وطن داران افغانستانی فهرست بلند بالایی را از میراث فرهنگی حوزه تمدنی ایران کهن، به یونسکو داده و خواستار ثبت آنها به نام افغانستان شدهاند.
فهرست ارائه شده آنقدر وسیع به لحاظ موضوعی و پر تعداد است که به کنایه گفته شده فقط مانده است که ادعا شود تهران پایتخت افغانستان است!
تنها وطن داران – هم زبانها و هم فرهنگها در گویش دری – افغانستانی نیستند که در صدد مصادره میراث فرهنگی و تمدنی حوزه ایران زمین هستند، پیشتر همسایههای تُرک و وطن داران جمهوری آذربایجان و حتی جزیره نشین های جنوبی خلیج فارس برخی از میراث فرهنگی حوزه تمدنی کهن ایران را به نام خود ثبت کردهاند و یا درخواست آنرا به یونسکو دادهاند.
آنچه در این میان سالهاست ایرانیها را رنج میدهد، ضعف دیپلماسی ایران و نهادهای پر تعداد در عنوان فرهنگی و میراث دار، در نهادهای بین المللی از جمله یونسکو است که همواره با سکوت و نهایت ارسال یادداشت اعتراض همراه بوده است.
در ایران خدا را شکر هنوز کسانی که جدایی هرات را به یاد دارند اگر چه کم تعداد، در قید حیات هستند و ثبت و ضبط آن در تاریخ باعث ماندگاری این واقعه تلخ در ذهن ایرانیها شده است، همانطور که ایرانیها فراموش نمیکنند چگونه قدرتهای اشغالگر با سوء استفاده از ضعف دولتهای خیانتکار مرکزی ایران، بخشهایی از پیکر پاک این سرزمین اهورایی را در شمال شرق و شمال غرب و جنوب شرقی آن جدا کردند.
در میان ادعاهای میراث خواری از تمدن ایران بزرگ، زیاده خواهی های جزیره نشین های جنوبی خلیج فارس، که عمر حیات سیاسی آنها کمتر از طول عمر درختان چنار خیابان ولی عصر (عج) تهران است، بیشتر زخمه به دل و روح می زند. آنها که حتی یک عکس رنگی از گذشته خود ندارند، در تعجبم چگونه در صدد مصادره تمدن ایرانی هستند.
واژهٔ افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال 1923 و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. از زمان استقلال افغانستان در سال 1919 میلادی، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امانالله خان در 1919 میلادی سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. شروع پادشاهی امانالله شاه در سال 1923 میلادی آغاز تاریخ مستقل افغانستان است. تاریخ قبل از این تاریخ عبارت از تاریخ ایران است. افغانستان از زمان جدایی احمدشاه درانی شکل گرفت. البته محدودهای متفاوت با محدوده امروزش. از این تاریخ به بعد بخشهایی از افغانستان کم شد و بخشهایی بدان افزوده شد. از جمله این تغییرات جغرافیایی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الحاق هرات در معاهده پاریس – جدایی بلوچستان و جدایی نیمی از پشتونستان.
مصادره تاریخ و هویت ملی و سکوت دستگاه دیپلماسی ایران متاسفانه سابقه دارد. یکی از این ماجراها به روز دهم آذر 1385 باز میگردد که میلیونها بیننده آگاه تلویزیون در سرتاسر جهان و از جمله ایران و فارس زبانهای بسیار در گوشه و کنار دنیا در مراسم گشایش بازیهای آسیایی در دوحه قطر شاهد مصادره چندین شخصیت بزرگ علمی و فرهنگی ایرانی مانند ابوریجان بیرونی و ابو علی سینا و «عرب « معرفی شدن آنها بودند.
ایرانیها قبل و بعد از آن این انتظار به حق را داشتند که وزارت امورخارجه ایران و یا در حداقل نهادهای فرهنگی متعددی که با بودجههای میلیاردی مأموریت تبلیغ و نشر از جمله فرهنگ ایرانی را در جهان برعهده دارند، سریعاً نسبت به این مصادره تاریخ! واکنش نشان دهند که این گونه نشد .
عبور بی اعتنا از کنار آن گستاخی در قطر و قبل و بعد از آن که ادامه تلاشی طولانی و هدف مند برای جعل تاریخ و ساخت هویت و ملت و اعتبار بخشی به آن در مینی کشورهای خلیج فارس دانسته میشود، آنهم فقط یک هفته بعداز آنکه نام تاریخی « خلیج فارس « از روی نقشه و برخی اشیای تاریخی یافته شده از این منطقه در موزهای در فرانسه جای خود را به یک نام مجعول و مجهول میدهد، برگزار کنندگان مسابقات را تا آن حد گستاخ کرده بود که در مراسم رسمی گشایش بازیها نام جعلی را در حضور مقامات ایرانی برای خواندن پهنه آبی همیشه « خلیج فارس « بارها مورد استفاده قرار دادند و دریغ و صد دریغ! از یک واکنش ساده مقامات و هیات های ایرانی حاضر در مراسم که بغضی در گلوی میلیونها ایرانی وطن دوست شد.
همیشه از سکوت ضربه خوردهایم. چطور میشود که دو گوش برای شنیدن توهین داریم اما یک زبان برای گفتن اعتراض نه؟ ترسم از این است که عدهای شیر شوند و درخواست کنند تهران پایتخت آنها شناخته شود. حالا که زبانشان در دفاع از میراث فرهنگی و تمدنی کهن ایران قاصر است، آقای وزرای متولی حداقل مراقب باشید فردا به دریای شمالی ایران دریای کاسپین – مازندران نگویند: آل دریای عرب!