محمد جواد خلیلی – در جهانی که منابع انرژی بهعنوان یکی از ستونهای اصلی توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی شناخته میشوند توزیع عادلانه این منابع به یکی از موضوعات محوری در سیاستگذاریهای کلان تبدیل شده است. اما آیا عدالت در حوزه انرژی صرفاً با توزیع مساوی برق و گاز بین همه مردم محقق میشود یا اینکه عوامل پیچیدهتری نظیر شرایط اقلیمی و نیازهای منطقهای باید در این معادله مورد توجه قرار گیرند؟ این پرسشی است که در سالهای اخیر ذهن سیاستگذاران و کارشناسان حوزه انرژی را به خود مشغول کرده و در این میان استان فارس بهعنوان یکی از مناطق متنوع ایران از نظر جغرافیایی و اقلیمی نمونهای برجسته برای بررسی این موضوع به شمار میرود. جایی که دادههای مصرف انرژی نشاندهنده تفاوتهای قابلتوجهی بین مناطق مختلف آن است و این تفاوتها پرسشهای عمیقی را درباره مفهوم عدالت در توزیع انرژی مطرح میکنند.
اختلاف مصرف؛ اقلیم یا ناعدالتی؟
به گزارش روزنامه «نقش اقتصاد»، بر اساس آمارهای ارائهشده سرانه مصرف برق و گاز در استان فارس بهطور میانگین به 2800 مترمکعب میرسد که این رقم در نگاه اول میتواند شاخصی برای توزیع یکنواخت منابع انرژی تلقی شود اما با نگاهی دقیقتر به دادهها مشخص میشود که این میانگین تصویری کامل از واقعیت ارائه نمیدهد زیرا در این استان دو شهرستان با سرانههای مصرف کاملاً متفاوت وجود دارند؛ یکی با مصرف 5000 مترمکعب و دیگری با 2300 مترمکعب که این اختلاف به گفته کارشناسان عمدتاً ریشه در تفاوتهای آبوهوایی این مناطق دارد. اینجاست که پرسش بنیادینی مطرح میشود؛ آیا عادلانه است که مناطقی با شرایط اقلیمی معتدل که نیاز کمتری به مصرف انرژی برای گرمایش یا سرمایش دارند از مزایای مصرف کمتر بهرهمند شوند و در مقابل مناطقی که با تابستانهای بسیار گرم یا زمستانهای بسیار سرد مواجهاند به دلیل نیاز بیشتر به انرژی تحت فشار قرار گیرند و بهنوعی تنبیه شوند؟
نیازهای منطقهای، کلید بازتعریف عدالت
برای درک بهتر این موضوع باید به ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی استان فارس توجه کرد که این منطقه را به یکی از متنوعترین استانهای ایران از نظر آبوهوا تبدیل کرده است. برخی از مناطق این استان مانند نواحی شمالی و کوهستانی با زمستانهای سرد و طولانی مواجهاند که ساکنان آن برای تأمین گرمایش خانههای خود به مصرف بیشتر گاز وابستهاند در حالی که مناطق جنوبی و دشتهای گرمتر این استان در تابستانها با دماهای بسیار بالا دستوپنجه نرم میکنند و این امر تقاضای بیشتری برای برق بهمنظور استفاده از سیستمهای سرمایشی ایجاد میکند. این تفاوتهای اقلیمی بهطور مستقیم بر الگوهای مصرف انرژی تأثیر میگذارند و سبب میشوند که سرانه مصرف در برخی مناطق بهطور قابلتوجهی از میانگین استانی بالاتر یا پایینتر باشد. اما آیا این تفاوتها به معنای ناعدالتی در توزیع انرژی است یا اینکه عدالت باید با در نظر گرفتن نیازهای واقعی هر منطقه بازتعریف شود.
چالش یارانهها و قیمتگذاری انرژی
کارشناسان حوزه انرژی معتقدند که مفهوم عدالت در توزیع انرژی نمیتواند بهسادگی با توزیع برابر منابع تعریف شود زیرا نیازهای واقعی خانوارها و مناطق مختلف به عوامل متعددی از جمله شرایط جوی تعداد اعضای خانوار نوع کاربری انرژی و حتی زیرساختهای موجود بستگی دارد. بهعنوان مثال در یکی از شهرستانهای استان فارس که سرانه مصرف گاز و برق آن به 5000 مترمکعب میرسد شرایط اقلیمی سختتر از جمله تابستانهای داغ و زمستانهای سرد باعث شده است که خانوارها برای حفظ دمای مناسب در منازل خود به مصرف بیشتری روی آورند این در حالی است که در شهرستان دیگری با سرانه مصرف 2300 مترمکعب آبوهوای معتدلتر نیاز به استفاده از سیستمهای گرمایشی و سرمایشی را کاهش داده است و این تفاوت در مصرف بهنوعی بازتاب نیازهای واقعی ساکنان این مناطق است. اما پرسش اینجاست که آیا سیاستهای توزیع انرژی باید این تفاوتهای طبیعی را بهعنوان مبنای تخصیص منابع بپذیرند یا اینکه باید بهدنبال راهکارهایی برای تعدیل این نابرابریها باشند.
