میخواند و چای صبحانهاش را با آرامش مینوشید. او به جای نگاه کردن به قیمت روزانه، به جایگاه شرکت در اقتصاد ایران نگاه میکرد. چرا؟ چون او به «ارزش ذاتی» اعتقاد داشت. برای آقای پاشا، سهم یک کاغذ با قیمت متغیر نبود بلکه تکهای مالکیت در یک واحد تولیدی بود که محصول یا خدمتی واقعی به جامعه ارائه میداد. آقای پاشا در ابتدا سرمایهاش را در بانک میگذاشت اما به مرور با افزایش تورم، ارزش واقعی پولش کاهش مییافت. او فهمید که ریسک سکون، بزرگتر از ریسک نوسان است، به شرطی که افق دید، بلندمدت باشد. محاسبات آقای پاشا بر اساس اصول مالی بنیادی استوار بود، نه تکنیکال کوتاهمدت. او اعتراف میکند که در ابتدا چند بار به خاطر شنیدن شایعهای، سهمی را فروخت و اندکی سود کرد اما در همان زمان سودهای بزرگتر را از دست داد. این تجربهها او را به این نتیجه رساند: «هرگاه من بر اساس هیجان فروختم، بازار مرا تنبیه کرد. هرگاه بر اساس طمع، سهمی را زود فروختم، بازار مرا جریمه کرد. سود اصلی در نوسانگیری نیست، بلکه در همراهی با رشدهای بنیادی است.» آقای پاشا به ما یک درس میدهد: «صبر، بزرگترین دارایی یک سهامدار خرد است». بازار ایران نوسان دارد اما شرکتهای بزرگ و مولد، در بلندمدت همیشه مسیر صعودی خود را پیدا میکنند. صبر باعث میشود که بتوانید به طور مداوم داراییهای خوب را با تخفیف (قیمت پایینتر از ارزش ذاتی) خریداری کنید. آنچه خواندید داستانی بود از نقش صبر و سرمایهگذاری بلندمدت در بورس از نگاه آقای پاشا.
داستان خانم پارمیس: «کار نیکو کردن از پر کردن است»
در بازارهای مالی، دانش همچون سپر قدرتمندی در برابر ترس و طمع است. دکتر پارمیس، نمونهای از سرمایهگذارانی است که موفقیت خود را مدیون تبدیل دانش تخصصی به بینش مالی میداند. او مهندس شیمی بود که ناگهان متوجه شد دانش فنی او میتواند در تحلیل گزارشهای مالی شرکتهای دارویی و پتروشیمی کلید موفقیتش باشد. او برخلاف دوستانش که منتظر سیگنالهای شبکههای اجتماعی بودند، وقتش را صرف مطالعه صورتهای مالی و سود و زیان کرد. یک روز شایعهای پخش شد که یک شرکت پتروشیمی بزرگ (که دکتر پارمیس سالها گزارشهای فصلی آن را بررسی میکرد) به دلیل تحریمها یا مشکلات عملیاتی ورشکسته شده است. همه شروع به فروش کردند و قیمت سهم به شدت افت کرد. دکتر پارمیس با استفاده از گزارش سه ماهه رسمی و همچنین تماس با کارشناسان فنی در آن صنعت متوجه شد که مشکل فنی موقتی بوده و شرکت در حال انعقاد یک قرارداد بزرگ صادراتی است که در گزارشهای رسمی هنوز اعلام نشده بود اما نشانههایی از آن در سفارشات مواد اولیه مشهود بود. او با خونسردی، نقدینگی خود را به کار گرفت و سهم خرید. در عرض 6 ماه، قیمت سهمی که دیگران آن را مرده میدانستند، دو برابر شد. درس دکتر پارمیس به ما این بود: «شایعهها آب گلآلود بازار هستند که تریدرهای کوتاهمدت برای شکار طعمههای وحشتزده استفاده میکنند.» سرمایهگذاری موفق، مانند یک تحقیق علمی است. وقتی شما فرآیندها، محصولات و مدیریت یک شرکت را بفهمید، دیگر نیازی به گوش دادن به زمزمهها ندارید. دانش، حاشیه امن شماست. دکتر پارمیس با تحلیل بنیادی میداند چه زمانی قیمتها فراتر از انتظارات سودآوری بلندمدت هستند. خانم پارمیس به ما آموخت که موفقیت تصادفی نیست بلکه نتیجهٔ تمرین، کسب دانش و ممارست است. آنچه خواندید داستانی بود از نقش دانش، تجربه و قدرت تحلیل در بورس از نگاه خانم پارمیس.
