آترین اسکندری تحلیلگر سیاسی: کمتر از دو هفته دیگر مانده به ورود ترامپ به کاخ سفید برای بار دومین بار، میان جناحها و صاحب نظران گوناگون بحثهای مختلفی پیرامون چگونگی مواجهه با دولت دوم او در داخل کشورمان شکل گرفته است.
به چند دلیل، این مباحث، یعنی مذاکره یا عدم مذاکره با دولت ترامپ، دارای اهمیت مضاعفی نسبت به نخستین ورود ترامپ به کاخ سفید میباشد، اول آنکه کمتر از یک سال دیگر به غروب برخی بندهای برجام مانده است، و ثانیاً کشورمان حدود شش سال متوالی است که درگیر تورمهای فزاینده بالای 40 درصد قرار داشته و شرایط اقتصادی و فرسایشهای اجتماعی ناشی از آن، اصلاً قابل قیاس با زمان نخستین ورود ترامپ به کاخ سفید نمیباشد، و ثالثاً، شرایط منطقه و جایگاه منطقهای کشورمان، در مختصاتی متفاوت از سال 95 قرار دارد.
و در آخر، ناکارآمدی سیاست فشار حداکثری به ایران برای ترامپ مشخص شده است. در اینجا میخواهم به تشریح مختصر یکی از شقوق مخالفین هر نوع مذاکره احتمالی با دولت ترامپ بپردازم.
تلقی عدهای در کشورمان از نتیجه مذاکره، همه یا هیچ است. بدین صورت که ادراکشان از ماحصل توافقات بین المللی، خطی و ساده است، در این منظومه فکری، حالت بینابینی و نه برد مطلق و نه باخت مطلق وجود ندارد. با ذکر مثالی به روشنتر شدن موضوع میپردازم. به طور مثال از دیدگاه قائلین به این نگاه، اگر ما سه ماه پیش میرفتیم بر سر سوریه با ذینفعان موجود در سوریه مانند ترکیه و … مذاکره میکردیم، یا باید میرفتیم که شرایط حکومت بشار اسد را با تمام مختصات آن، تثبیت کنیم و موفقیت صد درصدی به دست بیاوریم یا باید میرفتیم و سوریه را دو دستی تقدیم مخالفین و معارضین و تروریستها میکردیم.
اصولاً این نوع تحلیل، هیچ چیزی مابین همه یا هیچ قائل نیست. نکتهٔ خطرناک اینجاست، هنگامی که این تحلیل، به تصمیم گیران اصلی نظام تزریق شود، مکملی هم ضمیمهاش میشود به این صورت که می گویند: (ما که نمیتوانیم و طرف مقابل هم نمیخواهد همه و امتیاز صد درصدی را به ما بدهد، پس اگر میرویم برای مذاکره، برای کسب هیچ میرویم.)
بنابراین، رفتن به هر نوع مذاکره را، برابر با هیچ القا میکنند و طبیعی است نهاد تصمیم گیر داخلی هم، برای دریافت هیچ، و تثبیت این هیچ و یا شرایطی بدتر از هیچ، اجازه مذاکره نمیدهد.
به تعبیر دیگری، این قرائت از دیپلماسی و سیاست خارجی، احتمالاً از سر نا آگاهی، اعتماد به نفس نظام جمهوری اسلامی برای حل بحرانهای پیش رو را هدف قرار میدهد و بعضاً با تکرار ایدههای حداکثری در سیاست خارجی خطی که در داخل میگوید، خواسته ترامپ، در هر مذاکره احتمالی آتی، چیزی مشابه شروط مضحک دوازده گانه مایک پمپئو وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 2018 است و الا و لابد جز این نیست، یعنی به جمهوری اسلامی القا میکند که اگر میروی برای مذاکره، برای هیچ و در اینجا برای دادن همه اندوختههایت و نفی ارزشهای والای انقلاب اسلامی میروی، پس مذاکره احتمالی هیچ توجیهی ندارد و لذا با داعیهٔ مشفقانه، برای تصمیم گیران داخلی، عدم هرگونه مذاکره و توافق را، تنها مسیر موجود و میسور تصویر میکند.
همه دلسوزان نظام و انقلاب، تقریباً متفقاً قبول دارند که، ادامه این شرایط اقتصادی کنونی، باعث تضعیف هر چه بیشتر از قبل مؤلفههای گوناگون قدرت کشور میشود و هر نوع گشایش اقتصادی، [که شاید ماحصل بده بستان و مذاکرهٔ آتی بتواند باشد] یعنی ضرر مطلق رژیم صهیونیستی و اذناب آن.
از آن طرف هم، به نظر میرسد در روزها و ماههای پیش رو، لابیها و دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، تمام تلاش خود انجام میدهند تا جلوی هرگونه مذاکره احتمالی میان نظام جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا به نحوی گرفته شده، و در این راه از هر سنگ اندازی اعم از اقدامات تروریستی و … کوتاهی نکنند.
فراموش نباید بکنیم، پس از انعقاد توافق برجام در سال 2015، یکی از بزرگترین زیان دیدگان آن توافق، رژیم صهیونیستی و نخست وزیر وقت، بنیامین نتانیاهو بود که هم نوا با سازمان منافقین، از هیچ تلاشی جهت تشویق آمریکا به خروج از برجام و بر هم زدن این توافق فروگذار نکردند. نمونه بیّن و روشن دیگر از این دست تلاشهای رژیم صهیونیستی، ترور شهید فخری زاده در آذر 1399، میباشد که زمانی رقم خورد که زمزمههای بازگشت دولت وقت بعدی ایالات متحده آمریکا [دولت بایدن] به برجام شنیده میشد.