مظاهر گودرزی روزنامه نگار: گروه اجتماعی: زلزله قطعاً یکی از ترسناکترین حوادث غیرمترقبهای است که بشر تجربه کرده، ترسی که با همه پیشرفتهای گسترده هنوز راهی برای گریز از آن پیدا نشده است. نقاط مختلفی از ایران بارها با زلزله دچار آسیبهای جدی شده است این وسط اما کابوس بزرگ همچنان زلزله تهران است.
زلزلهای که تا 7 ریشتر پیشبینی شده، آن هم برای شهری با جمعیت میلیونی که اسیر ساخت و سازهای بیرویه هم بوده است، حتماً به همین خاطر است که استاد پژوهشکده زلزلهشناسی میگوید: «درباره سوانح طبیعی در ایران ما مسئلهای مهمتر از زلزله تهران نداریم. یعنی اگر مسائل مهم را ترتیببندی کنیم و انواع آنها را بنویسیم، به عنوان سانحه، وقوع زلزله شدید در تهران در اولین درجه اهمیت قرار میگیرد.» در ادامه گفتگو با این استاد شناخته شده زلزله شناسی را میخوانید:
به خاطر اهمیت پایتخت بودن و بحث تراکم جمعیت، صحبت درباره زلزله احتمالی تهران اهمیت بیشتری از وقوع زلزله در بعضی مناطق ایران دارد. بزرگترین ترس و دغدغه شما از زلزله تهران چیست؟
ترس به معنی وحشت شخصی، باید بگویم خیلی با آن روبهرو نیستم چون به صورت دائمی در این مفهوم حضور دارم. به عنوان نگرانی عمده، دو موضوع مطرح است. این که ابعاد موضوع چیست. اخیراً مطرح شد که نباید انتظار زلزله بزرگ در تهران داشته باشیم.
موضوع این است که درباره سوانح طبیعی در ایران ما مسئلهای مهمتر از زلزله تهران نداریم. یعنی اگر مسائل مهم را ترتیببندی کنیم و انواع آنها را بنویسیم، به عنوان سانحه، وقوع زلزله شدید در تهران در اولین درجه اهمیت قرار میگیرد.
وقتی میگویید شدید، یعنی چند ریشتر؟
زلزله شدید استاندارد دارد که بالاتر از 6 است.
زلزله بین 5 تا 6 ریشتر برای تهران خطر ندارد؟
چرا خطر دارد و میتواند موجب آسیب شود اما به نظر نمیرسد خیلی آسیب بزرگی میزند. زلزله بزرگتر از 6 در محدوده شهر یا پیرامون محدوده شهری را زلزله بزرگ میگوییم. وقتی شما با مسئله بزرگی مانند زلزله تهران مواجهید، این مسئله شخصی نیست. مسئله افراد نیست. یک مسئله اجتماعی است و بخش مهمی از اجتماع را درگیر میکند.
با درک درست مسئله زلزله تهران، یک همکاری و تداوم همکاری باید ایجاد شود. توجه به سوانح در کشورهایی مانند ما، فصلی و نوبهای و مربوط به زمان حادثه است. در ترکیه و مراکش و الجزایر و کشورهای در حال توسعه همینطور است. حتی کشورهایی که توانمندی مالی بالایی مانند عربستان و مالزی دارند، از لحاظ فرهنگی همینطور هستند.
شما الان چه صحبتی دارید که مسئولان را به فکر وادارد زلزله تهران چیزی نیست که پشت گوش انداخت؟
من با آمار لرزهخیزی مدام کار میکنم. آخرین آنالیزی که داشتم این است که به نوعی نگاه کردن کاتالوگ تاریخی در محدوده تهران، رسیدم. سال 320 قبل از میلاد، زلزله تاریخی در ری اتفاق افتاد که ثبت شده است. تا امروز این زلزلهها را نگاه کردم و نتیجه جالبی حاصل شد. این نتیجه ادامه آن کنجکاوی است که آیا زلزله 7 ریشتری در تهران خواهیم داشت یا نه.
