سپیده کلارستاقی- زنگ خطر کمبود «متخصصان مادر» برای آینده نظام سلامت در ایران به صدا درآمده است و و بیم آن میرود که بیمارستانها در آیندهای نزدیک با بحران نیروی انسانی مواجه شوند. در روزهای گذشته دکتر علی جعفریان، قائممقام وزیر بهداشت، با اشاره به وضعیت ظرفیتهای خالی در رشتههای دستیاری به ایسنا گفته بود: «در سال 1403 بیش از 1600 صندلی دستیاری در دانشگاههای کشور خالی مانده است. در رشته بیهوشی، از 440 ظرفیت فقط 110 رزیدنت جذب شد و 130 صندلی بدون دانشجو باقی ماند. همچنین بیش از 80 درصد صندلیهای رشته طب اورژانس نیز پر نشد و از 400 ظرفیت، تنها 38 نفر وارد این رشته شدند.» وی گفت: «صرفاً افزایش ظرفیت کمکی به رفع مشکل نمیکند، چرا که بسیاری از رشتههای تخصصی جذابیت و انگیزه کافی برای انتخاب دانشجویان ندارند.» از سوی دیگر بابک شکارچی، معاون فنی و نظارت سازمان نظام پزشکی کشور نیز هشدار داده است: «در رشتههایی نظیر بیهوشی و طب اورژانس با بحران جدی مواجهیم. بیهوشی پایه هر بیمارستان است و هر اقدام درمانی در بیمارستان به این رشته وابسته است. کمبود متخصص بیهوشی میتواند کل ساختار خدمات بیمارستانی را مختل کند.» به گزارش «نقش اقتصاد»، با این تفاصیل پیداست که در سالهای اخیر، عدم تمایل و گرایش دانشجویان و دستیاران پزشکی به انتخاب رشتههای تخصصی پایه و رشتههای اورژانسی حیاتی به یک چالش جدی برای نظام سلامت ایران تبدیل شده است. رشتههایی مانند داخلی، اطفال، بیهوشی، طب اورژانس و جراحی عمومی که ستونهای اصلی هر بیمارستان و نظام درمانی محسوب میشوند، با کمبود متقاضی مواجه شدهاند، در حالی که تقاضا برای رشتههای پردرآمد و کماسترستر در اوج قرار دارد. این روند نه تنها کیفیت خدمات درمانی را تهدید میکند بلکه میتواند به بحرانی در ارائه خدمات پایه و اورژانسی در آینده منجر شود. رشتههای داخلی و اطفال ستون سلامت عمومی و مدیریت بیماریهای مزمن و مراقبت همگانیاند و نقش حیاتی در نظام ارجاع و آموزش دارند. اما این روزها کاهش تمایل داوطلبان تخصص به این رشتهها، مهاجرت به حوزههای پرجاذبهتر و یا خروج از کشور موحجب شدهاند که کل ساختار خدمات بیمارستانی در ایران را مختل کنند. اما کاهش اقبال به رشتههای مادر ناشی از مجموعهای از عوامل ساختاری، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی است. مشکل صرفاً مالی نیست بلکه ترکیب درآمد، کیفیت زندگی، فرصت رشد حرفهای و پرستیژ اجتماعی سازنده ترجیحات دانشجویان است. دلایل اصلی این بیمیلی را میتوان در سه دسته کلان اقتصادی، فشار کاری و ریسک حرفهای طبقهبندی کرد.
اصل اقتصادی حاکم: نابرابری در بازده سرمایهگذاری
به گزارش «نقش اقتصاد»، تصمیم یک دانشجوی پزشکی برای انتخاب رشته تخصصی، در درجه اول یک تصمیم اقتصادی بر اساس بازده سرمایهگذاری، زمان، انرژی و سالهای طولانی تحصیل و طرح است. رشتههای مادر (اطفال، داخلی، بیهوشی) معمولاً به 10 تا 12 سال تحصیل پس از دیپلم نیاز دارند. در مقایسه، پزشکان جوان مشاهده میکنند که همین میزان سرمایهگذاری زمانی و فکری، در رشتههای پرطرفدار (مانند پوست، چشم، ارتوپدی و زیرشاخههای جراحی زیبایی) بازده مالی به مراتب بالاتر و سریعتری دارد. همچنین پزشکان در رشتههای اورژانسی و مادر، سختی کار، استرس و مسئولیت بالاتری را متحمل میشوند، اما در بسیاری موارد، درآمد پایه یا سقف درآمدی آنها به طور قابل توجهی پایینتر از متخصصانی است که ساعات کار کمتر و ریسک پایینتری دارند. این عدم تناسب، انگیزه اقتصادی را به صفر میرساند. بنابراین مهمترین عامل در انحراف پزشکان جوان از رشتههای مادر، ناهماهنگی درآمد و عدم جذابیت مالی این تخصصها در مقایسه با سایر رشتهها است. همچنین تعرفههای خدمات درمانی، بهویژه در بخش دولتی که بار اصلی ارائه خدمات تخصصی مادر را بر عهده دارد، اغلب با سختی کار و اهمیت حیاتی این تخصصها تناسب ندارد.
