حمید ابوطالبی-مشاور سیاسی دولت دوازدهم: چنانچه رئیسجمهور پزشکیان دغدغهٔ ملی دارد، باید در کوتاهمدت با تدوین «برنامهای چندساله و حداقلی» کشور را، که در شنزار فاجعه زیستمحیطی و ابربحرانهای اقتصادی فرو میرود، نجات دهد. در یکسال و اندی گذشته، رئیسجمهور پزشکیان ــ بهگواه گفتار و مواضعش ــ عملاً بنیانهای حکمرانی را تضعیف کرده است. سخنانی که با عنوان «صداقت با مردم» بیان میشود؛ اما در عمل به تضعیف اقتدار قانونی دولت، بیانگیزهسازی مدیریت ملی، گسترش هراس در حکمرانی، بیبرنامگی فراگیر، ادارهٔ جزیرهای کشور، شکلگیری فدرالیسم پنهان، نابودی طرحهای ملی، و بیاعتمادی کامل مردم انجامیده است.
ایشان به جای حل مشکلات، با این سخنان، بار آنها را بر دوش مردم نهاده و با القای حس ناتوانی، کشور را دچار «بحران ناکارآمدی قدرت» کرده است؛ یعنی ناتوانی ساختار سیاسی در تبدیل اقتدار قانونی به کنش مؤثر. تازهترین نمونهها، سخنان وی درباره مقصر بودن مجلس و دولت در تورم، جیرهبندی آب پایتخت و تخلیهٔ تهران از آذرماه، پیشنهاد کاهش نیروی انسانیِ نهاد ریاستجمهوری از 4000 نفر به 400 نفر توسط مردم! و… است.
رئیسِ جمهوری، که از وعدههای انتخاباتی خود ــ بهویژه در زمینه تحریمهای بینالمللی، و بازگشت اخیر ایران به ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد در دوران وی ــ هم چشم پوشیده و از تعهداتی که شخصاً بر عهده گرفته بود نیز فاصله گرفته است. اِشکال اصلی در این الگوی فکری و مدیریتی، دلیلآوری نادرست برای پوشاندن واقعیتها از طریق هراسآفرینیِ ملی است؛ روشی که بیش از آنکه راهی برای اصلاح باشد، ابزاری برای انحراف افکار عمومی از حقیقت و سلب مسئولیت از خویش است.
در جریان انتخابات، رئیسجمهور، تحریمها را بزرگترین معضل ملی و عامل فروپاشی اقتصاد معرفی میکرد؛ اما امروز میکوشد از نقش تحریمها هیچ سخنی نگفته و عملاً آنها را کمرنگ نشان دهد و نابسامانی اقتصادی را به اختلافات سیاسی، مدیریت جزیرهای، بیمیلی کارشناسان به همکاری، یا بزرگی ساختار دولت نسبت دهد. سخنان اخیر او در کردستان، نه تنها اوج این بیبرنامگی، بلکه نشانه آشکار فقدان درک راهبردی از اقتدار ملی بود.
در همین حال، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، اعلام کرده «آماده اقدام برای لغو تحریمهای ایران» است؛ تحریمهایی که اکنون، در واقع، «فقط برای هیچ» برقرار ماندهاند. زیرا در کوتاهمدت: نه تأسیسات هستهای و نه غنیسازی در هر سطحی از صفر تا صد، به علت تخریب وسیع، قابل بهرهبرداری بوده و منفعت ملموسی برای ملت دارد؛ نه مقاومت منطقهای توان نقشآفرینی گذشته را داراست؛ و نه در وضعیت «نه جنگ و نه صلح» میتوان اقتصاد ملی را سامان داد. در چنین شرایطی، چنانچه رئیسجمهور پزشکیان دغدغهٔ ملی دارد، باید در کوتاهمدت با تدوین «برنامهای چندساله و حداقلی» کشور را، که در شنزار فاجعه زیستمحیطی و ابربحرانهای اقتصادی فرو میرود، نجات دهد.
برای این منظور، چند اقدام فوری ضروری است:
الف) مردم فروپاشی اقتصاد و محیط زیست و ناکارآمدی را با چشم خود میبینند؛ لذا هرگونه سخنپردازی و دلیلآوری دربارهٔ ناکارآمدی دولت در اداره کشور و رشد و استواری تورم، فقر، فساد و فرونشست زمین وفق اقدامات دولت باید متوقف شود، و رئیسجمهور شخصاً بر اجرای این امر نظارت کند.
ب) جامعه پس از چهاردهه، به مرحلهٔ اشباع و بیتفاوتی رسیده است؛ در چنین وضعی، به جای «شعار وفاق»، باید «آیندهای حداقلی و ممکن» برای مردم پیشنهاد و بازسازی اعتماد ملی تضمین شود.
ج) اقتداردولت باید بازسازی گردد؛ و یک «برنامهٔ ملی چندسالهٔ حداقلی» میان همهٔ نهادها مورد تفاهم قرار گیرد.
د) رئیسجمهور باید شخصاً به صحنه آمده و به دور از هراس، مسئولیت آغاز گفتوگو با دولت ترامپ را بر عهده گیرد؛ زیرا در وضعیت «هیچ»، تنها دیپلماسی میتواند به گامی واقعی برای رفع تحریمها و رهایی مردم از فشار اقتصادی بینجامد.
ه) بازسازی محیط زیست و احیای اقتصاد ملی باید اولویت مطلق کشور باشد؛ با رفع تحریمها میتوان در یک بازهٔ چندساله کوتاهمدت، دستکم از بدتر شدن وضعیت جلوگیری کرد.
وظیفه ملی دولت در این مرحله – که نه شرایط توسعه کشور فراهم است و نه دولت توانایی آن را دارا است – توقف روند تخریب، حل مشکلات بنیانی، بازسازی روابط خارجی، بازگرداندن حداقلی از ثبات، و جلوگیری از فروریزی نهایی اعتماد عمومی است. در شرایط کنونی، سیاست رئالیستی یعنی فهم و پذیرش واقعیتها، پیش از آنکه واقعیتها خود را بهسختی و با هزینه سرسامآور تحمیل کنند.




