سیاستگذاری عمومی و حکمرانی مطلوب به دنبال آماده سازی وضعیت مطلوب یا آرمانی است که رفاه و آسایش در سطح بالایی برقرار شده و شهروندان در آرمانشهر رؤیایی خود زندگی کنند. آرمانشهری که هیچ بیماری، جرم، جنایت، زشتی، پلیدی، پدیده و فرآیند نامطلوب در آن وجود ندارد.
در این وضعیت که بر حذف علل، آسیبها و پدیدههای نامطلوب تأکید دارد، با اندیشه بقای اصلح «هربرت اسپنسر Herbert Spencer “ همخوانی دارد. نظریه بقای اصلح که از بستر طبیعت و به عنوان راز بقای حیوانات به حوزه علوم انسانی بهویژه جامعه شناسی، علوم سیاسی و … نفوذ کرده و تفسیر برخی روندها و رویکردهای سیاسی و اجتماعی حیات بشری و سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاست خارجی قدرتهای استعماری را پوشش داده است.
اندیشه بقای اصلح که همراستا و بلکه بنیان اندیشه انتخاب طبیعی یا وضعیت طبیعی چارلز داروین بوده و به زوال و نابودی گونههای ناتوان، فقیر و مخالف اشاره دارد، در سیاستگذاری خارجی و روابط بینالملل نیز مصداقهای بیشماری دارد. مصداقهایی که بر حذف بازیگران ضعیف، شرور، مجرم،
نافرمان به استاندارهای غربی و … تأکید داشته و انگاره سیاستگذاران و سیاستمداران قدرتهای بزرگ استعماری است.
سیاستگذاری خارجی قدرتهای بزرگ و دولتهای استعمارگر که بر پالایش و پاکسازی محیط بینالملل از دولتها، نهادها، شهروندان و هر بازیگر ضعیف و نافرمان نسبت به سیاستهای غربی و شرقی استعمارگر و هژمون جهانی قدرتهای بزرگ بنیان شده، انگاره بقای اصلح را به دستورکار سیاستگذاران نظام جهانی تبدیل کرده است.
در چنین الگویی از روابط بین المللی است که حذف بازیگران نافرمان با عنوانها یا برچسپهای خاص مانند: محور شرارت، بنیادگرایان اسلامی، بلوک شرق، چین سرکش و… اهمیت یافته، جهان با فضای دشمنی و جنگ دائمی مواجه میشود. جنگ برای تضمین بقای اصلح که همان راز بقای قدرتهای بزرگ است.
قدرتهای بزرگ یا ائتلافهای خاص با محوریت غرب بهخصوص ایالات متحده امریکا در چهار گوشه جهان به دنبال نوعی خالص سازی جهانی هستند که اساس آن را میتوان اندیشه بقای اصلح دانست. این رویکرد غربی در جهان کنونی دارای نمودهای بیشماری است که نمونه برجسته آن را میتوان در دو محور جنگ 2022 اوکراین و جنگ 2023 غزه مورد بررسی قرار داد:
یکم – بقای اصلح در جنگ اوکراین و روسیه: تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه 2022 که واکنش فوری و فراگیر دولتهای غربی بهویژه ایالات متحده امریکا را سبب شد، جلوهای از انگاره بقای اصلح است که با استاندارد غربی تعریف شده و بقای اصلح به معنای بقای دولت همسو، طرفدار و اقماری غرب تعریف میشود و نه بقای دولت قدرتمند!
در استاندارهای غربی، دولت و شهروندان اوکراین نسبت به دولت و شهروندان روسیه، همسو و اصلح قلمداد شده و میبایست مورد حمایت غرب قرار گیرند. اصل بقای اصلح در جنگ اوکراین بر تقویت و حفظ دولت اوکراین در مقابل دولت روسه بنیان شده و حق مطلق هر گونه اقدام نظامی برای دولت اوکراین، مشروع دانسته شده است. اصلح دانستن اوکراین نسبت به روسیه در چارچوب الگوی منافع راهبردی غرب قابل تفسیر است که اینگونه به اصلح بودن یک دولت یا بازیگر نظام جهانی رأی میدهند!
حمایتهای مالی، اقتصادی، نظامی، تسلیحاتی، امنیتی، سیاسی و … بیسابقه غرب به دولت اوکراین در مقابل تهاجم روسیه که جهان را به فضای دو قطبی «با ما» یا «علیه ما» کشانده، شگفتانگیز بوده و ماهیت سیاستگذاری خارجی قدرتهای بزرگ غربی را نمایان ساخته است. در این رویکرد، اصلح یعنی حافظ منافع راهبردی و مجری سیاستهای غرب که بخشی از اروپای مسیحی محسوب میشود.
دوم – بقای اصلح در جنگ فلسطین و اسرائیل: جنگ خشونتبار اکتبر 2023 که مرزهای خشونت در مسئله اعراب و اسرائیل در 5 دهه اخیر را جابهجا کرده، جلوهای خاص از انگاره بقای اصلح در سیاستگذاری خارجی دولتهای غربی بهخصوص ایالات متحده امریکا را برجسته کرده است.
