در روزهای گذشته شاهد برگزاری اجلاس فوق العاده کشورهای اسلامی در ریاض، بودیم. همانگونه که سید حسن نصرالله نیز در سخنرانی اخیر خود تأکید کرد، فلسطینیها، به ویژه مردم غزه به این نشست امید بسته بودند و انتظار میرفت در پایان آن شاهد تصمیمی جمعی، جدی و بازدارنده از سوی کشورهای اسلامی باشیم. جنبش مقاومت اسلامی حماس نیز در پیامی به نشست فوق العاده سران کشورهای عربی و اسلامی در پایتخت عربستان سعودی، از آنها خواست تا تصمیمی تاریخی و سرنوشتساز بگیرند و برای ارسال مواد غذایی و آب، اقلام پزشکی و سوخت به غزه و بهبود وضعیت بیمارستانها در این باریکه، از همه اهرمهای قدرت عربی و اسلامی خود استفاده کرده و به آمریکا به عنوان حامی اصلی رژیم اسرائیل، فشار وارد کنند.
با این وجود، متأسفانه این انتظارات برآورده نشد و شرکت کنندگان در این اجلاس تنها با صدور بیانیهای حملات و جنایات جنگی رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه را محکوم کرده و خواستار توقف فوری جنگ، شکستن محاصره غزه و ارسال کاروانهای کمکهای بشردوستانه عربی- اسلامی و بین المللی به این منطقه شدند. هر چند اعضای شرکت کننده در این نشست از دادستان دیوان کیفری بینالمللی خواستند تحقیقات فوری درباره جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت توسط رژیم صهیونیستی در سراسر اراضی اشغالی فلسطین از جمله بیتالمقدس شرقی را آغاز کند، اما برای اعمال هیچ تحریم یا تهدید مشترک دیگری به جمع بندی نرسیدند.
البته موضع گیری و سخنان رؤسای جمهور و سایر مقامات ارشد شرکت کننده در این نشست نسبتاً یکدست و محکم بود، اما در نهایت به دستاورد ملموس و اثرگذاری که بتواند ورق جنگ در غزه را برگرداند، منجر نشد. سؤال اینجاست که چرا؟ چگونه است که 57 کشور اسلامی عضو سازمان همکاریهای اسلامی که در آن قدرتهای منطقهای اثرگذاری همچون جمهوری اسلامی ایران، عربستان، ترکیه، مصر، قطر، اندونزی و مالزی عضو هستند، نمیتوانند به تصمیمی برسند که فاجعه غزه را که توسط رژیم اسرائیل و با حمایت مستقیم آمریکا در حال وقوع است را پایان دهند؟!
پاسخ اولیه و ابتدایی احتمالاً منافع و اهداف سیاسی متفاوت و حتی متناقض اعضای این سازمان است؛ کشورهای عضو سازمان همکاریهای اسلامی هر چند به واسطه جمعیت عظیم خود و برخورداری از منابع غنی انرژی، اهرمهای فشار قدرتمندی همچون تحریم اقتصادی و تحریم انرژی را در دست دارند، اما چشم انداز سیاسی آینده آنها در عرصه بین المللی و منطقهای یکسان نیست. در حالی که کشورهایی همچون ایران و سوریه خواهان تقویت جبهه مقاومت در منطقه هستند و نابودی اسرائیل، شکل گیری کشور مستقل فلسطین و خروج آمریکا از منطقه نقطه ایده آل آنها است، اکثر کشورهای عربی و البته تا حدودی هم ترکیه، از قدرت گرفتن و پیروزی جبهه مقاومت میهراسند و آن را در راستای منافع و امنیت خود نمیبینند و از راه حل دو کشوری حمایت میکنند. ضمن اینکه هیچ یک از آنها خواهان نابودی اسرائیل و خروج کامل آمریکا از منطقه نیستند. در نتیجه به واسطه چنین اهداف و رویکردهای متناقضی است که نشستهای پی در پی از قاهره گرفته تا ریاض برگزار میشود، اما به نتیجه ملموسی نمیرسد و دردی از مردم غزه دوا نمیکند.
