نیما نوربخش-روزنامه نگار: آلودگی هوا دیگر یک پدیده فصلی یا یک خبر گذرا نیست؛ این یک بحران ملی است که نفس کشور را در سینه حبس کرده است. در میان هیاهوی توسعه شهری و موتورهای پرشتاب اقتصاد، یک دشمن نامرئی و بیصدا در حال ویرانی زیرساختهای سلامت و توان اقتصادی ایران است. شهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان و به ویژه اهواز، مدتهاست که با سایه سنگین ذرات معلق دست و پنجه نرم میکنند. این معضل، محصول ترکیبی از عوامل متعدد است: تمرکز صنعتی، فرسودگی ناوگان حمل و نقل، ضعف در مدیریت منابع انرژی و کمبود بارشهای جوی که وظیفه تطهیر آسمان را بر عهده دارند. اما هزینه واقعی این مدیریت ناکارآمد، در آمارهای جانکاه سلامت عمومی منعکس میشود. چنان که دکتر علیرضا رئیسی معاون وزارت بهداشت در تشریح نتایج تازهترین گزارش ملی آلودگی هوا گفت: «در راستای اجرای ماده 22 آییننامه فنی موضوع ماده 2 قانون هوای پاک، وزارت بهداشت همهساله تخمین هزینههای مستقیم آلودگی هوا در خصوص بیماریها و مرگومیرهای منتسب به آن را به تفکیک آلایندههای معیار و شهرهای دارای اولویت کشور منتشر میکند. برآوردهای انجامشده نشان میدهد در سال 1403 حدود 58 هزار و 975 مورد مرگ در کشور منتسب به مواجهه با ذرات معلق کمتر از 2.5 میکرون بوده که معادل 161 مرگ در روز و حدود 7 مرگ در هر ساعت است.»
مرگ و میر خاموش
اگر قرار باشد با یک عدد، عمق فاجعه را فریاد بزنیم، آن عدد «مرگ و میر» است. آمارها نشان میدهند که آلودگی هوا، به ویژه ذرات ریز، یکی از بزرگترین قاتلان خاموش در ایران محسوب میشود. تحلیلهای مرتبط با دادههای اخیر، گویای آن است که این آلایندهها مسئول مرگ دهها هزار نفر در سال هستند. برای مثال، بر اساس برآوردهای موجود، مرگ بیش از 58, 975 نفر از شهروندان به طور مستقیم یا غیرمستقیم ناشی از عوارض تنفسی و قلبی ناشی از مواجهه با این ذرات سمی است. این عدد، صرفاً یک رقم آماری نیست؛ پشت هر یک از این 58 هزار نفر، داستانی از دست رفتن سرمایه انسانی، تجربه زندگی و امیدهای خانوادگی نهفته است. کودکان، سالمندان و افراد با بیماریهای زمینهای، اولین قربانیان این نبرد نامتقارن هستند. این وضعیت، سلامت عمومی را از یک اولویت به یک مسئله امنیتی تبدیل میکند. در شهری مانند اهواز، این وضعیت به سطوح بحرانیتری رسیده است. گزارشها حاکی از آن است که در برخی سالها، شهروندان اهوازی شاهد 362 روز هوای آلوده بودهاند. این به معنای آن است که تقریباً تمام سال، آسمان شهر با لایهای ضخیم از آلودگی پوشیده شده است؛ زندگی روزمره، فعالیتهای ورزشی، و حتی سادهترین عمل تنفس، تبدیل به یک ریسک دائمی میشود.
هزینه فرصتهای از دست رفته
بحران آلودگی هوا فراتر از بیمارستانها و قبور، مستقیماً جیب شهروندان و خزانه ملی را هدف قرار میدهد. خسارت اقتصادی ناشی از این پدیده به میلیاردها دلار بالغ میشود و شامل هزینههای مستقیم درمانی، کاهش بهرهوری، و زیانهای ناشی از اختلال در فعالیتهای روزمره است. برآوردها نشان میدهند که مجموع خسارت اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم ناشی از آلودگی هوا در کشور میتواند به حدود 17.2 میلیارد دلار در سال برسد. این مبلغ، معادل بودجه کلان پروژههای زیرساختی مهمی است که به دلیل همین بحران، به تأخیر افتاده یا اجرا نشده باقی میمانند. طبق گفته معاون وزیر بهداشت «این خسارات معادل 47 میلیون دلار در روز یا حدود یک هزار و 394 همت با احتساب نرخ ارز نیمایی از مرکز مبادله ارز و طلا است.» از سوی دیگر یکی از بارزترین نمودهای این زیان، غیبت نیروی کار است. در کلانشهری مانند تهران، که قطب اقتصادی کشور است، روزهای متعددی به دلیل آلودگی شدید، مدارس و ادارات تعطیل میشوند. به گزارش سازمان جهانی بهداشت و دادهای مطالعات مرکز پژوهشهای مجلس، در روزهای آلوده، تهران شاهد غیبتهای شغلی و تحصیلی گسترده است. طبق آمارهای جدید، در هر روز آلوده، 2 میلیون نفر در تهران از کار خود غیبت میکنند ومحاسبه تأثیر این تعطیلیها نشان میدهد که زیان ناشی از غیبت روزانه نیروی کار میتواند به سادگی به 300 میلیون دلار برسد. این رقم، سرمایهای است که به دلیل تنفس هوای سمی، از چرخه تولید خارج شده و هیچ بازدهی برای اقتصاد نخواهد داشت. همچنین طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، هزینههای درمانی ناشی از بیماریهای تنفسی و قلبی در تهران به 4.3 میلیارد دلار در سال میرسد. این رقم شامل درمان بیماریهای تنفسی و قلبی است. این هزینهها در نهایت بر دوش دولت و خانوارها قرار میگیرد و بهطور مستقیم هزینههای عمومی را افزایش میدهد.
