نعیم نوربخش: بحران ناترازی گاز در ایران دیگر یک چالش مقطعی نیست، بلکه به یک معضل ساختاری تبدیل شده است که هر ساله با آغاز فصل سرد، اقتصاد کشور را فلج میکند. دولت برای تأمین گرمایش 75 درصد مصرف گاز بخش خانگی، ناچار است شیر گاز حیاتی را به روی صنایع تولیدی، نیروگاهها و بازارهای صادراتی ببندد. این مدیریت اضطراری نه تنها خسارتهای جبرانناپذیری به تولید میزند، بلکه بر اساس آمارها، سالانه یک صورتحساب پنهان 21 میلیارد دلاری را به اقتصاد ملی تحمیل میکند؛ رقمی که عمدتاً هزینه فرصتهای از دست رفته است. این گزارش خلاصهوار، تبعات کلیدی، دلایل ساختاری و راهکارهای آن را تحلیل میکند.
ریشهیابی بحران؛ مصرف خانگی، متهم اصلی
چرایی اصلی ناترازی در ایران، نه در کمبود مطلق منابع، بلکه در الگوی مصرف و عدم بهینهسازی است. ایران یکی از بزرگترین دارندگان ذخایر گازی جهان است، اما میزان مصرف سرانه آن به دلیل قیمتگذاری یارانهای و ناکارآمدی تجهیزات، جزو بالاترینها در دنیا محسوب میشود. آمارها نشان میدهد در فصل سرد، حدود 75 درصد کل گاز مصرفی کشور به بخش خانگی و تجاری اختصاص دارد. در واقع قیمت گاز برای مصرفکنندگان خانگی (به ویژه در پلههای پایین مصرف) تقریباً رایگان است. این قیمتگذاری، هرگونه انگیزه برای صرفهجویی و بهینهسازی مصرف را از بین برده است. از سوی دیگر بخش قابل توجهی از سیستمهای گرمایشی خانهها و ساختمانها (به ویژه در بافتهای قدیمیتر) فرسوده و دارای راندمان بسیار پایین هستند. به دلیل عدم وجود مشوقهای مالی، مالکان تمایلی به تعویض یا عایقبندی ساختمانها ندارند. مصرفکنندگان به دلیل تصور فراوانی منابع و رایگان بودن انرژی، به مصرف بیرویه و بیش از حد استاندارد عادت کردهاند.
چرایی ناترازی گاز
حدود 75% مصرف گاز ایران در فصول سرد مربوط به بخش خانگی است؛ اوج مصرف زمستانی بهطور ساختاری فشار شدیدی بر عرضه وارد میکند. ضمن اینکه توسعه صنایع گازیبر، جمعیت و مصرف خانگی بدون هماهنگی کافی با افزایش تولید و زیرساخت رخ داده است. همچنین کندی توسعه میدانها، افت فشار در برخی میادین، مشکلات فنّی و سرمایهگذاری ناکافی در مراحل توسعه باعث کاهش توان تولید شده است. از سوی دیگر سیاستهای قیمتگذاری و یارانهها مصرف را تشویق و سیگنالهای سرمایهگذاری بهینه را مخدوش کردهاند؛ همچنین عدم تفکیک قیمتی بین فصلها و بخشها بهرهوری را کاهش داده است. در این میان محدودیتهای بینالمللی در تأمین تجهیزات، سرمایه و فناوری توسعه میدانها را کند کرده و نبود برنامههای مؤثر صرفهجویی و تشویق به مدیریت مصرف در فصل اوج، مشکل را تشدید میکند.
تبعات نجومی؛ صورتحساب 21 میلیارد دلاری
برای جبران کسری روزانه 175 میلیون متر مکعب گاز در زمستان گذشته، دولت ناچار به اجرای سیاستهای انقباضی در تأمین سوخت صنایع شده است. هزینههای تحمیل شده این تصمیمات، که مجموعاً به 21 میلیارد دلار در سال میرسد، ابعاد فاجعهآمیز ناترازی را نشان میدهد. این مدیریت اضطراری، یک صورتحساب پنهان، اما نجومی برای کشور به همراه دارد؛ 21 میلیارد دلار در سال. این رقم، هزینه فرصتی است که اقتصاد ایران برای گرم نگه داشتن خانههایی میپردازد که اغلب با تجهیزات ناکارآمد و فرسوده گرم میشوند. این هزینهها حدوداً شامل 2 میلیارد دلار خسارت به تولید صنعتی، 3 میلیارد دلار درآمدهای از دست رفته صادراتی، 11 میلیارد دلار هزینه اضافی برای سوزاندن سوختهای مایع در نیروگاهها و 5 میلیارد دلار در اثر عدم تزریق گاز به میادین نفتی است.
