نعیم نوربخش-روزنامه نگار: ایران اکنون در یکی از بحرانیترین دورههای تاریخ آب خود قرار دارد. در هفتههای اخیر، فشار بر منابع آبی به حدی رسیده که مسئولان نهتنها از احتمال جیرهبندی آب در تهران سخن میگویند، بلکه «تخلیه پایتخت» را نیز به عنوان گزینهای در نظر دارند. این وضعیت نتیجه تلفیقی از خشکسالی شدید، مدیریت غلط منابع و برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی است؛ بحرانی که به اذعان کارشناسان، میتواند تبعات عمیق اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی به همراه داشته باشد. براساس گزارش شرکت مدیریت منابع آب ایران و آمار رسانهای، 19 سد بزرگ کشور اکنون «در آستانه خشک شدن کامل» هستند. سدهای پنجگانهای که مسئول تأمین آب تهران هستند سدهای لار، لتیان، کِراج (امیرکبیر)، طالقان و ماملو ظرفیت ذخیرهشان به حدود 10 درصد رسیده است. فیروز قاسمزاده، سخنگوی صنعت آب، نیز اخیراً تأیید کرده که پرشدگی این سدها به حدود 17٪ کاهش پیدا کرده است. به گزارش «نقش اقتصاد»، رئیسجمهور مسعود پزشکیان در تازهترین هشدارها گفته است که اگر تا پایان آبان باران نبارد، احتمال جیرهبندی شدید آب در تهران وجود دارد و در صورت وخامت اوضاع، «تخلیه شهر» هم ممکن اس. وزیر نیرو، عباس علیآبادی نیز اعلام کرده دولت آماده حذف فشار آب در شب یا قطع کلی آن است. این اقدامات، در حالی انجام میشوند که برخی خانوادهها در تهران به خرید مخزن آب روی آوردهاند، چون گزارشهایی از قطع ناگهانی فشار آب شبانه یا صبح زود منتشر شده است.
ریشههای بحران آب
اما ریشه بحران، به گفته بسیاری از کارشناسان، تنها به خشکسالی محدود نمیشود. کاوه مدنی، مدیر مؤسسه دانشگاهی سازمان ملل در زمینه محیط زیست و آب، این شرایط را «بدهی آبی» توصیف کرده است؛ او میگوید ایران بیش از ظرفیت تجدیدپذیر، از منابعاش برداشت کرده است. مدنی معتقد است که رویکرد قدیمی «ساخت سد بیشتر» برای تأمین آب تهران ادامهپذیر نیست: «تهران یک منطقه خشک است، اما ما آب را از نقاط دور دست میآوریم و سد میسازیم، گمانمان این است که همیشه میتوانیم عرضه را افزایش دهیم.» او هشدار داده که بدون تغییر بنیادین، اصلاحات فوری و سیاستگذاری بلندمدت، مشکلات تشدید خواهد شد. همزمان، گزارشهای بینالمللی به این نکته اشاره دارند که برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی یکی از محرکهای اصلی بحران فعلی است. آنطور که در مقاله «Foreign Policy» آمده، بسیاری از چاهها با سرعتی فراتر از توان جایگزینی طبیعی پُر میشوند، زمین به فرونشست دچار شده و منابع زیرسطحی به تدریج تحلیل رفتهاند.
عدم حل بحران آب با کاهش مصرف فردی
به گزارش «نقش اقتصاد»، دیدگاه کارشناسان ایرانی نیز آینهای از این نگرانیهاست. عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، مدیریت کنونی منابع آب را «نمونهای آشکار از سوءمدیریت و فقدان پاسخگویی» توصیف میکند. او به دادههایی اشاره میکند که نشان میدهد برداشت از سدها در سال جاری حدود 30 درصد بیشتر از برنامهریزی صورت گرفته بوده است یعنی به جای 500 میلیون مترمکعب، حدود 620 میلیون مترمکعب آب برداشت شده است. به گفته او، اگر این اضافه برداشت رخ نداده بود، سدها پس از بارشهای پاییز و زمستان شاید پرتر باقی میماندند و مشکلات کنونی تا حد زیادی کمتر بود. محسن موسوی خوانساری، کارشناس آب و محیطزیست، تحلیل دقیقتری دارد: او تأکید میکند که صرفهجویی در مصرف خانگی در تهران، هرچند مهم است، کافی نیست. به گفته او، ناحیه فلات مرکزی ایران، که شامل کلانشهرهایی مثل تهران، اصفهان و مشهد است، 70 درصد جمعیت صنعتی و شهری کشور را در بر دارد، اما این منطقه فقط حدود 10٪ از آب تجدیدپذیر کشور را در اختیار دارد. موسوی خوانساری بر این باور است که تجدیدنظر جدی در بارگذاری جمعیتی ضروری است و نمیتوان بحران آب را تنها با کاهش مصرف فردی حل کرد.