در سال 743 میلادی یک گزارش زلزله در تهران داریم و بعد در 955 میلادی هم گزارش زلزله دیگری داریم. آن زمان که ریشتر را نمیشناختند که سنجش بزرگای زلزله کنند و فقط گزارش میدادند.
چرا اینقدر زلزله در تهران میآید؟ دلیلش میزانی از تغییر شکل پوسته زمین است که بخشی از انرژی آن به صورت لرزهای آزاد میشود. این خیلی طبیعی است و هیچ دلیل و علت جانبی در آن نیست. بخش مداخله انسانی بحث دیگری است. یک تغییر شکل طبیعی در زمین عامل زلزله است. یک قطعه چوب را خم کنید، بعد از مدتی خرده شکستگی در چوب میبینید که صدا میکند. اگر نشنوید، تعجب میکنید. ماهیت فیزیکی چوب اقتضا میکند بشکند. زمین همینطور است. به آن فشارهایی وارد میشود که زلزله از کوچک تا بزرگ از 4 تا بزرگتر از 7 ریشتر به وجود میآید. این رخدادها با هم توازن دارد. به نسبت بزرگای 4 اگر 20 زلزله در طی 10 سال در اطراف تهران داشته باشید، انتظار دارید متناسب با آن زلزلههایی با بزرگای 5 و 6 و 7 رخ بدهد. البته بازههای طولانیتری دارد. یک توازن برقرار است و حساب و کتابی دارد.
این توازن در حساب و کتاب تهران به کجا رسید؟
از حدود 2500 سال پیش تاکنون، ما ثبت تاریخی زلزلهها را در تهران داریم. تمدن در این منطقه پیوسته بوده است. تا امروز این زلزلهها دارای توازن است. حاصل بررسیهای من میگوید نمیتوانیم بگوییم در تهران و اطراف آن زلزله با بزرگای 7 نخواهیم داشت. یک حساب و کتابی برقرار است که بر اساس آن، باید زلزله رخ دهد. بحث دوست داشتن یا نداشتن ما نیست. متناسب با تغییر شکل پوسته زمین، تعدادی زلزله 4 ریشتری داریم و متناسب با آن زلزلههای 5 ریشتری هم داریم. در محدوده شهر تهران، این تناسب برقرار است. آخرین زلزله تهران 1830 میلادی بوده است. محدوده دوره بازگشت را تا 200 کیلومتری تهران بررسی کردهاند. بر اساس آن مثلاً میگویند در این شعاع، هر 200 سال یک زمین لرزه 7 باید اتفاق بیفتد. این شعاع یعنی تا 100 کیلومتری پیرامون مناطق شهری تهران.
پس نیمی از مسیر تهران به قزوین در این محدوده است؟
بله، در این پنجره نظم و توازن لرزه خیزی برقرار است و برای تعدادی از زلزلههای کوچک، زلزله بزرگ داریم.
با این تفاسیر جاهایی وجود دارد که مراکز زلزلهشناسی پوشش ندهند؟ مثلاً در ایران، ممکن است مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران یا پژوهشگاه شما اطلاعات برخی مکانها را پوشش ندهد؟
نه، در کل کره زمین همه جا پوشش داده میشود اما بعضی جاها پوشش کمتر است. مثلاً در شرق و جنوب شرق ایران، موسسه ژئو فیزیک دانشگاه تهران، ایستگاه ندارد. ولی پژوهشگاه زلزله ایستگاه دارد. در چابهار و زاهدان و آن مناطق، پژوهشگاه زلزله ایستگاه دارد.