برپایی اورشلیم (قدس) در اروپا که مؤلفه مهمی در اندیشه بسیاری از نظریه پردازان اروپایی بهویژه دانشمندان یهودی بود، تغییر مسیر داده و به برپایی اورشلیم در فلسطین منجر شد. همانگونه که پیرامون اندیشه موسی هس Moses Hess از نظریهپردازان سوسیالیسم و صهیونیسم جهانی، چنین روندی را ذکر نمودهاند. موسی هِس اندیشمند یهودی بود که ابتدا به بازآفرینی قدس در اروپا معتقد بود اما در کتاب مشهور خود «روم و اورشلیم Rome and Jerusalem” که در سال 1862 منتشر شد، نخستین فردی است که بر مهاجرت یهودیان به فلسطین و بازآفرینی اورشیلیم در این سرزمین تأکید دارد.
این الگوی فکری که انگاره بنیادین یهودیان در غرب شده بود، برپایی اورشلیم در فلسطین را به برپایی آن در اروپا ترجیح داده و همسو با اهداف و منافع راهیردی ژئوپلیتیک غرب، به سوی سرزمین موعود و کوه صهیون در فلسطین، مهاجرتی ژئوپلیتیک کردند.اکنون بیش از 7 دهه است که مسئله فلسطین و اسرائیل در صدر مسائل جهانی قرار داشته و بقای قدرت و هژمون ژئوپلیتیک غرب در منطقه به بقای اصلح که همان دولت یهود است، وابستگی شدیدی دارد.
اصلح دانستن دولت و شهروندان یهودی اسرائیل بر شهروندان عرب فلسطینی چنان شدید و یکطرفه بوده، رویکردی تمسخرآمیز دارد که حتی از سوی برخی شهروندان و گروههای سیاسی و مذهبی یهودی نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. این انگاره اصلح دانستن اسرائیل؛ شکنجه، اخراج، تجاوز، قتل و عام فلسطینیها را مجاز دانسته و قتل حتی یک شهروند یهودی را جرمی غیرقابل بخشش محسوب میکند!
جنگ اکتبر 2023 غزه که همچنان ادامه دارد، تنها میتواند با الگوی بقای اصلح اسپنسر تفسیر شود، زیرا بسیاری از قدرتهای بزرگ جهانی و حتی برخی دولتهای اسلامی و عربی منطقه نیز خواهان نابودی گروههای مقاومت در فلسطین، پالایش و پاکسازی سیاسی، اجتماعی و هویتی در فلسطین بهویژه غزه هستند. فرآیندی که با سکوت و بلکه همراهی سایر قدرتهای بزرگ غربی و عربی همراه شده و کشتار وسیع شهروندان بیگناه و ناتوان فلسطینی را سبب شده است.گویا دولت و شهروندان فلسطینی بهویژه غزه در افکار و اندیشه سیاستگذاران غربی، همان اعضای ناتوان، بیمار و نافرمانی هستند که باید از صحنه پالایش و پاکسازی شوند تا تمدن غربی به جهانی سازی فرهنگ و هویت خود دست یابد.نظریه بقای اصلح هربرت اسپنسر و بقای نسلی چارلز داروین، به مانند نظریههای سیاسی و اجتماعی کمونیسم، سوسیالیسم و… از سوی اندیشمندان غربی بهخصوص قلب اروپای سدههای گذشته تدوین و منتشر شدهاند که همگی بر جامعه آرمانی و پاکسازی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نژادی، دینی و … اصرار داشته و راستی آزمایی نظریههای خود را خارج از اروپا، عملیاتی ساختهاند. نظریههای سوسیالیسم و کمونیسم در شوروی، چین … و اکنون نوادگان و همتباران همان اندیشمندان نیز به حمایت از اصل بقای اصلح در جنگ اسرائیل و فلسطین همراه با پاکسازی سیاسی و هویتی غزه میپردازند.اصل بقای اصلح در سیاستگذاری خارجی قدرتهای بزرگ غربی، دارای مؤلفههای نژادی، اقتصادی، ژئوپلیتیک، مذهبی و… بوده و هر بازیگری که با استانداردهای غربی و چنین مؤلفههایی همخوانی نداشته باشد، به عنوان عامل شرور، خطرآفرین، ناتوان، نافرمان و غیر اصلح مورد تهاجم قرار میگیرد.وضعیت کنونی جهان بهویژه دو جنگ اوکراین و غزه را میتوان جلوههای آشکار کاربرد و اثرگذاری نظریه بقای اصلح دانست که با استانداردهای سیاسی، مذهبی، فرهنگی و ژئوپلیتیک غربی تعریف و عملیاتی میشود تا با نابودی یا پاکسازی دولتها، گروهها و شهروندان نافرمان که غیر اصلح توصیف میشوند، بقای اصلح که همان دوستان و دوستداران هویت و هژمون غرب است، تضمین شود. بقای اصلح در رویکرد سیاستگذاری خارجی قدرتهای بزرگ به خصوص دولتهای غربی، با تقویت و بقای نیروی نیابتی یا اقماری غرب مترادف است.