مدیریت پراکنده و ناکارآمد آب در ایران
در عرصه فنی و زمینشناختی، دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی، هشدار داده است که برداشت سنگین از سفرههای زیرزمینی (در حدود 6700 میلیون مترمکعب در سال) نهتنها منابع آب را تهدید میکند، بلکه «فرونشست زمین» را در برخی نقاط شهری به یک خطر واقعی تبدیل کرده است. او میگوید اگر این روند ادامه یابد، در مناطقی محدودیت یا قطع برنامهریزیشده آب بهصورت الزامی اعمال خواهد شد و زیرساختهای شهری ممکن است آسیب جدی ببینند. زارع همچنین معتقد است که اصلاح جدی در برنامهریزی منابع آبی باید همراه با روشهای علمی برای بازیابی سفرههای زیرزمینی صورت گیرد. از سوی دیگر، دکتر رضا سپهوند، دبیر کمیسیون انرژی مجلس، مدیریت پراکنده و ناکارآمد آب در ایران را یکی از دلایل اصلی بحران فعلی میداند. او به نداشتن هماهنگی میان نهادهای مرتبط با آب اشاره میکند و بر «حکمرانی همزمان بر آب و جمعیت» تأکید دارد به این معنا که باید تمرکز جمعیتی را کاهش داد و ساختار مدیریت آبی کشور را بازطراحی کرد تا از فشار بر منابع بکاهد. دکتر هومان لیاقتی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، نقطه ضعف دیگری را هم نمایان میکند: مصرف بسیار بالای آب در بخش کشاورزی و عدم محاسبه دقیق «ردپای آب» محصولات. او میگوید باید مشخص شود هر محصول کشاورزی (از هندوانه تا غلات) در طول زنجیره تولید خود چقدر آب مصرف مستقیماً و غیرمستقیم دارد، و بر این اساس الگوی کشت را بازنگری کرد. او همچنین خواستار بازچرخانی آب در شهرهاست: جداسازی آب شرب از «آب خاکستری» و استفاده مجدد از آب در مصارف غیرشرب را یک اولویت جدی میداند.
ابعاد اقلیمی بحران آب
ابعاد اقلیمی بحران نیز جدی است: ایران وارد ششمین سال خشکسالی پیاپی شده است بارش در برخی مناطق کشور بهشدت کاهش یافته و میانگین بارندگی در سال آبی اخیر به زیر سطح نرمال بلندمدت رسیده است. در چنین شرایطی، فشار بر منابع سطحی (سدها) و زیرزمینی بهطور همزمان افزایش یافته و موجب تشدید ناپایداری آبی در کشور شده است. اضافه بر این، آنطور که کاوه مدنی میگوید، در ایران «بانک آبی» تخلیه شده است و تنها راه باقیمانده، اتخاذ سیاستهای راهبردی بلندمدت است: رویکردی مبتنی بر بازسازی سفرههای زیرزمینی، سرمایهگذاری در زیرساختهای مقاوم در برابر خشکسالی، مشارکت مردمی و شفافیت در مدیریت آب.
انعکاس یک معضل بلندمدت
اما آیا دولت و نهادهای ذیربط آماده تغییر این رویکرد هستند؟ به گزارش «نقش اقتصاد»، کار بهجایی رسیده که رسانهها از یک «بحران نهادی» در مدیریت آب سخن میگویند. بر اساس گزارشها، نهادهای متعددی مسئولیت مدیریت آب را بر عهده دارند که این پراکندگی باعث ضعف در هماهنگی و تصمیمگیری شده است. کارشناسان پیشنهاد میدهند که حکمرانی آب باید بازسازی شود؛ ساختاری متمرکزتر، شفافتر و با امکان نظارت عمومی قویتر شکل بگیرد. از سوی دیگر، پیشنهاد راهحلهایی فوری نیز مطرح شده است: اصلاحات در بخش کشاورزی (تغییر الگوی کشت به سمت محصولات کممصرف)، اجرای گسترده بازچرخانی آب در شهرها، بهرهبرداری از فنآوریهای مدرن برای شارژ سفرههای زیرزمینی، و تغییر مکانی جمعیت از مناطق پرتنش آبی به مناطق ساحلی یا دیگر نواحی با ظرفیت بیشتر آبی. در پایان، بحران آبی که این هفتهها سرایت شده، نه یک هشدار کوتاهمدت، بلکه انعکاس یک معضل بلندمدت و پیچیده است: خشکسالی، مصرف بیرویه، سیاستگذاری غلط، و مدیریت ضعیف منابع همه دست به دست هم دادهاند تا ایران را به مرز «روز صفر آبی» نزدیک کنند. کارشناسانی مانند عباس عبدی، محسن موسوی خوانساری، مهدی زارع، رضا سپهوند و هومان لیاقتی تأکید دارند که تنها با تغییر ساختاری عمیق نه راهحلهای نمایشی میتوان این بحران را مدیریت کرد. سؤال بزرگ این است: آیا دستگاههای تصمیمگیرنده حاضر به پذیرفتن هزینههای اصلاحات بلندمدت هستند؟ آیا جامعه تاب تحمل تغییراتی را دارد که شاید در کوتاهمدت سختی بیاورد، اما در بلندمدت امنیت آبی را تضمین کند؟ اگر این تغییرات رخ ندهد، تهران و بسیاری از شهرهای دیگر ایران ممکن است نه فقط تشنه بمانند، بلکه با پیامدهایی فراتر از قطع آب: فروپاشی زیستمحیطی، جابهجایی جمعیتی، فرونشست زمین و نابرابری زیستمحیطی مواجه شوند سناریویی که برای بسیاری دیگر کشورها نقطه عطفی در سیاستگذاری منابع آب بوده، اما برای ایران میتواند نقطه بیبازگشتی باشد.