نظام تعرفهگذاری و سرکوب مالی
نظام تعرفهگذاری دولتی مهمترین اهرم سرکوب مالی برای رشتههای مادر به شمار میرود. در ایران، بخش اعظم خدمات رشتههای مادر (مانند ویزیتهای طولانی داخلی و اطفال یا مراقبتهای ویژه بیهوشی) تحت پوشش بیمهها و با تعرفههای دولتی انجام میشود. این تعرفهها اغلب بسیار پایینتر از هزینه واقعی خدمات و زمان صرف شده است. اما رشتههایی که خدمات آنها ماهیت عمل و پروسیجر دارد (مانند تزریقات زیبایی، لیزر، جراحیهای اختیاری) کمتر تحت کنترل تعرفههای دولتی هستند و نرخگذاری در آنها آزادانهتر صورت میگیرد و درآمد نجومیتری را به همراه دارد. این در حالی است که درآمد متخصص داخلی یا اطفال عمدتاً بر پایه ویزیت و بستری است که سقف درآمدی پایینتری دارد.
عدم امنیت مالی در دوران طرح و تخصص
شرایط مالی در دوران طرح و دستیاری، عامل دلسردکننده دیگری است که مستقیماً بر انتخاب رشته تأثیر میگذارد. دستیاران تخصصی در رشتههای مادر، با وجود حجم بالای شیفتها و ساعات کاری طاقتفرسا، حقوق و مزایای بسیار پایینی دریافت میکنند که اغلب کفاف هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ را نمیدهد. این وضعیت، انگیزه تحصیل در رشتههایی با دوره دستیاری سختتر (مانند داخلی و جراحی عمومی) را از بین میبرد. از سوی دیگر فارغالتحصیلان رشتههای مادر برای گذراندن طرح اجباری باید به مناطق محروم بروند. اگرچه این طرح درآمدی را تأمین میکند، اما محدودیتهای جغرافیایی، دوری از خانواده و عدم وجود امکانات علمی کافی، در کنار درآمدی که هنوز با انتظار آنها از یک متخصص فاصله دارد، به عنوان یک عامل منفی در نظر گرفته میشود.
فشار کاری سنگین و فرسودگی شغلی
رشتههای مادر و اورژانسی ذاتاً سخت، پرمسئولیت و نیازمند حضور طولانیمدت هستند که تعادل بین کار و زندگی را به شدت مختل میکند. متخصصان داخلی، اطفال، بیهوشی و طب اورژانس اغلب با شیفتهای شبانه پرتعداد، پاسخگویی 24 ساعته و استرس بالای کاری درگیر هستند. در تخصصهایی مانند بیهوشی و طب اورژانس، هر لحظه با جان بیمار سروکار دارند و کوچکترین خطا میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد. این سطح بالای استرس و بار روانی، به فرسودگی شغلی سریع منجر میشود. با کاهش متقاضیان، بار کاری متخصصان موجود افزایش یافته و این چرخه معیوب فشار کاری را تشدید میکند.
پیامدهای احتمالی و راهکارهای پیشنهادی
ناگفته مبرهن است اگر این روند ادامه یابد، نظام سلامت کشور با کمبود فزاینده متخصص در پایههای حیاتی پزشکی روبهرو خواهد شد. از جمله پیامدهای احتمالی این بحران را میتوان در مواردی چون کاهش دسترسی مردم به خدمات تخصصی پایه و افزایش زمان انتظار برای درمان، افت کیفیت خدمات اورژانسی و مراقبتهای ویژه و افزایش فشار و فرسودگی بر متخصصان باقیمانده و افزایش احتمال مهاجرت آنها مشاهده کرد. حل این چالش نیازمند مداخلات جدی در سیاستهای آموزشی و اقتصادی است. اصلاح نظام تعرفهگذاری، ایجاد مشوقهای غیرمالی و بهبود محیط کار میتواند تا حدود بسیاری بر حل این چالش تاثیرگذار باشد. بنابراین افزایش قابل توجه تعرفههای رشتههای مادر و اورژانسی برای ایجاد جذابیت مالی متعادل در کنار کاهش ساعات کار طرح اجباری، فراهم کردن امکانات رفاهی و تسهیلات خاص برای دستیاران و متخصصان این رشتهها به همراه تقویت حمایتهای حقوقی از متخصصان و کاهش بار روانی و استرس محیط کار، بهویژه در بخشهای اورژانس و مراقبتهای ویژه میتواند در تسهیل این مسیر برای دانشجویان و متخصصان کمک شایانی داشته باشد.
سخن آخر
در مجموع به گفته مسئولان، بیمیلی دانشجویان به انتخاب رشتههای مادرپزشکی نشان میدهد اگر چارهاندیشی جدی صورت نگیرد، نظام سلامت کشور در آیندهای نزدیک با کمبود متخصصان حیاتی مواجه خواهد شد؛ مشکلی که ارائه خدمات درمانی را در آینده و در شرایط اورژانسی دچار چالش خواهد کرد. بر همین اساس لازم است با چارهاندیشی و ایجاد جذابیت، انگیزه ورود به رشتههای حیاتی پزشکی را تسهیل کرد. تا زمانی که نظام سلامت نتواند یک بسته تشویقی اقتصادی قوی برای رشتههای مادر تعریف کند، این بحران ادامه خواهد یافت. بدون مداخله مستقیم در اقتصاد انتخاب رشته، سلامت آتی جامعه با چالشهای جدی در تأمین نیروی متخصص پایه مواجه خواهد شد.