تأثیرات آلودگی هوا بر طبقه ضعیف جامعه
آلودگی هوا در تهران باعث افزایش شکافهای اجتماعی و اقتصادی شده است. طبق گزارش سازمان محیط زیست ایران، 40 درصد از جمعیت طبقه ضعیف تهران در مناطقی زندگی میکنند که کیفیت هوای آنها از استانداردهای جهانی بسیار پایینتر است. این نابرابریها باعث میشود که اقشار کمدرآمد در معرض بیماریهای بیشتری قرار گیرند و هزینههای درمانی بیشتری بر دوش آنها گذاشته شود. از سوی دیگر آلودگی هوا فقط به مشکلات بهداشتی و اجتماعی محدود نمیشود، بلکه بر بازار مسکن و اقتصاد شهری تهران نیز تأثیر گذاشته است. مطالعات نشان میدهند که افزایش آلایندهها حدود 3 تا 6 درصد از قیمت مسکن در تهران میکاهد. این کاهش قیمت در مناطق آلودهتری مانند جنوب و جنوب غربی تهران بیشتر مشاهده میشود. این کاهش قیمت مسکن در برخی از مناطق تهران مانند مرکز و جنوب شهر میتواند به کاهش سرمایهگذاریها و همچنین کاهش کیفیت زندگی در این مناطق منجر شود.
فشار فزاینده بر سلامت عمومی
با ورود به سال 1404، اگرچه دسترسی به آمار رسمی و نهایی دشوار است، اما شواهد عینی نشاندهنده تشدید فشارهاست. افزایش جمعیت شهرنشین، استمرار فعالیت صنایع آلاینده بدون نصب فیلترهای استاندارد، و از همه مهمتر، تغییرات اقلیمی که موجب پدیده وارونگی دما در پاییز و زمستان میشود، همگی حکایت از آن دارند که وضعیت ممکن است بدتر شده باشد. در نیمه اول 1404، شاهد افزایش موجهای گرمایی بودیم که به نوبه خود بر کیفیت هوا تأثیر منفی گذاشته و باعث افزایش مصرف برق و متعاقباً افزایش ساعات کار نیروگاههای آلاینده شد. همچنین، فرسودگی زیرساختها در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و تهران که هنوز به راهکارهای پایدار برای کنترل ترافیک دست نیافتهاند، تضمین میکند که هسته مرکزی بحران همچنان فعال باقی بماند. این روند، به این معناست که آمار تلفات و خسارات اقتصادی سال 1404 به احتمال قوی از ارقام سالهای گذشته فراتر خواهد رفت، مگر آنکه مداخلات استراتژیک و فوری صورت پذیرد. هزینههای سنگین درمان، کاهش بهرهوری و افت کیفیت زندگی تنها بخشی از هزینههایی هستند که پایتخت بهطور روزانه به خاطر این معضل میپردازد. بنابراین آلودگی هوا فقط یک بحران زیستمحیطی نیست؛ این مسئله به قیمت سلامت مردم و اقتصاد کلان تهران تمام میشود. هزینههای سنگین درمان، غیبتهای شغلی، کاهش بهرهوری و افت کیفیت زندگی، همه و همه هزینههایی هستند که تهران بهطور روزانه بهخاطر آلودگی هوا میپردازد. اما، این تنها بخشی از بحران است؛ هزینههای اقتصادی ناشی از آلودگی هوا برای تهران، بهطور مستقیم بر بهرهوری افراد، هزینههای درمانی و کاهش ارزش مسکن تأثیر گذاشته و میگذارد.
ضرورت اقدام استراتژیک
گزارشهای مستند و روایتهای دردناک حاکی از آن است که بحران آلودگی هوا، یک چالش فنی نیست؛ بلکه یک شکست در اولویتبندی حکمرانی است. هزینه حفظ وضع موجود از دست دادن جان انسانها و میلیاردها دلار از ثروت ملی به مراتب سنگینتر از هزینه سرمایهگذاری در زیرساختهای هوای پاک است. برای برونرفت از این وضعیت، نیازمند یک تعهد ملی هستیم که شامل توقف واردات یا تولید خودروهای فرسوده و جایگزینی آنها با سیستمهای برقی و استاندارد، سرمایهگذاری سریع در انرژیهای تجدیدپذیر برای کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی در نیروگاهها و بازنگری در سیاستهای صنعتی و جلوگیری از تمرکز صنایع آلاینده در نزدیکی کلانشهرها باشد. آینده ایران در گرو تنفس شهروندان آن است. سکوت در برابر این بحران، در واقع تأییدی بر پذیرش هزینههای سنگین انسانی و اقتصادی است که دیگر قابل چشمپوشی نیست.