دلیل دیگر برای بی نتیجه بودن نشست کشورهای اسلامی، تفاوت رویکرد آنها به پیمان ابراهیم و آشتی سیاسی با اسرائیل است؛ در حالی که ایران و سایر اعضای جبهه مقاومت، عادی سازی روابط با اسرائیل را خیانت به آرمان فلسطین و دلیل زیاده خواهی های اسرائیل در سالهای اخیر میدانند، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نمیخواهند در مواجهه با این جنگ، تمامی پلهای پشت سر خود را خراب کرده و روابطشان را با آمریکا و حتی رژیم اسرائیل کاملاً تیره و سرد کنند در نتیجه سیاست یکی به میخ و یکی به نعل را در پیش گرفتهاند و میکوشند از حد لفاظی و سخنرانیهای آتشین فراتر نروند. حضور و نقش آفرینی آنها در نشستهای مختلف عربی- اسلامی نیز به این دلیل است که وجهه و اعتبار آنها را در عرصه داخلی و بین المللی، حفظ کند و انگ بی تفاوتی به آنها زده نشود، اما در عین حال از اتخاذ هر سیاست و تصمیمی که آمریکا و اسرائیل را تحت فشار جدی قرار دهد و روی روابط آتی با آنها تأثیر منفی بگذارد، اجتناب میکنند.در چنین شرایطی، باید گفت هر چند حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل و آغاز جنگ خونین غزه، روند آشتی سیاسی و بهبود و توسعه روابط برخی کشورهای عرب از جمله عربستان با رژیم اسرائیل را به تعویق انداخت و انتظار میرود به دلیل رویکرد جنایتکارانه و ضد بشری این رژیم در جنگ غزه و حمله آن به مراکز درمانی و کودکان و زنان، در آینده نزدیک نیز شاهد تدوام نفرت فزاینده ملتهای عرب از رژیم اسرائیل و فراهم نشدن شرایط آشتی اعراب و اسرائیل باشیم، اما رویکرد کشورهای عربی و اسلامی در نشست اخیر ریاض نشان داد این سیاست تدوام نخواهد داشت.پایان بی نتیجه نشست ریاض و عدم توافق کشورهای اسلامی شرکت کننده برای اجرای تصمیمات سخت گیرانه و تحریمهای جدی علیه اسرائیل و آمریکا حاکی از آن است که این کشورها همچنان برای آینده روابطشان با اسرائیل برنامه دارند. شاید مقامات این کشورها برای آرام کردن افکار عمومی جریحه دار شده ملتهای اسلامی، در کوتاه مدت به دنبال عادی سازی روابط با چنین رژیم کودک کشی نباشند، اما قطعاً سیاست بلند مدت آنها چیز دیگری است.به عبارت دیگر، فعالیت اصلی قدرتهای منطقهای برای نقش آفرینی در بحران غزه در این اجلاسهای مشترک انجام نمیشود و این سازمان و جمع کشورهای اسلامی هیچ گاه نقطه اتکای اصلی و نهایی آنها نبوده است؛ تحرکات اصلی این کشورها در توافقات پشت پرده و رایزنیهای دوجانبه و چند جانبه مخفی رقم میخورد؛ جایی که رسانهها و افکار عمومی جهانی حضور ندارند و میتوان هر چیزی را خرید و فروخت. در این جایگاه دولتمردان عرب میکوشند به بهای گرفتن امتیازاتی مختصر در جنگ کنونی، تداوم رابطه، توسعه سرمایه گذاری و البته آشتی سیاسی با اسرائیل را تضمین کنند.بر این اساس جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت اثرگذار منطقهای و البته مخالف پیمان ابراهیم، باید به منظور کمک به پایان جنگ غزه و بالا بردن هزینه بی عملی در قبال جنایات اسرائیل، در صدد اعمال نفوذ و فشار بر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس و تشویق آنها به بازی در زمین مشترک بر آید. در شرایط کنونی تحریک شدید افکار عمومی جهانی علیه اقدامات ضد بشری اسرائیل در غزه، فضای مناسبی برای بازیگری ایران در این زمینه ایجاد کرده است، در نتیجه مقامات دیپلماسی و میدان کشورمان با بهره گیری از این موقعیت و البته استفاده از پتانسیل آشتی سیاسی با عربستان، باید تلاش کنند در محوری موازی و همسو با همکاری با جبهه مقاومت، کشورهای اثرگذار منطقه و جهان اسلام را نیز به تحرکات جدیتر وادارند و آنها را به مسیری سوق دهند که راه بازگشتی به سوی اسرائیل برای آنها باقی نماند.