مرضیه خوشکار-روزنامه نگار: در حالی که تا چند سال پیش مسکن، مهمترین نشانه فقر در ایران بود، تازهترین دادهها نشان میدهد معیشت خانوارهای ایرانی با سرعتی نگرانکننده در حال فروریختن است. شهریورماه 1404 گزارشهایی منتشر شد که از رشد 500 تا 1000 درصدی تمایل مردم به خرید قسطی از پلتفرمهای اعتباری حکایت دارد. این بار اما نه برای خانه و خودرو بلکه برای خوراک، لوازم روزمره و حتی کالاهای اساسی. رشد انفجاری خریدهای قسطی در ایران دیگر محدود به گوشی یا لپتاپ نیست. بررسی دادههای دو پلتفرم اصلی خرید اعتباری کشور نشان میدهد که در فاصله تابستان 1403 تا شهریور 1404، مبلغ و تعداد سفارشهای قسطی رشد جهشی بین 5 تا 10 برابر داشته است. بخش عمده این اعتبارها همچنان صرف خرید کالاهای دیجیتال، لوازم آرایشی و پوشاک میشود؛ اما روند جدید، از «قسطی شدن خوراکیها» خبر میدهد.
قسط برای نان، نه آیفون
تا همین دو سال پیش، خرید قسطی به معنای رفاه نسبی یا بهروزبودن محسوب میشد. این روند معمولاً شامل خریدهای بزرگ یا کالاهای لوکس مانند تلفنهای همراه نسل جدید، تجهیزات الکترونیکی و یا لوازم خانگی با دوام بود. خانوادههایی که توانایی پرداخت یکباره این مبالغ را نداشتند، با استفاده از این پلتفرمها، فشار مالی را در بازه زمانی مشخصی توزیع میکردند. امروز اما خانوادههایی که برای خرید برنج، روغن، گوشت، یا حتی پوشک نوزاد نیاز به اعتبار دارند، روایتی تلخ از واقعیت اقتصادی کشور میسازند. این تغییر بنیادین در الگوی مصرف، نشان میدهد که بخش قابل توجهی از جامعه دیگر توانایی تأمین ابتداییترین نیازهای خود را از طریق درآمد جاری ندارند. تورم افسارگسیخته به نقطهای رسیده که حداقل دستمزد دیگر حتی پاسخگوی نیازهای اولیه زندگی نیست. هزینه تأمین غذای ماهانه از مرز حقوق کارگران عبور کرده و خانوارها برای سیر کردن شکمشان ناچار به خرید قسطی لبنیات، صیفیجات و حتی تخممرغ شدهاند؛ نشانهای آشکار از تغییر چهره فقر در ایران. به بیان دیگر، قسطی شدن خوراک، مرزهای جدیدی از فقر را آشکار کرده است. این پدیده نه تنها یک زنگ خطر اقتصادی است، بلکه یک بحران عمیق در امنیت غذایی و معیشتی جامعه محسوب میشود.
نشانهای از تغییر ماهیت فقر
کارشناسان اقتصادی معتقدند این وضعیت، صرفاً نشانه کاهش قدرت خرید نیست، بلکه حاکی از «تغییر چهره فقر» در ایران است. طی یک دهه گذشته، بحران مسکن نماد فقر بود؛ جوانانی که توان اجاره نداشتن یا خانوادههایی که برای خرید خانه به حاشیه رانده میشدند. مسکن به عنوان یک نیاز اساسی، به یک کالای لوکس تبدیل شده بود و دسترسی به آن تعیینکننده طبقه اجتماعی افراد بود. اما اکنون فقر از سقف خانه عبور کرده و به سفره نان رسیده است؛ یعنی جایی که دیگر حتی نیازهای اولیه نیز بدون اعتبار و قسط قابل تأمین نیستند. این دگرگونی نشان میدهد که شکاف طبقاتی نه تنها عمیقتر شده، بلکه به لایههای پایینتر جامعه نیز سرایت کرده است. فقر دیگر تنها به ناتوانی در دستیابی به داراییهای سرمایهای (مانند مسکن) محدود نمیشود، بلکه توانایی تأمین نیازهای مصرفی روزمره را نیز تحت تأثیر قرار داده است. تحلیلگران اقتصادی این وضعیت را نتیجه فرسایش مداوم ارزش پول ملی و تورم افسارگسیخته میدانند. در گذشته، اگر فردی درآمد کافی برای اجاره خانه نداشت، ممکن بود بتواند از طریق پسانداز یا حمایت خانوادگی، هزینههای خوراک خود را تأمین کند. اما امروز، افزایش همزمان قیمتها در بخش مسکن و کالاهای مصرفی، هیچ محلی برای تنفس باقی نگذاشته است.