بهسوی سیاستهای منطقهای و هدفمند
یکی از چالشهای اصلی در این زمینه نحوه قیمتگذاری و تخصیص یارانههای انرژی است که در ایران به دلیل سابقه طولانی ارائه یارانههای عمومی به بخش انرژی موضوعی حساس و پیچیده تلقی میشود. در حال حاضر قیمتگذاری انرژی در ایران بهگونهای است که اغلب بر اساس الگوهای مصرف ثابت و یکسان انجام میشود اما این رویکرد ممکن است به ناعدالتیهایی منجر شود زیرا خانوارهایی که در مناطق با شرایط اقلیمی دشوار زندگی میکنند ناچار به پرداخت هزینههای بیشتری برای تأمین نیازهای اولیه خود هستند در حالی که خانوارهای ساکن در مناطق معتدلتر به دلیل مصرف کمتر از یارانههای بیشتری بهرهمند میشوند. این وضعیت بهنوعی بهعنوان یک تنبیه برای ساکنان مناطق با مصرف بالا تلقی میشود و این پرسش را مطرح میکند که آیا میتوان با اصلاح نظام یارانهها و قیمتگذاری به عدالت بیشتری در این حوزه دست یافت؟
راهکارهای نوین برای عدالت پایدار
برای حل این مسئله برخی کارشناسان پیشنهاد میکنند که سیاستهای توزیع انرژی باید بهصورت منطقهای و با در نظر گرفتن شرایط خاص هر منطقه طراحی شوند. بهعنوان مثال میتوان سهمیههای انرژی را بر اساس نیازهای اقلیمی و جمعیتی هر منطقه تنظیم کرد تا خانوارهایی که به دلیل شرایط جوی ناچار به مصرف بیشتر هستند از حمایتهای بیشتری برخوردار شوند. این رویکرد میتواند شامل ارائه یارانههای هدفمند به مناطق با شرایط اقلیمی سختتر یا حتی سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی کارآمدتر مانند عایقبندی بهتر ساختمانها و استفاده از فناوریهای نوین در سیستمهای گرمایشی و سرمایشی باشد. این اقدامات نهتنها به کاهش مصرف انرژی کمک میکنند بلکه فشار مالی بر خانوارهای مناطق محرومتر را نیز کاهش میدهند و از این طریق به تحقق عدالت اجتماعی نزدیکتر میشوند.
موانع اجرایی و ضرورت هماهنگی
بااینحال اجرای چنین سیاستهایی با چالشهای متعددی همراه است که از جمله آنها میتوان به پیچیدگیهای فنی در تنظیم سهمیههای منطقهای، مقاومتهای اجتماعی در برابر تغییرات در نظام یارانهها و نیاز به هماهنگی بین دستگاههای مختلف دولتی اشاره کرد. علاوه بر این هرگونه تغییر در سیاستهای انرژی باید با دقت و با در نظر گرفتن تبعات اجتماعی و اقتصادی آن انجام شود زیرا افزایش هزینههای انرژی برای برخی خانوارها میتواند به نارضایتی عمومی منجر شود و این موضوع بهویژه در مناطقی که اقتصاد محلی به یارانههای انرژی وابسته است حساسیت بیشتری دارد. بنابراین سیاستگذاران باید با بهرهگیری از دادههای دقیق و تحلیلهای جامع راهکارهایی را طراحی کنند که تعادلی بین عدالت و کارایی در توزیع انرژی ایجاد کنند.
پایداری و انرژیهای تجدیدپذیر
در کنار این مسائل، موضوع پایداری منابع انرژی نیز یکی دیگر از جنبههای مهم این بحث است زیرا منابع انرژی مانند گاز و برق نهتنها محدود هستند بلکه تولید و توزیع آنها تأثیرات زیستمحیطی قابلتوجهی دارد و این امر ضرورت توجه به بهرهوری انرژی را بیشازپیش برجسته میکند. بهعنوان مثال در مناطقی از استان فارس که مصرف انرژی بالاست میتوان با سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی که این استان به دلیل موقعیت جغرافیایی خود پتانسیل بالایی در آن دارد بخشی از فشار بر منابع فسیلی را کاهش داد و همزمان عدالت در دسترسی به انرژی پاک را نیز تقویت کرد. این رویکرد نهتنها به کاهش نابرابریها کمک میکند بلکه به حفظ محیطزیست و کاهش اثرات تغییرات اقلیمی نیز یاری میرساند و از اینرو میتواند بهعنوان بخشی از یک استراتژی جامع برای تحقق عدالت در حوزه انرژی مورد توجه قرار گیرد.
آیندهای عادلانهتر با سیاستهای هوشمند
در نهایت باید گفت که عدالت در توزیع انرژی، مفهومی چندوجهی است که فراتر از توزیع برابر منابع میرود و نیازمند در نظر گرفتن تفاوتهای منطقهای نیازهای واقعی خانوارها و محدودیتهای منابع است. تجربه استان فارس بهعنوان یکی از مناطق متنوع ایران نشان میدهد که سیاستهای یکسانساز نمیتوانند بهتنهایی پاسخگوی نیازهای متنوع این حوزه باشند بلکه باید با اتخاذ رویکردهای منطقهای و هدفمند و با بهرهگیری از فناوریهای نوین و اصلاح نظام یارانهها بهسمت سیستمی حرکت کرد که در آن هیچ خانوادهای به دلیل شرایط اقلیمی یا جغرافیایی از دسترسی به انرژی مورد نیاز خود محروم نشود و در عین حال منابع محدود کشور بهصورت پایدار و کارآمد مدیریت شوند. این مسیر اگرچه پیچیده و پرچالش است اما میتواند گامی بلند بهسوی تحقق عدالت واقعی در حوزه انرژی باشد و آیندهای روشنتر برای همه ساکنان این سرزمین رقم بزند.