محمد جواد خلیلی- ایران با داشتن دومین ذخایر گازی و چهارمین ذخایر نفتی جهان یکی از غنیترین کشورهای جهان از نظر منابع هیدروکربوری است اما سالهاست با یک پارادوکس عجیب دستوپنجه نرم میکند. بحران ناترازی انرژی در سال ۱۴۰۳ به اوج خود رسیده و زندگی روزمره مردم، اقتصاد ملی و جایگاه ژئوپلیتیکی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. خاموشیهای گسترده در تابستان، کمبود گاز در زمستان، صفهای طولانی در پمپبنزینها و تعطیلی موقت صنایع تنها بخشی از نمودهای این ابرچالش هستند. چگونه کشوری با این حجم از منابع انرژی در تأمین نیازهای اولیه خود ناکام مانده است؟ این گزارش به ریشههای این بحران، ابعاد آن و راهکارهای احتمالی میپردازد.
ریشههای بحران از سیاستگذاری تا زیرساختها
به گزارش روزنامه «نقش اقتصاد» ناترازی انرژی به زبان ساده به عدم تعادل بین عرضه و تقاضای انرژی در یک کشور اشاره دارد. این ناترازی در ایران در سه حوزه اصلی برق، گاز و سوخت مایع یعنی بنزین و گازوئیل به وضوح دیده میشود. برای درک ریشههای این مشکل باید به چند عامل کلیدی توجه کرد. نخستین عامل سیاستگذاری ناکارآمد و کوتاهمدت در بخش انرژی است. ساختار انرژی ایران بهویژه در دو دهه اخیر بیش از آنکه بر اساس برنامههای بلندمدت و پایدار طراحی شود به تصمیمگیریهای مقطعی و شخصمحور وابسته بوده است. برنامههای توسعهای مانند برنامههای پنجساله اغلب بدون توجه به واقعیتهای میدانی و محدودیتهای مالی تدوین شدهاند. نتیجه این رویکرد عقبماندگی در توسعه زیرساختهای تولید، انتقال و توزیع انرژی بوده است. دومین عامل تحریمهای اقتصادی است که از حدود ۱۵ سال پیش شدت گرفتهاند. این تحریمها دسترسی ایران به فناوریهای نوین و سرمایهگذاری خارجی را محدود کردهاند. صنعت نفت و گاز ایران برای حفظ سطح تولید و توسعه میادین جدید به میلیاردها دلار سرمایهگذاری نیاز دارد اما محدودیتهای مالی و بانکی این امکان را از کشور سلب کرده است. نیروگاههای حرارتی ایران با راندمان متوسط ۳۶ درصد کار میکنند در حالی که استاندارد جهانی بیش از ۶۰ درصد است. این شکاف نتیجه عدم دسترسی به تجهیزات مدرن و فناوریهای بهروز است. سومین عامل مصرف بیرویه انرژی است که ریشه در یارانههای سنگین و قیمتگذاری غیرواقعی دارد. ایران یکی از ارزانترین نرخهای بنزین، گاز و برق را در جهان دارد. قیمت یک لیتر بنزین در ایران کمتر از سه سنت است در حالی که قیمت جهانی آن چندین برابر این مقدار است. این قیمتهای پایین نهتنها انگیزهای برای صرفهجویی ایجاد نمیکند بلکه مصرف غیربهینه را تشویق کرده است. مصرف گاز خانگی در ایران سالانه حدود ۵ درصد رشد میکند در حالی که تولید گاز در بهترین حالت تنها ۲ درصد افزایش مییابد. تولید خودروهای پرمصرف و غیراستاندارد نیز تقاضای بنزین را به سطح بحرانی رسانده است.
ابعاد بحران از خاموشی تا آلودگی
ناترازی انرژی در ایران تنها یک مشکل فنی نیست. این بحران ابعاد اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی گستردهای دارد. در تابستان ۱۴۰۳ ناترازی برق به بیش از ۲۰ هزار مگاوات رسید در حالی که ظرفیت تولید برق کشور در بهترین حالت ۶۵ هزار مگاوات بود. این کسری منجر به خاموشیهای گسترده در شهرهای بزرگ و تعطیلی موقت ۱۵ استان شد. در زمستان کمبود گاز نهتنها خانوارها را با قطعی گاز مواجه کرد بلکه نیروگاهها را به استفاده از مازوت سوق داد. این سوخت آلودگی شدید هوا را در کلانشهرها به دنبال داشت. از منظر اقتصادی ناترازی انرژی به کاهش تولید صنعتی و خسارات هنگفت منجر شده است. قطع برق و گاز در واحدهای صنعتی بهویژه در بخشهای فولاد، پتروشیمی و سیمان سالانه میلیاردها دلار خسارت به همراه دارد. این قطعیها چرخه تولید را مختل کرده و بهرهوری اقتصادی را کاهش داده است. ناترازی بنزین نیز کشور را ناچار به صرف میلیاردها دلار برای واردات سوخت کرده است در حالی که قاچاق سوخت به کشورهای همسایه به دلیل اختلاف قیمت همچنان ادامه دارد. از نظر زیستمحیطی سوزاندن مازوت در نیروگاهها و مشعلسوزی در میادین نفتی ایران را در زمره آلودهترین کشورهای جهان قرار داده است. روزانه حدود ۵۰ میلیون مترمکعب گاز در میادین نفتی به دلیل نبود تجهیزات جمعآوری سوزانده میشود که معادل ۲۰ میلیارد دلار خسارت سالانه است. این اتلاف نهتنها منابع ملی را هدر میدهد بلکه به آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی دامن میزند.