آثار جانبی و غیرقابل جبران
جدای از ارقام نجومی بالا، ناترازی گاز تبعات اجتماعی و زیستمحیطی دیگری نیز به همراه دارد. تشدید آلودگی هوا از جمله عوارض آن است. جایگزینی گاز با مازوت در نیروگاهها، کیفیت هوای کلانشهرها را در فصل سرما به وضعیتی بحرانی میرساند و هزینههای درمانی ناشی از بیماریهای تنفسی را افزایش میدهد. همچنین بیاعتمادی شرکای خارجی نیز بر این دامنه افزوده است. محدود کردن صادرات گاز به تعهدات بینالمللی آسیب میزند و ایران را به عنوان تأمینکننده غیرقابل اطمینان معرفی میکند که این امر، جذب سرمایهگذاری خارجی در بخش انرژی را با مشکل مواجه میسازد. از سوی دیگر کاهش تولید و تأمین نامنظم مواد اولیه در صنایع، هزینههای تولید را برای کارخانهها بالا میبرد و این تورم نهایتاً به مصرفکننده منتقل میشود.
تبعات اقتصادی و صنعتی
از جمله تبعات اقتصادی ناترازی گاز در کشور را میتوان کاهش تولید و تعطیلی مقطعی صنایع دانست. قطعی یا محدودیت خوراک گاز باعث کاهش ظرفیت تولید در صنایع انرژیبر همچون فولاد، پتروشیمی و سیمان میشود که به زیان مستقیم تولید و زنجیره تأمین منجر میگردد. این مسئله همچنین موجب کاهش تولید داخلی و محدودیت صدور گاز و محصولات پتروشیمی شده و درآمدهای ارزی را کاهش میدهد. از سوی دیگر استفاده از گازوئیل، مازوت یا سایر سوختهای مایع هزینه تولید برق را افزایش داده و آلودگی را تشدید میکند و در آخر تکرار ناترازیها ریسک سرمایهگذاری در بخشهای وابسته به گاز را بالا برده و برنامههای توسعهای را کند میکند.
از مدیریت اضطراری تا اصلاح ساختاری
بحران 21 میلیارد دلاری ناترازی گاز نشان میدهد که سیاست «گرم نگهداشتن خانهها به هر قیمت» دیگر مقرون به صرفه نیست. اقتصاد ایران هزینهای نجومی را میپردازد تا شهروندان خود را تشویق به مصرف ناکارآمد کند. ناترازی گاز در ایران پدیدهای چندبعدی است که ریشه در ترکیب الگوی مصرف فصلی، کمبود سرمایهگذاری در تولید و زیرساخت، سیاستهای قیمتی و مدیریت ناکافی دارد. راه برونرفت از این بحران، مدیریت فصلی اضطراری نیست، بلکه نیازمند اصلاحات ساختاری شجاعانه است. مواردی چون اصلاح هوشمندانه قیمتگذاری، سرمایهگذاری در بهینهسازی و توسعه تولید از جمله این اصلاحات میتواند باشد. بنابراین حذف تدریجی یارانههای پنهان و اجرای پلکانی تعرفهها بهگونهای که پرمصرفها هزینه واقعی گاز را بپردازند، در حالی که الگوی مصرف بهینه همچنان از یارانه بهرهمند باشد و تزریق منابع مالی به پروژههای عایقبندی ساختمانها و تعویض سیستمهای گرمایشی فرسوده با راندمان بالا میتواند به این امر کمک کند. همچنین در بلندمدت، افزایش تولید گاز از میادین مشترک و تمرکز بر توسعه فازهای جدید، تنها راهی است که میتواند همزمان نیاز صنایع، نیروگاهها و بخش خانگی را بدون تحمیل هزینههای فرصت سنگین تأمین کند و تابآوری شبکه گاز را افزایش دهد.




