هر آنچه که به مفهوم عضویت ایران در سازمان شانگهای و یا مجموعه بریکس اتفاق افتاده؛ بسترسازی برای آینده است. به نظر نمیرسد که در کوتاهمدت و میانمدت غیر از آنچه رابط دوجانبه ایران و چین و یا ایران و روسیه در صحنه اقتصاد و سیاست ایران است؛ تأثیر بیشتری داشته باشد.
یعنی اگر اکنون چینیها حاضر به سرمایهگذاری در ایران و از جمله پروژههای نفتی و گازی ایران باشند چه عضو بریکس و شانگهای باشیم و یا نباشیم، سرمایهگذاری خواهند کرد. اگر هم برای سرمایهگذاری محدودیت داشته باشند چه عضو بریکس و شانگهای باشیم و یا نباشیم این محدودیت اعمال میشود و ما نمیتوانیم کارمان را پیش ببریم.
تنها چیزی که ما در فاصله 3 تا 5 سال آینده میتوانیم از آن استفاده کنیم بکارگیری ارزهای ملی است که احتمالاً در روابط ایران با کشورهای عضو تأثیر داشته باشد. البته ما زمانی که عضو بریکس هم نبودیم با هندوستان این مراوده را داشتیم هرچند با عضویت در مجموعه بریکس ممکن است تاحدی این تقریب بیشتر شود. ولی در هر حال با افریقای جنوبی با ارز ملی نمیتوانیم کار کنیم و عضویت در مجموعه بریکس نیز این اوضاع را تغییر نمیدهد.
تأثیر عضویت ما در بریکس و شانگهای در کوتاهمدت و میانمدت بعید است که تأثیر معنادار و جدی داشته باشد که بتواند منجر به جذب سرمایه در حوزه انرژی و بخصوص نفت و گاز کشور شود.
در زمینه تأثیر عضویت در بریکس و شانگهای بر تجارت و صادرات نفت و گاز نیز باید گفت اکنون بیشتر صادرات نفت ما محدود به چین و هند است چه داخل و بریکس و شانگهای باشیم و یا نباشیم، این دو کشور در هر حال طرفهای اصلی تجارت نفت و فراوردههای ما هستند. بعبارت دیگر عضویت در این دو مجموعه در کوتاهمدت تسهیلاتی برای فروش نفت ما ایجاد نمیکند و ضمن اینکه تاثیری نیز بر قیمت فروش ما نخواهد داشت.
درواقع عضویت در بریکس و شانگهای برای ما عایدات سیاسی دارد یعنی یک فضای جدی وجود دارد که در چشمانداز 10 تا 20 سال آینده تغییراتی در نظام بینالملل بوجود بیاید و ما توانستهایم که زمینهسازی اولیه و در آن فضا سهم بیشتری داشته باشیم.