داستان آقای پدرام: «حق گرفتنی است، دادنی نیست»
به گزارش «نقش اقتصاد»، سرمایهگذاری در بورس تنها خرید دارایی نیست بلکه پذیرش مالکیت مشترک است. بسیاری از سرمایهگذاران خرد این بخش از مسئولیت خود را نادیده میگیرند و خود را صرفاً خریدار میبینند نه مالک. پدرام اما این دیدگاه را تغییر داد. او کارمند سادهای بود که با سختی، پسانداز ازدواجش را در قالب سهام عدالت (که اغلب در شرکتهای بزرگ دولتی سرمایهگذاری شده بودند) وارد بازار کرده بود. او همیشه احساس میکرد که شرکتهای بزرگ، منافع سهامداران خرد را نادیده میگیرند و مدیریت ارشد تنها به فکر منافع خود و سهامداران عمده است. پدرام فهمید که طبق قانون تجارت و دستورالعملهای سازمان بورس، او به عنوان یک سهامدار (هرچند کوچک) حق رأی دارد و از طریق مجامع میتواند در سرنوشت شرکت سهیم باشد. ماجرای او درباره مجمع عمومی سالیانه شنیدنی است. اما داستان چه بود؟ هیئت مدیره مصوبهای را پیشنهاد داده بود که طبق آن، حق حضور اعضای هیئت مدیره در مجامع بعدی را به یک جلسه در سال محدود میکرد اما در عین حال، پاداشهای غیرنقدی قابل توجهی برای آنها در نظر گرفته شده بود که تحلیل پدرام نشان میداد این پاداشها با عملکرد کلی شرکت متناسب نیستند. پدرام با مطالعه اساسنامه شرکت و با کمک مشاورههای آنلاین سواد مالی متوجه شد که تصویب این پاداشها اگرچه طبق آییننامه داخلی مجاز است اما مغایر با روح قوانین حمایت از سهامداران خرد در زمینه تناسب پاداش با عملکرد کلی است. پدرام در مجمع عمومی با استفاده از حق قانونی طرح سؤال، اقدام به پرسیدن سؤالاتی کرد که کاملاً مستند به گزارشهای سال مالی قبل بود. او نپرسید «چرا پاداش زیاد است؟» بلکه پرسید: «با توجه به کاهش 20 درصدی سود خالص عملیاتی شرکت در سال مالی گذشته نسبت به پیشبینی ارائه شده در مجمع قبل، درخواست میشود شفافسازی دقیقی در خصوص نسبت پاداش هیئت مدیره به بازده حقوق صاحبان سهام ارائه گردد.» این اقدام کوچک باعث شد که توجه ناظر سازمان بورس و سایر سهامداران بزرگ به این نقیصه جلب شود. شرکت مجبور به ارائه توضیحات مفصل شد و در نهایت، تحت فشار افکار عمومی و نظارتی با رأی سهامداران خرد، بخشی از پاداش غیرنقدی تعدیل شد و ساختار شفافتری را در پیش گرفت. پدرام یک درس به ما داد: «شما مالک بخشی از این کسب و کار هستید. بیتفاوتی برابر با واگذاری قدرت شماست.» بورس فقط خریدن نیست بلکه مدیریت فعالانه منافع شما از طریق آگاهی از حقوق قانونیتان است و شفافیت نتیجه فشار آگاهانه سهامداران است. آنچه خواندید داستانی بود از نقش آگاهی، مسئولیتپذیری و شفافیت در بورس از نگاه آقای پدرام.
جمعبندی: اقتصاد ما ساخته دست ماست
بازار بورس ایران، آینهای است از تواناییهای اقتصادی ملت ما. این بازار، یک بستر ذهنی است که در آن سه اصل «صبر» (آقای پاشا)، «دانش» (دکتر پارمیس) و «آگاهی از حقوق» (پدرام)، سه ستون اصلی ثروتآفرینی هستند. بازار سرمایه برای موفقیت، نیازمند اصلاح رفتار است، نه صرفاً تغییر پورتفوی. سرمایهگذار موفق، شکارچی نوسان نیست بلکه کشاورزی است که بذر شرکتهای باکیفیت را در زمین مناسب با قیمت معقول میکارد و منتظر برداشت میماند. با کنار گذاشتن نگاه هیجانی و پذیرش نقش خود به عنوان یک سرمایهگذار مسئولیتپذیر، میتوانیم نه تنها آینده مالی خود بلکه مسیر توسعه اقتصادی کشور را نیز با اطمینان ترسیم کنیم. بورس، فرصتی است برای همه ایرانیان که سازنده آینده باشند نه صرفاً مصرفکننده منابع. این میراث مشترک ماست که باید با آگاهی و مسئولیتپذیری، آن را حفظ و توسعه دهیم.