تورم خوراکیها و حقوق کارگران
طبق دادههای رسمی مرکز آمار، نرخ تورم خوراکیها در سال 1404 از مرز 60 درصد گذشته و سرعت رشد آن از افزایش حقوق کارگران پیشی گرفته است. این فاصله بین رشد درآمد و تورم کالاهای اساسی، موتور محرک اصلی گرایش به خرید قسطی خوراکیهاست. برای مثال، اگر حقوق کارگر در سال جاری 15 درصد رشد کرده باشد، اما قیمت مواد غذایی پایه 30 تا 70 درصد افزایش یافته باشد، برای حفظ سطح مصرف قبلی، خانوار مجبور است بخشی از هزینههای خود را با استفاده از ابزارهای اعتباری تأمین کند. این نقطه تلاقی، همان جایی است که فقر ساختاری خود را به شکل تازهای نشان میدهد: جریان روزمره زندگی با کارتهای اعتباری، در حالیکه اقساط نان هنوز تسویه نشده است. این وضعیت یک چرخه معیوب ایجاد میکند: برای خرید نیازهای اولیه قسط میگیریم، این اقساط جدید، فضای مالی ماه بعد را تنگتر میکند و در نهایت منجر به افزایش بدهیهای خرد و دائمی میشود.
جامعهشناسیِ قسطی شدن نان
از دید جامعهشناسان، پدیده خرید قسطی خوراکیها نشانه درهمریختگی مفهوم امنیت معیشتی است. امنیت معیشتی به معنای اطمینان از دسترسی پایدار به غذا، پوشاک و مسکن است. وقتی نیاز به اعتبار برای خرید نان و خوراک روزمره مطرح میشود، این امنیت زیر سؤال میرود. در گذشته، مردم در بحرانها «پسانداز» یا «وام اضطراری» را پناهگاه خود میدانستند؛ پسانداز (حتی اندک) به عنوان یک سپر محافظ در برابر شوکهای اقتصادی عمل میکرد. اما در شرایط امروز، پساندازها به دلیل تورم قدرت خرید خود را از دست دادهاند و وامهای بانکی با نرخ بهره بالا و فرآیندهای پیچیده، برای بسیاری از اقشار قابل دسترس نیستند. در این خلأ، پلتفرمهای خرید اعتباری وارد عمل شدهاند و به جای وامهای بزرگ، اعتبارهای خرد و کوتاهمدت را جایگزین پسانداز کردهاند. قسطی شدن خواربار، یعنی شکل تازهای از وابستگی مالی که میتواند به چرخهای از بدهیهای خرد و فقر دائمی منجر شود. این امر به زوال سرمایه اجتماعی و افزایش استرسهای روانی در سطح جامعه دامن میزند.
پلتفرمها در نقش مُسکن
پلتفرمهای خرید اعتباری که ابتدا با شعار «آسانسازی خرید هوشمند» وارد بازار شدند، حالا ناخواسته به حامیان پنهان معیشت خانوادههای طبقه متوسط و پایینتر بدل شدهاند. این پلتفرمها با ارائه اعتبار بدون نیاز به ضمانتهای پیچیده بانکی، نقش مُسکّن را برای فشار ناشی از تورم ایفا میکنند. حجم گردش مالی در این بخش به طرز شگفتآوری افزایش یافته است. بخش مالی این پلتفرمها حالا به اندازه یک بانک کوچک گردش پول دارند، اما نحوه نظارت بر آنها و ریسکهای ایجاد شده برای خانوارها، جای نگرانی دارد. کارشناسان هشدار میدهند که این روند بدون نظارت بانک مرکزی ممکن است به بحران بدهی خانوار منجر شود. از منظر اقتصادی، این اعتبارها به جای آنکه صرف سرمایهگذاری یا افزایش تولید شوند، صرف مصرف روزمره میشوند. این امر به معنای «مصرف سرمایه» توسط خانوارهاست که در بلندمدت، قدرت تولیدی و سرمایهای جامعه را کاهش میدهد.
از نان تا آینده
اگر تا دیروز جوانان نگران اجارهخانه و داشتن سرپناه بودند، امروز پدر و مادرها نگران خرید نان فردا هستند. این تغییر در دغدغههای اصلی خانوارها، نشان از وخامت اوضاع دارد. زمانی که تأمین نیازهای روزانه به یک چالش اعتباری تبدیل میشود، برنامهریزی برای آینده، آموزش فرزندان یا سرمایهگذاریهای بلندمدت به کلی منتفی میشود. با این حال، کارشناسان بر این باورند که سیاستگذاریهای هدفمند در حوزه دستمزد، کنترل تورم خوراکیها، و گسترش یارانههای هدفمند میتواند مانع از تبدیلشدن بحران نان به بحران اجتماعی شود. اصلاح ساختاری در مدیریت اقتصاد کلان و کنترل قیمتها، به ویژه در بخشهای حساس مانند خوراک و انرژی، از اولویتهای اصلی است.
جمعبندی: هشداری برای سیاستگذاران
تغییر چهره فقر در ایران، اساسیتر از آن است که تنها با آمار تورم یا نرخ بیکاری توضیح داده شود. فقر امروز، پنهان در صف نان و اقساط ماهانه کالاهای روزمره است. جامعه ایرانی به نقطهای رسیده که «زندگی قسطی» دیگر گزینه نیست، بلکه به هنجار بدل شده است؛ و این، هشداری است برای همه سیاستگذاران، پیش از آنکه بحران نان، جای خود را به بحران امید بدهد.