اگر شاخص ما خبرها باشد، در برخی از مناطق ایران، اخبار زلزله را بیشتر میشناسیم. کدام استانهای ما زلزله خیزترند؟
لرزهخیزترین جای ایران بندرعباس و گسل هرمزگان است. تقریباً همیشه بیشترین گزارشها را از آنجا داریم. دلیلش هم تغییر بیشتر در آن منطقه است. جزیره قشم، بندر چارک، شمال بندرعباس، بندرعباس، بندر لنگ و آن منطقه است. در برخی جاها زلزله خیلی کمتر داریم. گزارش زلزله در آبادان و خرمشهر کمتر داریم. آبادان و بندرعباس در جنوب ایران هستند ولی خبر زلزله از بندرعباس را خیلی میشنوید ولی از آبادان کمتر میشنوید. برخی جاها زلزله زیادی ندارند ولی اخبار زلزله در آنجا پوشش و پایش گستردهای دارد. مثلاً در تهران چون پرجمعیتترین منطقه کشور است و مرکز ایران شمرده میشود، پایش و رصد گستردهای اتفاق میافتد. بنابراین زلزلههای کوچک در تهران گزارش و به سرعت اعلام میشوند. برخی مناطق در همسایگی شبکههای گسترده هستند، مانند خوی در استان آذربایجان غربی، در جوار شبکه گسترده ترکیه است که از 20 سال پیش شبکه گستردهای را ایجاد کرده است. این منطقه ترکیب شبکه ایران و ترکیه را دارد و پایش را بیشتر میکند.
مثلاً اگر زلزلهای به بزرگای 2 ریشتر در هر جای ایران اتفاق بیفتد، اگر ایستگاه لرزهنگاری نباشد، شما اخبار آن را دریافت نمیکنید. ولی در خوی، این زلزلهها هم ثبت میشود.
همچنین یک پروتکل داریم که میگوید باید لرزه توسط 3 تا 5 ایستگاه ثبت شود تا خبر آن به صورت عمومی منتشر شود. حالا فرض کنیم در یک ایستگاه زلزله ثبت شد ولی ایستگاههای دیگر دور هستند و مثلاً 200 کیلومتر فاصله دارند. حالا یک زلزله آمده و مردم حس کردهاند ولی فقط یک ایستگاه در محل بوده و آن را ثبت کرده است. تراکم جمعیتی زلزله 2.9 را ثبت کرده است و در یک ایستگاه ثبت شده ولی گزارش نشده است. این ابهام را ایجاد میکند که چرا مردم زلزله را حس کردند ولی گزارش نشده است.
در واقع وجود مردم و «در معرض قرار گرفتن» بالاتر احساس زلزله هم عامل دیگری است. مثلاً در فاصله 500 کیلومتری بین بندرعباس و کرمان، یک نقطه مهم جمعیتی وجود دارد که آن هم «بم» است. در 5 دی ماه 1382 که امثال بیستمین سالگرد آن واقعه است، زلزله در همان نقطه رخ داد. از 100 هزار نفر جمعیت، یک سوم از بین رفتند. اگر فرض کنید آن زلزله 20 کیلومتر آن طرفتر اتفاق افتاده بود، شاید 100 نفر هم کشته نمیشدند.
ما استان یا منطقهای در ایران داریم که گسل فعال نداشته باشد؟
گسلهایی داریم که در عهد حاضر زمینشناسی فعالیت زیادی نشان ندادند. از طرفی تقسیمبندی استانی هم ربطی به زمین ندارد. در یک منطقه نسبتاً با وسعت کمی از زنجان تا سمنان که جنوبش به قم میرسد، 6 استان داریم. همین وسعت را به جنوب شرق ایران ببرید، این محدوده در بخشی از استان سیستان و بلوچستان جا میشود. استانهای البرز و قم ما بسیار کم وسعت هستند ولی کرمان و سیستان و بلوچستان بسیار وسیع هستند. بنابراین بعضی جاها با گسلهای فعال بیشتری مشخص میشوند ولی بعضی جاها گسلهای فعال کمتر است. مثلاً در منطقه اصفهان، گسلهای فعال قابل مشاهده با رخ نمودن در سطح، کمتر هستند از گسلهای منطقه تبریز. ولی همان منطقه اصفهان هم بیلرزه نیست.