چالشهای زیرساختی هدررفت و فرسودگی
یکی از بزرگترین مشکلات در بخش انرژی ایران هدررفت بالای منابع است. روزانه بیش از ۲۰ میلیون مترمکعب گاز در شبکه فرسوده انتقال و توزیع به هدر میرود. در بخش برق تلفات شبکه توزیع بین ۱۵ تا ۲۰ درصد است در حالی که میانگین جهانی ۸ تا ۱۰ درصد است. این هدررفت نتیجه فرسودگی زیرساختها و عدم سرمایهگذاری در نوسازی است. کاهش فشار در میادین گازی کلیدی مانند پارس جنوبی تولید گاز را با تهدید جدی مواجه کرده است. بدون فشارافزایی و توسعه میادین جدید ایران در سالهای آینده ممکن است به واردکننده گاز تبدیل شود. این سناریو برای کشوری با ذخایر عظیم گازی غیرقابل تصور است.
راهکارها از اصلاح قیمت تا انرژی پاک
برای برونرفت از این بحران نیاز به اصلاحات ساختاری و بلندمدت است. اولین گام اصلاح نظام قیمتگذاری انرژی است. واقعیسازی قیمتها ضمن کاهش مصرف بیرویه انگیزهای برای سرمایهگذاری در بخش انرژی ایجاد میکند. این اصلاح باید با مکانیزمهای حمایتی برای اقشار کمدرآمد همراه باشد تا فشار اقتصادی بر خانوارها کاهش یابد. دومین راهکار سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر است. ایران با داشتن بیش از ۳۰۰ روز آفتابی در سال پتانسیل بالایی برای تولید برق خورشیدی دارد. همکاری با کشورهایی مانند چین که اخیراً وعده ۹ میلیارد دلار سرمایهگذاری در این بخش دادهاند میتواند کسری برق را جبران کند. توسعه انرژی بادی و هیدروژنی نیز میتواند سبد انرژی ایران را متنوعتر کند. سومین راهکار تقویت بخش خصوصی است. تنظیمگری ناکارآمد وزارت نیرو و دخالتهای دولتی بخش خصوصی را از سرمایهگذاری در حوزه انرژی دلسرد کرده است. ایجاد بازار متشکل انرژی و واگذاری توزیع برق و گاز به بخش خصوصی میتواند بهرهوری را افزایش دهد. چهارمین راهکار بهینهسازی زیرساختها و کاهش هدررفت است. نوسازی شبکههای انتقال و توزیع، نصب تجهیزات جمعآوری گاز همراه و افزایش راندمان نیروگاهها از اقداماتی هستند که میتوانند اتلاف انرژی را به حداقل برسانند.
چشمانداز آینده؛ بحران یا فرصت؟
ناترازی انرژی اگرچه چالشی بزرگ برای ایران است اما میتواند به فرصتی برای تحول تبدیل شود. اصلاح سیاستها، جذب سرمایهگذاری خارجی و حرکت به سمت انرژیهای پاک نهتنها میتواند بحران کنونی را حل کند بلکه ایران را به بازیگری قدرتمند در بازار انرژی منطقهای تبدیل خواهد کرد. این تحول نیازمند اراده سیاسی، شفافیت در تصمیمگیری و کنار گذاشتن رویکردهای مقطعی است. ایران در حالی وارد سال ۱۴۰۴ میشود که ناترازی انرژی بیش از هر زمان دیگری زندگی مردم و اقتصاد کشور را تحت فشار قرار داده است. این بحران نتیجه دههها سیاستگذاری ناکارآمد، تحریمهای خارجی و مصرف غیربهینه است. با اصلاحات ساختاری و بهرهگیری از پتانسیلهای موجود میتوان این تهدید را به فرصتی برای توسعه پایدار تبدیل کرد. سؤال این است که آیا ایران از این آزمون سربلند بیرون خواهد آمد؟